دانلود مقاله ISI انگلیسی شماره 74231
ترجمه فارسی عنوان مقاله

سبک ها و خشونت های والدین. نقش واسط خشونت روانی و تنبیه فیزیکی

عنوان انگلیسی
Parenting styles and bullying. The mediating role of parental psychological aggression and physical punishment ☆
کد مقاله سال انتشار تعداد صفحات مقاله انگلیسی
74231 2016 12 صفحه PDF
منبع

Publisher : Elsevier - Science Direct (الزویر - ساینس دایرکت)

Journal : Child Abuse & Neglect, Volume 51, January 2016, Pages 132–143

فهرست مطالب ترجمه فارسی
چکیده

کلمات کلیدی

روش تحقیق

نمونه

معیارها

آنالیز داده

نتایج

جدول 1

آزمون U مجموع طبقات مان – ویتنی برای تعیین تفاوت ها در عامل پرخاشگری، دیدگاه  سبک ها و روش های فرزندپروری بر اساس جنسیت

شکل 1. مدل توجیهی پرخاشگری در دختران بر مبنای روش های تربیتی و سبک های فرزندپروری مادران

شکل 2. مدل توجیهی پرخاشگری در پسران بر مبنای روش های تربیتی و سبک های فرزندپروری مادران

شکل 3. مدل توجیهی پرخاشگری در دختران بر مبنای روش های تربیتی و سبک های فرزندپروری پدران

شکل 4. مدل توجیهی پرخاشگری در پسران بر مبنای روش های تربیتی و سبک های فرزندپروری پدران

شکل 5. مدل توجیهی عامل بزه‌دیدگی در دختران بر مبنای روش های تربیتی و سبک های فرزندپروری مادرانه

شکل 6. مدل توجیهی عامل بزه‌دیدگی در پسران بر مبنای روش های تربیتی و سبک های فرزندپروری مادرانه

شکل 7. مدل توجیهی عامل بزه‌دیدگی در دختران بر مبنای روش های تربیتی و سبک های فرزندپروری پدرانه

شکل 8. مدل توجیهی عامل بزه‌دیدگی در پسران بر مبنای روش های تربیتی و سبک های فرزندپروری پدرانه

بحث

 
ترجمه کلمات کلیدی
زورگویی؛ قربانی؛ سبک های فرزندپروری؛ شیوه های انضباطی؛ خانواده؛ بلوغ
کلمات کلیدی انگلیسی
Bullying; Victimization; Parenting styles; Disciplinary practices; Family; Adolescence
ترجمه چکیده
مطالعات در مورد سبک‌های فرزندپروری و روش‌های انضباطی، رابطه بین هر دو عامل و تاثیر زورگویی در نوجوانی را نشان داده است. شواهد بسیار کم موجود حاکی از آن است که سبک های انضباطی توهین‌آمیز، آسیب‌پذیری نوجوانان نسبت به پرخاشگری در مدرسه را افزایش می‌دهد و یا در همان زمینه احتمال پرخاشگری آنها نسبت به همسالان وجود دارد. هر چند اطلاعات کمی در مورد تاثیر غیرمستقیم سبک های فرزندپروری در زورگویی دوران نوجوانی در طول روش های تربیتی وجود دارد، ولی با این حال ارتباط بین سبک‌های فرزندپروری و روش های انضباطی ارائه شده ‌است. هدف در این تحقیق، تعیین نقش میانجی روش تربیتی والدین (تنبیه فیزیکی و خشونت روانی) بین ابعاد سبک‌های فرزندپروری والدین و مشارکت فرزندان آن‌ها در قربانی خشونت بودن و پرخاشگری است. ما از یک نمونه ی 2060 نفری از دانش آموزان دبیرستانی اسپانیایی (9/47% دختران؛ میانگین سنی = 34/14) استفاده کردیم. مدلسازی معادلات ساختاری برای تجزیه و تحلیل داده‌ها انجام شد. نتایج، نقش میانجی انضباط والدین بین سبک های فرزندپروری آنالیز شده و پرخاشگری و بزه‌دیدگی دانش آموزان را تایید کرد. همچنین تمایزهای جنسیت محور معنی-داری برای پرخاشگری بدست آمد که در آن پسرها بیشتر به سبک های انضباطی خشونت روانی و دختران به تنبیه فیزیکی ارتباط داشتند. قربانی بودن در هر دو جنس به طور مستقیم با رفتار انضباطی روان‌شناختی والدین ارتباط دارند. در نتیجه نتایج نشان می‌دهد که سبک‌های فرزندپروری نابرابر طرفدار استفاده از روش های تنبیهی هستند که ریسک پرخاشگری نوجوانان را افزایش می‌دهد. بنابراین برنامه های مداخلاتی باید شامل ایجاد آگاهی در والدین در مورد نقش مهم آن‌ها در این فرآیند باشد و سبک فرزندپروری آن‌ها را بهبود ببخشد.
ترجمه مقدمه
پدیده زورگویی طی چهار دهه ی اخیر، توجه بسیار زیادی را به خود جلب کرده ‌است. پیشرفت‌ها در این زمینه این امکان را ایجاد کرده تا افق دقیق تری از ویژگی‌های اساسی این نوع خشونت بین فردی، نقش مشارکت در این زمینه، داده های غالب در سطح بین‌المللی و عواقب ناشی از چنین خشونت در دانش آموزان مدرسه را داشته باشیم (زیک، اورتگا – رویز و دل ری، ۲۰۱۵). مطالعات متعدد همچنین ارتباط عوامل مربوط به افراد خاصی را برجسته کرده که می‌توانند به عنوان عوامل محافظتی یا عوامل ریسک مداخله در خشونت، مانند شخصیت (بوک، وولک و هوسکر، ۲۰۱۲)، همدلی (جولیف و فارینگتون، 2011)، اعتماد به نفس (کوکینوس و کیپریتسی، 2012) و هوش هیجانی (الیپ، اورتگا، هانتر و دل ری، ۲۰۱۲) در نظر گرفته شوند. همچنین عواملی که از محتوای اجتماعی میانجی چون محیط مدرسه، ارتباطات و پویایی همسالان (کاساس، دل ری و اورتگا، ۲۰۱۳) و به میزان کم‌تر محیط خانوادگی (یوبرو، لاراناگا و مارتینز، 2013) ناشی می شوند، با پدیده ی زورگویی ارتباط پیدا می کند. تجزیه و تحلیل تاثیر خانواده در پرخاشگری با عواملی چون ارتباط فرایند اولیه وابستگی کودک در اجتماعی بودن او (ایرلند و پاور، 2004؛ والدن و بران، 2010)، فضای عاطفی در خانه (بوئل- استاد و رنر، 2013؛ کاوا، موسیتو، بوئلگا و مورگوی، 2010) و حمایت اجتماعی که کودکان به احتمال زیاد در این زمینه پیدا می‌کنند (هولت و اسپلاژ، ۲۰۰۷)، آغاز می شود. علاوه بر این، اکثر مطالعات خانواده محور به طور عمده بر آنالیز سبک های فرزندپروری تمرکز دارند (نیکرسون، مل و اوزبورن – اولیور، 2010) که توسط دارلینگ و استینبرگ (1993) به عنوان رفتاری که مادر و پدر (همراه با هم یا به صورت جدا) از خود نشان می دهند و همچنین فضای اجتماعی – روانی که کودکان در آن قرار می گیرند، تعریف شده است. بنابراین می توان گفت که دریافت حمایت، پذیرش و فداکاری از طرف والدین، در حالت کلی با زورگویی و خشونت کمتر (بالدری و فارینگتون، 2005) و به خصوص قربانی بودن (لریا، سامارا و وولک، 2013) ارتباط دارد، در حالی که ارتباط منفی با پدر احتمال خشونت در مدرسه را افزایش می‌دهد (استواز، مارگوی، مورنو و موسیتو، ۲۰۰۷). با این حال، اثرات کنترل والدین به آسانی قابل‌ شناسایی نیستند. در حالی که برخی از نویسندگان فقدان نظارت والدین را به عنوان عامل ریسک بیان می‌کنند (اسپلاژ، بوزوورت و سیمون، ۲۰۰۰)، ولی دیگر محققین هیچ ارتباطی بین کنترل و زورگویی با کنترل روان‌شناسی را که به نظر می‌رسد با این نوع خشونت مرتبط باشد، نیافته اند (گومز – اورتیز، دل ری، کاساس و ارتگا – رویز، 2014؛ کاواباتا، آلینک، تیسن، ون لیزندورن و کریک، 2011؛ سمپر – گارسیا، مستر – اسکریبا، مالوندا و مزورادو، ۲۰۱۵). این نتایج ممکن است بر مبنای تفاوت‌های جنسیتی و همراه با شواهد اخیر توضیح داده شود که نظارت والدین می‌تواند یک اثر ریسک را فقط در دختران شامل شود (بوئل – استاد و رنر، ۲۰۱۳) دیگر رفتارهای والدین علاوه بر علاقه و کنترل، از جمله شوخی و دادن آزادی نیز ممکن است در عامل خشونت دخیل باشد. به خصوص اکثر دانش آموزان مدرسه ای غیر درگیر، والدین خود را اغلب با رفتار مثبت و تمایل بیشتر به تشویق استقلال، توصیف می‌کنند. این دانش آموزان همچنین به طور داوطلبانه اطلاعات مربوط به زندگی خود را با والدین خود در میان می گذارند (گومز – اورتیز و همکاران، ۲۰۱۴). مطالعات دیگری که در یک دیدگاه قیاسی انجام شده اند، سبک های کلیدی فرزندپروری (سخت گیری، بی توجهی، آرام و متعادل و سهل انگاری) را عامل زورگویی نسبت داده اند (بامریند، 1968؛ مکبوی و مارتین، ۱۹۸۳). به نظر می‌رسد روش های رفتاری سخت گیرانه، سهل انگاری و دیگر موارد مشابه در این راستا در میان والدینی که کودکان آنها نسبت به همسالان خود رفتار تهاجمی دارند یا قربانی چنین خشونت هایی هستند، بیشتر مشاهده می شود، در حالیکه رفتار آرام و متعادل والدین در کودکانی مشهود است که هیچ نقشی در زورگویی و خشونت ندارند (بالدری و فارینگتون، ۲۰۰۰؛ کاواباتا و همکاران 2011؛ لریا و همکاران، ۲۰۱۳) به خصوص این سبک رفتاری در کنترل روانشناسی نیز پایین هستند (گومز- اورتیز، دل ری، رومرا و اورتگا - رویز، ۲۰۱۵). برخی مطالعات علی‌رغم تحقیقات محدود موجود نشان می‌دهند تنبیه به خصوص تنبیه فیزیکی که به عنوان یک سبک فرزندپروری با هدف تصحیح رفتار کودک مشخص شده (کالوت، گامز – گوادیکس و اورو، ۲۰۱۰) در عامل خشونت نیز تاثیرگذار است. این رویکرد همراه با رفتارهایی مثل تکان دادن، هل دادن، سیلی زدن، ضربه زدن و استفاده از اشیائی مثل کمربند، جارو و چوب برای کتک زدن کودک بیان شده ‌است. این اعمال به خصوص توسط مادران، به پرخاشگری و بزه‌دیدگی منجر شده ‌است (دانگ، شوارتز، چانگ، کلی و تام، ۲۰۰۹؛ اسپلاژ و همکاران، ۲۰۰۰؛ لریا و همکاران، ۲۰۱۳). پرخاشگری روانشناختی والدین با استفاده از تکنیک‌های سوءرفتاری چون نشان ندادن محبت، سرزنش کردن، فریاد زدن و توهین کردن نیز به رفتار خشونت بار در پسران و دختران مرتبط است (راجرز، بوچانان و وینچل، ۲۰۰۳؛ زوتیس، سالوم، ایسولان، مانفرو و هلدت، ۲۰۱۴). سبک های فرزندپروری دیگر شامل تلافی غرامت و گرفتن برخی امتیازات به نظر می رسد به میزان کم‌تری با پرخاشگری کودکان ارتباط دارد. این شواهد نشان می دهد که تنبیه به خصوص تنبیه فیزیکی عامل مهمی در ارتباط با زورگویی و خشونت است. در این راستا این طور به نظر می رسد که قربانیان خشونت فیزیکی یا روانی در خانه، به احتمال زیادی منجر به رفتارهای خشونت بار یا قربانی خشونت در مدرسه می شوند. تعیین عواملی در والدین که منجر به چنین رفتارهایی می شوند، می تواند به جلوگیری از این سبک ها و در نتیجه خشونت کمک می‌کند. دارلینگ و استینبرگ (1993) یک مدل تعاملی از فرزند پروری را پیشنهاد دادند که در آن برخی از جنبه‌های فرزندپروری، دیگر جنبه‌های مرتبط یا پیش‌بینی پیامدهای تنبیه کودک را تحت تاثیر قرار داده و تعدیل می کند. تئوری آن‌ها بیان می کند که سبک های فرزندپروری (رفتارهای کلی یا خاص فرزندپروری که در رفتار خود آنها یا رفتار والدین مشخص شده) رفتارهای والدین را مشخص می‌کنند (رفتارهایی که با یک محتوای خاص تعریف می شوند و براساس اهداف اجتماعی مانند حضور در مسابقات فرزندان خود و همچنین مراسم های مدرسه یا استفاده از رویکردهایی مانند گفتگو با کودکان تا اینکه نامناسب بودن رفتار خود را درک ‌کنند)، که مستقیما بر تربیت کودک تاثیر می‌گذارد. بنابراین رویکردهای فرزندپروری در راستای اعمال والدین، تاثیر غیرمستقیمی در رفتار کودکان و نوجوان اعمال خواهد کرد. مطالعات متعدد برخی از فرضیات این نظریه را مورد بررسی قرار داده و نشان می‌دهند که چگونه سبک‌های فرزندپروری می‌تواند برخی از رفتارهای خاص والدین مانند روش‌های تربیتی و اثرات آن‌ها بر روی روانشناسی کودکان یا نوجوانان را مشخص کند. برای مثال وید و کندلر (2001) رابطه معکوس میان خون گرمی والدین و تنبیه فیزیکی با والدین با خون گرمی کمتر و استفاده بیشتر آنها از تنبیه فیزیکی بدست آوردند. گارتنر و همکاران (2010) در یک مطالعه دیگر مدل کاملی را با استفاده از تجزیه و تحلیل ارتباط بین منابع مختلف کنترل والدین و پرخاشگری کودکان اعتبارسنجی کردند. نویسندگان به این نتیجه رسیدند که موارد مربوط به فرزندپروری (سوال و گفتگو با هدف کسب اطلاعات در مورد زمان آزاد و فعالیت های کودک) ارتباط بین کنترل روان‌شناختی والدین و پرخاشگری مربوط به آن را تعدیل کردند. آن‌ها بیان کردند که کنترل روانی و پرخاشگری مربوط به آن، در سطوح بالایی از درخواست والدین به طور مثبت به هم مرتبط بودند، در حالی که این دو بعد در سطوح پایین درخواست والدین، غیرمرتبط بودند. همچنین ریک و همکاران (۲۰۰۸) نشان دادند بزرگسالانی که از نوعی سوءرفتار خانوادگی در دوران کودکی خود رنج برده اند، سبک های فرزندپروری والدین خود را به صورت سخت گیرانه، بی تفاوت یا همراه با بی مهری توصیف کردند که منجر به ایجاد خشونت یا اضطراب می شود. همچنین این مطالعات در حد قابل قبولی حاکی از اعتبار تئوری دارلینگ و استینبرگ در ایجاد تاثیر سبک های فرزندپروری بر روی کودکان و نوجوانان هستند و در هیچ یک از این تحقیقات تلاشی در زمینه تشریح مدل خشونت در نتیجه ی تنبیه های فیزیکی به عنوان سبک فرزندپروری صورت نگرفته است. بنابراین، ایجاد یک مدل برای تشریح وجود خشونت در نوجوانان بر اساس عوامل خانوادگی و به خصوص در سبک ها و عملکرد فرزندپروری جالب خواهد بود. هدف در این مطالعه شناسایی این موارد است که آیا سبک‌های فرزندپروری می‌توانند بر تنبیه والدین تاثیر داشته باشند و اینکه آیا هر دوی این موارد می‌توانند خشونت و زورگویی را در یک روند مشخص پیش‌بینی کنند. ما به طور خاص در تلاش هستیم تا تاثیر مستقیم سبک های فرزندپروری مادران و پدران را بر روی پرخاشگری و رفتارهای بزه‌دیدگی پسران و دختران آنها و همچنین تاثیر غیرمستقیم سبک‌های فرزندپروری در طول روش های تربیتی شامل خشونت روانی و تنبیه فیزیکی شناسایی کنیم. بدین منظور سه فرضیه پیشنهاد شده است: فرضیه 1. ابعاد سبک‌های فرزندپروری پدران و مادران به طور قابل‌توجهی روش های انضباطی مورد استفاده بر روی فرزندان پسر و دختر را پیش‌بینی می‌کنند. هر دو متغیر بر رفتار پرخاشگرانه نسبت به همسالان تاثیرگذار خواهد بود که با خشونت روانی والدین و تنبیه فیزیکی به طور مستقیم تشریح خواهد شد (اسپلاژ و همکاران، ۲۰۰۰؛ زوتیس و همکاران، ۲۰۱۴). فرضیه 2. ابعاد سبک‌های فرزندپروری پدران و مادران به طور قابل‌توجهی روش های انضباطی مورد استفاده بر روی فرزندان پسر و دختر را پیش‌بینی می‌کنند. هر دو متغیر بر عامل قربانی بودن تاثیرگذار خواهد بود که خشونت روانی والدین به عنوان یک تنبیه به طور مستقیم با عامل قربانی شدن ارتباط دارد (گومز – اورتیز و همکاران، 2015؛ سمپر – گارسیا و همکاران، 2015). فرضیه ۳. متغیر جنسیتی (پدران یا مادران و پسران یا دختران) نیز مرتبط خواهد بود (گریزکوفسکی، جردن و مرسر، ۲۰۱۰؛ تور – پورسار، مستره، سمپر و مالوندا، ۲۰۱۲). همچنین سبک‌های فرزندپروری و به خصوص حالت-های خاصی از تنبیه، نقش تعیین‌کننده تری در بروز خشونت در میان دختران ایفا خواهد کرد (بوئل - استات، ۲۰۱۳؛ استوز و همکاران، ۲۰۰۷؛ مورنو، استوز، مورگوی و موسیتو، ۲۰۰۹).
پیش نمایش مقاله
پیش نمایش مقاله  سبک ها و خشونت های والدین. نقش واسط خشونت روانی و تنبیه فیزیکی

چکیده انگلیسی

Studies concerning parenting styles and disciplinary practices have shown a relationship between both factors and bullying involvement in adolescence. The scarce available evidence suggests that abusive disciplinary practices increase teenagers’ vulnerability to abuse in school or the likelihood of them becoming abusers of their peers in the same context. However, there is a lack of knowledge about the indirect effect of parenting styles in adolescents’ bullying involvement through disciplinary practices, although a relationship between parenting styles and disciplinary practices has been shown. The aim of this research was to determine the mediating role of punitive parental discipline (physical punishment and psychological aggression) between the dimensions of parents’ parenting styles and their children's involvement in bullying victimization and aggression. We used a sample comprising 2060 Spanish high school students (47.9% girls; mean age = 14.34). Structural equation modeling was performed to analyze the data. The results confirmed the mediating role of parental discipline between the parenting practices analyzed and students’ aggression and victimization. Significant gender-related differences were found for aggression involvement, where boys were for the most part linked to psychological aggression disciplinary practices and girls to physical punishment. Victimization directly correlated with parental psychological aggression discipline behavior across both sexes. In conclusion, the results seem to suggest that non-democratic parenting styles favor the use of punitive discipline, which increases the risk of adolescents’ bullying involvement. Therefore, intervention programs must involve parents to make them aware about the important role they play in this process and to improve their parenting styles.