دانلود مقاله ISI انگلیسی شماره 35282
ترجمه فارسی عنوان مقاله

ارزیابی سطح توانایی عملکردی کودکانی که احتمالا مبتلا به ناتوانی ذهنی تشخیص داده شده اند

عنوان انگلیسی
Estimating the level of functional ability of children identified as likely to have an intellectual disability
کد مقاله سال انتشار تعداد صفحات مقاله انگلیسی
35282 2013 8 صفحه PDF
منبع

Publisher : Elsevier - Science Direct (الزویر - ساینس دایرکت)

Journal : Research in Developmental Disabilities, Volume 34, Issue 11, November 2013, Pages 4009–4016

فهرست مطالب ترجمه فارسی
چکیده

کلمات کلیدی

1.مقدمه

2- روش

2.1- شرکت کنندگان

جدول 1: حاوی اطلاعات توصیفی در مورد سن و FSIQ نمونه از نظر جنسیت و تشخیص ID است.

2.2- اندازهگیریها

جدول 2: توضیحات فرضیه مدل و مفاهیم بالینی برای CAIDS-Q

2.3- روش موکن

3- نتایج

4- بحث

5- نتیجه گیری
ترجمه کلمات کلیدی
ناتوانی ذهنی - شدت - توانایی عملکرد - پرسشنامه غربالگری ناتوانی ذهنی کودکان و نوجوانان -
کلمات کلیدی انگلیسی
Intellectual disability; Mokken scaling; Severity; Functional ability; Child and Adolescent Intellectual Disability Screening Questionnaire.
ترجمه چکیده
ابزارهای غربالگری نشان دهنده احتمال ابتلای کودک به ناتوانی ذهنی (ID)هستند. از تحلیل نظریه سوال پاسخ (IRT) می،توان جهت ارزیابی ویژگی،های آماری این ابزارها برای گسترش استفاده بیشتر از آن،ها به عنوان غربالی برای ID استفاده نمود . ما از تحلیل مقیاس گذاری IRT ناپارامتری برای بررسی امکان استفاده از پرسشنامه غربالگری ناتوانی ذهنی کودک یا بزرگسالان (CAIDS-Q) دارای ویژگی،های آماری، جهت بررسی سطوح توانایی عملکرد و ارزیابی هر یک از ویژگی،های مربوط به آسیب،های ذهنی که همواره نشان-دهنده سطوح پایین تر یا بالاتر توانایی عملکردی هستند، استفاده کردیم. اعتبار دو کاربرد پیشنهادی توسط ارزیابی مطابقت CAIDS-Q با ویژگی،های مدل همگنی یکتواخت (MHM) با یک بعدی بودن شناسایی شد، استقلال محلی و یکنواختی نهفته و مدل یکنواختی دوگانه (DMM)، به وسیله فرضیه،های MHM مشخص گردید و علاوه بر این، از عملکردهای سوال پاسخ نامتقاطع استفاده شد. ما این مدل،ها را با استفاده از داده،های CAIDS-Q از 319 نفر که برای خدمات بالینی کودکان ارجاع داده شده، بودند تحلیل کردیم. CAIDS-Q با ویژگی،های MHM مطابق بود ولی با DMM مطابقتی نداشت. در عمل، این امر به این معناست که نمرات کل CAIDS-Q می،توانند برای ارزیابی سریع سطح توانایی عملکردی فردی استفاده شوند. با این حال، سوالات CAIDS-Q نشان،دهنده یکسان بودن ترتیب سوالات نبود، و این مانع از استفاده از سوالات فردی در جداسازی به عتوان شاخص،های دقیق سطح توانایی عملکردی فردی بود.
ترجمه مقدمه
تشخیص زودهنگام ناتوانی ذهنی (ID) برای اطمینان از حمایت مناسب و به حد اکثر رساندن رشد کودکان انجام شده است ( Goodman و Linn، 2003)؛ جهت تسهیل دسترسی به منابع( Goodman و Linn، 2003)؛ جهت اطلاع از تشخیص،های افتراقی؛ و برای برجسته کردن موقعیت،هایی که در آن آزمایش یا مشاوره ژنتیک مورد نیاز است (آکادمی پزشکی اطفال آمریکا ، کمیته کودکان و ناتوانایی،ها،2001). با این حال، ID در بسیاری از کودکان ممکن است تا نوجوانی (Simonoff و همکارانش، 2006) یا حتی سال،های اولیه جوانی (Hamilton،2006) تشخیص داده نشود. یک دلیل بالقوه برای این امر این است که تشخیص ID می،تواند پیچیده و زمان،بر باشد (Ryan، Glass وBrown، 2007). ارزیابی عملکرد فکری، بخصوص، می-تواند باعث تاخیر در فرآیند تشخیصی شود چون نیاز به استفاده از ارزیابی،های استاندارد شده و معتبر است که به صورت فردی به وسیله روان،شناس واجد شرایط انجام شود (انجمن روانشناسی انگلیس [BPS]،2000). این امر منجر به شناسایی ابزارهای غربالگری به عنوان یک راه حل عملی در شرایطی که در آن کاهش زمان انتظار و روش ارجاع مناسب (BPS2003) با داشتن سریع،ترین روش شناسایی افرادی که باید تحت ارزیابی کامل قرار گیرند، مدنظر باشد شده است . همچنین ابزارهای غربالگری ممکن است توسط محققین (به کار CHarman و همکارانش مراجعه کنید،2007) برای شناسایی جمعیت،های خاص مورد نظر، که در آن نیاز به ارزیابی تعداد زیادی از افراد است که ممکن است در آن،ها ارزیابی،های تشخیصی کامل غیرممکن باشد، مورد استفاده قرار گیرند . ابزارهای غربالگری همچنین ممکن است در جایی که نیاز به تشخیص اولیه برای نیازهای حمایتی بالقوه از کودکان وجود دارد، مانند تنظیمات آموزشی، در حالی که برای انجام ارزیابی تشخیصی کامل باید زمان زیادی منتظر ماند، استفاده شوند (Sonnander، 2000). تحت تمامی این شرایط، اگر ابزارهای غربالگری بتوانند اطلاعات بیشتری در مورد نیازهای حمایتی بالقوه کودک فراهم آورند، برای آغاز برنامه-ریزی مراکز خدمات بهداشتی در مراحل اولیه راه گشا خواهد بود. با این حال ابزارهای غربالگری، تمایل به استفاده از حداقل نمرات دارند که منجر به طبقه بندی دو بخشی وجود یا عدم وجود ID می،شود، که منعکس کننده هدف آن،ها برای شناسایی افرادی که ID دارند و در نتیجه باید تحت ارزیابی،های بیشتر قرار گیرند است (McKenzie و Megson، 2012). با این حال اگر ابزار غربالگری قادر به نشان دادن میزان توانایی مورد انتظار برای رشد پیش از دیگران باشد، ممکن است مزایای اضافی بالینی و تحقیقاتی داشته باشد. تحلیل نظریه سوال پاسخ (IRT) برای ارزیابی امکان استفاده از مقیاس،های بالینی دارای ویژگی،های آماری به صورت معتبر و با روش،های گسترده،ای در محیط بالینی، به کار می،رود (Reise و Waller، 2009).برای مثال، در حالی که تجزیه و تحلیل ROC می،تواند برای ارزیابی دقت طبقه،بندی غربال برای ID ( و بنابراین تمرکز روی طیفی از صفت،های نزدیک به آستانه تشخیص ) استفاده شود، تکنیک،های مبتنی بر IRT به صورت واضح تر روی عملکرد آزمون در میان طیف گسترده صفت،های پنهان تمرکز می،کند. به صورت مشابه، تحلیل،های عاملی می،توانند در ازریابی ابعاد مقیاس و این،که موارد خاص چقدر خوب ابعاد شناسایی شده را اندازه،گیری می،کنند، مفید واقع شوند، به هر حال، به طور کلی تمرکز آشکاری روی این،که این موارد در موقعیت،های مختلف در این ابعاد چگونه اجرا می،شوند وجود ندارد. به طور کلی رویکردهای IRT مزایا و گزینه،های تحلیل زیادی را ارائه می،دهند که این موارد به راحتی در رویکردهای سنتی برای آزمون رشد موجود نیست (Embreston و Reise، 2000). Meijer و Baneke (2004) در مورد استفاده از مدل،های IRT ناپارامتری، بخصوص برای آنالیزهای مقیاس،های آسیب،شناسی روانی بحث کرده،اند. برخلاف مدل،های پارامتری IRT، مدل،های ناپارامتری یک ساختار خاص را در ارتباط بین پاسخ،های سوال و صفت نهفته بنیادین ( عامل سوال پاسخ یا IRF) تحمیل نمی،کند. این مزیت زمانی است که مفروضات در مورد فرم IRF، برای مثال تابع لجستیک، برای داده،های تجربی غیر واقعی است. Meijer و Baneke (2004) مدل،های IRT ناپارامتری را که می،توانند اطلاعات مفیدی را در مورد عملکرد سوال،ها و مقیاس،ها بدون نیاز به ایجاد این فرضیه،ها فراهم آورند را مطرح کردند. علاوه بر این، نمونه،های مطالعات بالینی به دلیل اختلال،های بالینی نسبتا کم در جمعیت و یا مشکلات مربوط به شرکت کردن در آزمون، اندازه کوچکی دارند. مدل،های IRT ناپارامتری عموماً نسبت به مدل،های پارامتری به اندازه ساده کوچکتری نیاز دارند. مقیاس موکن یک روش ناپارامتری IRT است که می،تواند برای بررسی ویژگی،های مهم و مفید بالینی مقیاس،ها استفاده شود( برای مثال به کار Stochl، Jonesو Croudace،2012 مراجعه کنید). ابتدا، می،توان بررسی کرد که آیا یک مقیاس با ویژگی،های مدل همگنی یکنواخت (MHM) که به وسیله فرضیه،های تک بعدی، استقلال محلی و یکنواختی نهفته شناسایی می،شود مطابقت دارد یا خیر. هنگامی که فرضیه،های MHM اجرا شوند، می،توان بر اساس ترتیب تصادفی در صفت نهفته این کار را انجام داد، یعنی این که نمرات بالاتر آزمون احتملاً نشان،دهنده سطوح بالاتر آن صفت هستند. اگر چه نمرات مقیاس غالباً واجد این ویژگی فرض می،شوند، اما یک آزمون روشن برای این فرضیه لازم است (Meijer و Baneke، 2004). از لحاظ عملی، شواهدی مبنی بر این که MHM داده شده، استفاده از مقیاس در عملیات بالینی برای وظایفی که نیاز به مرتب کردن افراد بر اساس شدت صفت مورد نظر را توجیه می،کند، وجود دارد ( مثلاً ارجاع برای درمان). همچنین احتمال بررسی مطابقت مقیاس با ویژگی،های مدل یکنواختی دوگانه (DMM) وجود دارد. این موضوع با این فرض MHM، به علاوه فرض اضافی عملکرد پاسخ سوال نامتقاطع مشخص می،شود. وقتی DDM اجرا می،شود، سوال،های از یک سلسله مراتب ثابت پرسیده شده و هم سوال،ها و هم افراد به وسیله موقعیت خود در یک پیوستار مشخص شده به وسیله سطوح یا شدت صفت نهفته مشخص می،شوند ( مثلا سطح توانایی عملکردی). یعنی این که سوالاتی که در سطوح بالاتر از صفت نهفته قرار دارند ( برای مثال آن،هایی که به سطوح بالاتر توانایی عملکردی نیاز دارند) تنها گرایش به تایید سوالاتی دارند که در سطوح پایین،تر صفت نهفته قرار دارند و آن،ها نیز تاییدشده،اند. ( برای مثال آن،هایی که تنها به سطوح متوسط توانایی عملکردی نیاز دارند). این به آن معناست که سوالاتی که نشان،دهنده اختلال شدیدتر هستند، همواره مقدم بر سوالاتی هستند که نشانگر اختلال خفیف،تر هستند تایید می،شوند. به همین ترتیب، اگر DDM در یک مقیاس داده شده باشد، ممکن است روانشناسان بالینی قادر به دستیابی به اطلاعات مهم در مورد علائم اختلال مشخص شده به وسیله محل یک سوال مشخص در پیوستار شدت باشند. علاوه بر این، بررسی این که آیاMHM و DMM برای اطلاعات مهم بازدهی مقیاس خاص در کارایی سوال مورد نظر با مقیاس اجرا می،شوند یا خیر انجام می-گیرد، و بنابراین به محققین و طراحین سوال امکان می،دهد که استفاده از ابزارهای بالینی را بهبود بخشند. اخیراً نویسندگان زیادی از مقیاس،گذاری موکن به منظور افزایش سودمندی بالینی در اندازه،گیری،های بالینی خود، حمایت کرده،اند( مثلاً Watson و همکارانش، 2012). به عنوان مثال، تحلیل،های مقیاس گذاری موکن مفید بودن خود را در تحقیقات مربوط به ناتوانی که در آن ارزیابی شدت و پیش،بینی میزان پیشرفت مشکلات، مسئله کلیدی در فهمیدن و درمان اختلال می،باشد، ثابت کرده، است (Kingston و همکارانش،2012؛ Watson و همگارانش، 2012). به صورت مشابه، Murray و McKenzie (2012) تحلیل مقیاس،گذاری موکن را برای ابزار غربال،گری ID بزرگسالان به کار بردند: پرسشنامه غربالگری ناتوانی یادگیری (LDSQ؛ McKenzie و Paxton، 2006) و مقیاس را با DDM سازگار یافتند. بنابراین، اطلاعات در مورد پاسخ به سوالات منفرد ( نه فقط نمرات کل در کل مقیاس) در مورد مشکلات احتمالی افراد حاوی اطلاعات مفیدی هستند. به عبارت دیگر، حتی اگر نمرات مقیاس کل یک فرد در دسترس نباشد، ممکن است بتوان شدت اختلال را بر اساس پاسخ،های آن،ها به سوالات فردی تخمین زد، زیرا این،ها به شکل یک سلسله مراتب ثابت شناخته، شده،اند. این امر ممکن است بخصوص در زمینه بالینی که در آن افرادی با ID ممکن است دارای مشکلاتی در ادراک و ارتباط مواجه باشند که منجر به پاسخ به سوالات خاصی می،شود، سودمند باشد. اهمیت شناسایی زودهنگام جهت حمایت بالقوه از کودکان دارای ID، هدف مطالعه حاضر برای تحلیل مقیاس-گذاری موکن برای ابزار غربالگری کودکان برای تعیین وجود اختلال است، و سوالات انفرادی آن، دارای ویژگی،های آماری است که می،تواند حاوی اطلاعات مفیدی برای توانایی عملکردی فردی باشد. ابزار غربالگری انتخاب شده نسخه کودکان LDSQ بود : پرسشنامه غربالگری ناتوانی ذهنی کودکان و بزرگسالان (CAIDS-Q؛ McKenzie، Paxton، Murray، Milanesiو Murray،2012). CAIDS-Q به چند دلیل برای این ارزیابی مناسب بود: این پرسشنامه به طور خاص به عنوان غربالی برای ID ایجاد شده بود؛ بر اساس زمان کوتاه اجرا و نمره،دهی طراحی شده بود؛ نیاز به کاربری که مهارت حرفه،ای یا آموزش خاصی در این زمینه داشته باشد نبود و برخی مطالعات نشان داده،اند که از ویژگی،های روان سنجی خوبی برخوردار است ( بخش 2.2 را ملاحظه کنید). علاوه بر این، دو بررسی اخیر در مورد ابزار غربالگری که به صورت خاص برای غربالگری ID در کودکان استفاده شده است (McKenzie و Megson، 2012) و آن،هایی که برای طیفی از ناتوانی،ها، شامل ID (Mulik و Darmstadt، 2007) غربال شده،اند، نشان دادند که هیچ یک از ابزار مورد بررسی ویژگی،های روانسنجی خاصی را برای استفاده از آن،ها برای غربالگری ویژه برای ID درکودکان توصیه نمی،کنند. CAIDS-Q هنگام این بررسی،ها ایجاد نشده بوده است. بنابراین، ما در این مطالعه بررسی کردیم که آیا CAIDS-Q دارای ویژگی،های آماری که به آن اجازه کاربرد در روش،هایی که موجب توسعه آن فراتر از کابردش به عنوان ابزار غربالگری اصلی است، می،باشد یا خیر. بخصوص ما در مورد مطابقت مقیاس با MHM و DMM بررسی انجام دادیم. این مطالعه امکان برآورد سطوح توانایی عملکردی توسط نمرات کلی مقیاس و سوالات فردی را بررسی نمود.
پیش نمایش مقاله
پیش نمایش مقاله  ارزیابی سطح توانایی عملکردی کودکانی که احتمالا مبتلا به ناتوانی ذهنی  تشخیص داده شده اند

چکیده انگلیسی

Screening tools can provide an indication of whether a child may have an intellectual disability (ID). Item response theory (IRT) analyses can be used to assess whether the statistical properties of the tools are such that their utility extends beyond their use as a screen for ID. We used non-parametric IRT scaling analyses to investigate whether the Child and Adolescent Intellectual Disability Screening Questionnaire (CAIDS-Q) possessed the statistical properties that would suggest its use could be extended to estimate levels of functional ability and to estimate which (if any) features associated with intellectual impairment are consistently indicative of lower or higher levels of functional ability. The validity of the two proposed applications was assessed by evaluating whether the CAIDS-Q conformed to the properties of the Monotone Homogeneity Model (MHM), characterised by uni-dimensionality, local independence and latent monotonicity and the Double Monotone Model (DMM), characterised by the assumptions of the MHM and, in addition, of non-intersecting item response functions. We analysed these models using CAIDS-Q data from 319 people referred to child clinical services. Of these, 148 had a diagnosis of ID. The CAIDS-Q was found to conform to the properties of the MHM but not the DMM. In practice, this means that the CAIDS-Q total scores can be used to quickly estimate the level of a person's functional ability. However, items of the CAIDS-Q did not show invariant item ordering, precluding the use of individual items in isolation as accurate indices of a person's level of functional ability.

مقدمه انگلیسی

The early recognition of intellectual disability (ID) is important to ensure appropriate support is provided to maximise the child's development (Guralnick, 2005); to facilitate access to resources (Goodman & Linn, 2003); to inform differential diagnosis; and to highlight situations where genetic testing or counselling may be required (American Academy of Pediatrics, Committee on Children with Disabilities, 2001). Many children, however, may not be identified as having ID until they are teenagers (Simonoff et al., 2006) or even young adults (Hamilton, 2006). One potential reason for this is that diagnosing ID can be complex and time consuming (Ryan, Glass, & Brown, 2007). The assessment of intellectual functioning, in particular, can cause delays in the diagnostic process because it requires the use of a standardised and validated assessment that is individually administered by an appropriately qualified applied psychologist (British Psychological Society [BPS], 2000). This has led to the recognition that screening tools may offer a pragmatic solution in circumstances where there is a desire to reduce waiting times and channel referrals appropriately (BPS 2003) by having a quick method of identifying those individuals who should undergo full assessment. Screening tools may also be used by researchers (see Charman et al., 2007) to identify particular populations of interest, where the need to assess a large number of individuals may make the use of full diagnostic assessments unfeasible. Screening tools may also be used where there is the need for an early indicator of the potential support needs of children, for example in educational settings (Sonnander, 2000), while waiting for full diagnostic assessment to take place. Under all of these circumstances, it would be clinically useful if screening tools could provide more information about the potential support needs of the child, to allow service planning to begin at an early stage. Screening tools, however, tend to use a cut-off score that results in a dichotomous classification of either ID or non-ID, reflecting their aim of identifying individuals who may have ID and who, therefore, should undergo further assessment (McKenzie & Megson, 2012). If, however, a screening tool was able to give an indication of the extent of the functional ability of a child, or be used to indicate what abilities are expected to develop ahead of others, then it may have additional clinical and research benefits. Item Response Theory (IRT) analysis can be used to evaluate whether a clinical scale possesses the statistical properties such that it can validly be used in more extended ways in clinical settings (Reise & Waller, 2009). For example, while ROC analysis can be used to assess the classification accuracy of a screen for ID (and thus focuses on the range of the trait close to the diagnostic threshold), IRT based techniques focus more explicitly on how the test performs across the full range of the latent trait. Similarly, factor analyses can be useful in assessing the dimensionality of a scale and how well particular items measure identified dimensions, however, there is generally not an explicit focus on how items perform at different locations on these dimensions.

نتیجه گیری انگلیسی

We showed that the CAIDS-Q conforms to the properties of the MHM but not the DMM. This means that the scale can be validly used to estimate the level of functional ability of a child, rather than just providing a dichotomous ‘yes’, ‘no’ answer to the question of whether or not a child is likely to have ID.