دانلود مقاله ISI انگلیسی شماره 49600
ترجمه فارسی عنوان مقاله

تفاوت‌های فردی در قضاوت‌های حسابداری مدیریتی و تصمیم‌گیری

عنوان انگلیسی
Individual differences in managerial accounting judgments and decision making
کد مقاله سال انتشار تعداد صفحات مقاله انگلیسی
49600 2015 13 صفحه PDF
منبع

Publisher : Elsevier - Science Direct (الزویر - ساینس دایرکت)

Journal : The British Accounting Review, Volume 47, Issue 1, March 2015, Pages 33–45

فهرست مطالب ترجمه فارسی
چکیده

کلید واژه ها

1-مقدمه

2-توانایی تفکر جامع

شکل 1: تشریح مسائل مشاهده شده توسط متفکران با جامعیت بالا و پایین

3-آزمایش‌های تصمیم تجاری روی هزینه‌های از دست رفته و تأثیرات بازنگری

4-تکلیف هزینه از دست رفته

4-1 روش

4-1-1 شرکت کنندگان

4-1-2 تکلیف

4-1-3 پروسه (روال)

4-1-4 نتایج

5-تکلیف بازنگری

5-1 روش

5-1-1 شرکت کنندگان

5-1-2 تکلیف

جدول 1: تکلیف هزینه از دست رفته

5-1-3 پروسه (روال)

5-1-4 نتایج

جدول 2: تفکر جامع تأثیر ارزیابی را کاهش می‌دهد.

6-یک کمک یار

6-1 روش

6-1-1 شرکت کنندگان

6-1-2 تکلیف

جدول 3: تفکر جامع و تأثیر ارزیابی مجدد

6-1-3 پروسه

6-1-4 نتایج

جدول 4: همبستگی‌های متغیرهای گروه‌بندی شده با یاری یا بدون یاری

جدول 5: اطلاعات خلاصه درباره رابطه بین معیارهای تفکر جامع و ارزیابی‌های محدود با یا بدون یاری

جدول 6: آنالیز غیر پارامتری واریانس (انحراف)

7-بحث و نتیجه‌گیری‌ها
ترجمه کلمات کلیدی
قضاوت - تصمیم گیری - حسابداری مدیریت - کمک های تصمیم گیری
کلمات کلیدی انگلیسی
Judgment; Decision making; Management accounting; Decision aid
ترجمه چکیده
مدیران در تصمیم‌های خود تحت تأثیر اطلاعات ارائه شده توسط حسابداران مدیریتی قرار می‌گیرند. دو مثال بارز از کتاب‌های موضوعی نامناسبیپول‌های از دست رفته و به تازگی تأثیر اطلاع از نتیجه یک تصمیم یا پیش‌بینی تجدید نظر شده بودجه هستند. تفاوت‌های فردی در توانایی تشخیصی تصمیم گیرندگان برای استفاده از اطلاعات می‌تواند منجر به تفاوت‌های سیستماتیک در قضاوت‌ها شود. ما یکی از این تفاوت‌های تشخیصی فردی را تعیین کرده و آن را توانایی تفکر جامع می‌نامیم: توانایی تفکر در رابطه با چندین مسیر، شاخه یا جایگزین. توانایی قابل توجه تفکر جامع می‌تواندتفاوت‌های اصولی در قضاوت در بسیاری از زمینه‌ها را تسکین دهد. ما نتایج مجموعه‌ای از مطالعات را با استفاده از اختلاف در مسئله وام سرمایه‌گذاری (هزینه از دست رفته یا هزینه نامربوط) و تکلیف تجدید نظر احتمال گزارش می‌کنیم. یافته‌ها نشان می‌دهند که توانایی تفکر جامع نیز ممکن است دیگر تفاوت‌های اصولی رایج در قضاوت را توضیح دهد.
ترجمه مقدمه
سیستم کنترل حسابداری مدیریتی (MCS) اطلاعات را فراهم و از آنها برای کمک به تصمیم گیرندگان استفادهمی‌کند که آیا یک سازمان یا اعضای آن به اهداف خود دست می‌یابند. با این حال تفاوت‌های فردی در توانایی تشخیصی تصمیم گیرندگان برای استفاده از اطلاعات و یادگیری و تطبیق با آن می‌تواندسبب تفاوت‌های اصولی در قضاوت‌ها شود (کاهنمن و تورسکی، 1984؛ لاکت و اگلتون، 1991). در این مقاله ما یکی از این تفاوت‌های تشخیص را تعیین آن را "توانایی تفکر جامع" نام می‌نهیم. با این کار منظور ما توانایی برای تفکر درباره چندین مسیر، شاخه یا جایگزین است. توانایی قابل توجه تفکر جامع می‌تواندتفاوت‌های اصولی در قضاوت در بسیاری از زمینه‌ها را تسکین دهد. برای نمونه در صورتی که شخص دیدی گسترده نسبت به مسئله داشته باشدتکلیف‌های ارزیابی احتمالات رویدادهای آینده و تشخیص هزینه‌های از دست رفته ممکن است به صورت موفقیت‌آمیز اجرا شود. زمانی که راه‌حل هنجاری برای مسئله وجود داشته باشد تعیین تفاوت‌های فردی در قضاوت با ارزش است. تا اندازه‌ای که بتوان متفکران کمی جامع را تشخیص داد MCSمی‌تواند استفاده از اطلاعات بی‏ استفاده بهینه را برای بهبود قضاوت‌هایشان تلقین کند (بوتلر، 1985؛ کندی، 1995؛ مرچنت و ون در استد، 2007). این یادآوری‌ها توسط مشخصات یک متفکر بسیار جامع هدایت شده و بنابراین درخواست برای مسیرهای جایگزین نتیجه مشابه یا احتمالاً نتایج جایگزین ناشی از وضعیت اولیه موضوع را شامل می‌شود (برای مثال استدلال خلاف واقع). اهداف به منظور اجتناب از انحراف از پاسخ هنجاری هستند و همچنین به متفکر کمی جامع اجازه داده می‌شود که از طریق تجربه نحوه دید متفکر بسیار جامع نسبت به مسئله را یاد بگیرد. هزینه‌های ناشی از ناتوانی برخی از تصمیم گیرندگان برای استفاده از اطلاعات فراهم شده توسط سیستم حسابداری می‌تواند چشمگیر باشد. برای نمونه تصمیم مبنی بر تملک یک مؤسسه بر اساس فاکتورهای زیادی از قبیل فاکتور بحرانی و سوددهی مؤسسه مالک شده صورت می‏گیرد. در ارزیابی تصمیم برای مالک یک مؤسسه دیگر شدن یک معیار مختصر مانند درآمد خالص یا سود را می‌توان به عنوان معیار درست بودن تصمیم استفاده کرد. فرآیند اکتساب موجب یک پیش‌بینی از سود می‌شود که توسط مؤسسه مالک شده داده می‌شود. زمانی که سود واقعی تحقق یافته متفاوت با پیش‌بینی باشد یک رویداد "تعجب برانگیز" اتفاق افتاده است. اگر تصمیم گیرنده نتواند به گونه‌ای بیندیشد که جایگزین‌های زیادی برای نتایج و/یا مسیرهای اتفاقی با استفاده از دانش پیش‌بینی موجود (یعنی روش تفکر جامع) شبیه‌سازی کند سود تحقق یافته ناگزیر به نظر خواهد رسید و تصمیم اکتساب اشتباه در نظر گرفته می‌شود. تصمیم گیرنده ناتوان در به کار بردن تفکر جامع روی سود تحقق یافته ظاهراً ناگزیر بیش از حد تأکید می‌کند و "... و برای عمل نکردن به آنچه که دانش وی به او امر می‌کردخود را اصلاً سرزنش نمی‌کند" (فیشف، 1975، 298). تحقیق در روان‌شناسی (برای مثال فیشف، 1975) و حسابداری (برای مثال پیچر و پیرسی، 2008) نشان می‌دهد که آگاهی از نتایج واقعی ارزیابی‌های احتمالات رویدادهای خاص را تحت تأثیر قرار می‌دهد. در حقیقت ممکن است فرآیند تصمیم درست بوده باشد. گاهی فرآیند صحیح منجر به نتیجه ضعیف یا بد می‌شود در حالی که فرآیند ضعیف تصمیم‌گیری تنها به دلیل بیان عدم قطعیت (ابهام) منجر به نتیجه خوب می‌شود. اگر تصمیم گیرنده به صورت تشخیصی در توانایی به کار بردن تفکر جامع محدود باشد نتایج استفاده شده برای آزمایش گمانه‌های اساسی فرضیات یا قانون‌های فرآیند تصمیم‌گیری (برای مثال تصمیم برای مالک یک مؤسسه دیگر شدن در بالا بحث شد) دارای ارزش بسیار کمتر از آنچه که باید داشته باشند برای یک متفکر جامع دارند. اگر استنباط غلطی از علم نتیجه (خروجی) گرفته شود یادگیری را کاهش داده و صحیح بودن تصمیم‌های آتی در خطر خواهد بود؛ برای مثال ممکن است اکتساب‌های آتی به صورت نامناسب قطعی شده باشند. برای بسیاری از محققین این استفاده از دلیل منطقی ممکن است یک روش حدس و خطا برای تشخیص تفاوت‌های فردی به عنوان یکی از نیروهای محرک فرق قائل شونده در تصمیم‌ها و قضاوت‌ها باشد. به طور تقریبی کاملاً ممکن نیست که انگیزه‌های پولی سبب چنین تفاوت‌هایی باشند. با این حال ما بر این باوریم که اگر تفاوت‌های تشخیصی باشند آنگاه قدم بعدی استفاده از اصول زمینه به سرعت در حال گسترش عصب‌شناسی برای تشخیص فعال‌سازی مغز و چرایی روی دادن خطاها است (دیکهاوت، اسمیت، ژین و روستیچینی، 2011). تا به حال این اقتصاد عصبی روی رفتار انتخابی تمرکز کرده است (برای مثال اکینز، کسدا، کاپرا و برنز، 2013). در مقاله کنونی ما برای پر کردن فضای خالی و تلاش برای پاسخ به پرسش تفاوت‌ها با استفاده از تصمیمات تجاری یک گام به عقب برمی‌داریم. آنگاه مطمئن خواهیم بود که فعال‌سازی مغزی با تفاوت‌های فردی تحت تأثیر بودن برخی را توضیح داده اما برخی دیگر را توضیح نمی‌دهد. در این مقاله نتایج مجموعه‌ای از مطالعات را گزارش می‌کنیم که قضاوت‌های تشخیص دهنده ناشی از سطوح مختلف توانایی تفکر جامع را بررسی می‌کنند. ما استدلال می‌کنیم که متفکران بسیار جامع قادر به فهم بهتر عدم قطعیت ذاتی موجود در تکلیف هستند و کمتر احتمال دارد که روی یک مسیر منجر به نتیجه متمرکز شده یا تحت تأثیر آن قرار گیرند. ما از انواع الگوهای روان‌شناسی تأثیر پس‏نگری (فیشف، 1975) و وام سرمایه‌گذاری استفاده می‌کنیم با نادیده گرفتن این فرض که هدف سرمایه‌گذاری قابل دست‌یابی نیست و مشکل وام سرمایه‌گذاری در یک نقطه میانی در حال ارزیابی است. انگیزه ما بهبود اعتبار خرجی آزمایش‌های توانایی تفکر جامع است. در اینجا ما انتظار داریم و پی می‌بریم که احتمال کمی وجود دارد که متفکران بسیار جامع سرمایه‌گذاری در یک پروژه که نتوانسته به برگشت‌های هدف مشخص دست یابد را ادامه دهند یعنی از پدیده "هزینه‌های از دست رفته" اجتناب می‌کنند. به نظر آنها کمتر تمایل به تمرکز روی تنها مسیری دارند که آنها را به موقعیت مالی کنونی‌شان رسانده است. برای مثال دوم از تکلیف تجدید نظر احتمال مشابه با تکلیف پس‏نگری متداول استفاده می‌کنیم. ما انتظار داریم و پی می‌بریم که متفکران بسیار جامع نسبت به متفکران کمی جامع از نظر اصولی کمتر احتمال دارد که ارزش بیشتری (یعنی احتمال) روی پیش‌بینی تجدید شده سود سالیانه بگذارند. در نهایت از تکلیف مشابه برای آزمون تصمیم یار ساده استفاده کردیم که به متفکران کمی جامع برای استفاده از اطلاعات به شیوه‌ای که متفکران بسیار جامع تصمیم می‌گیرند کمک می‌کند. برای فهم روشی که مدیران به تصمیم می‌رسندچالش‌های مهمی باقی می‌ماند. برای مثال محققین (برای مثال سرتو، کونلی و تهیانیی (2008)؛ فینکلستین، وایت هد و کمپل (2009)) معمولاً اظهار می‌کنند که مدیران قادر نیستند که از طرفداری‌های خود دست بکشند و اغلب برای تصمیم‌گیری بیش از حد به تجارب گذشته اتکا می‌کنند. بری بروک و لیند بلوم (1970) بیان می‌کنند که مدیران بیشتر از طراحی رسمی، تحلیلی، عقلانی-جامع از قضاوت با ابتکار شخصی خود برای موفق شدن استفاده می‌کنند. مدل سطل آشغال رفتار کوهن، مارچ و اولسن (1972) بیان می‌کند که مدیران مجموعه‌ای از پاسخ‌های مسائل دارند و در صورتی مسائل را سازمان‌دهی می‌کنند که برای آن راه‌حل درست شده داشته باشند. چن‏هال (2003) استدلال می‌کند که اگر چه دشواری این مشاهدات کمتر بودن مفدار آنها نسبت به مقدار حاصل شده بر حسب طراحی MCS است ما باز هم نیاز به فهم این نوع از مسائل داریم چون توضیحات مربوطه به این را دربردارند که چرا طراحی MCS هنوز نتایج و تصمیمات مؤثر را ایجاد نمی‌کند. در حالی که تحقیق ما درباره تفاوت‌های تشخیص فردی "توانایی تفکر جامع" در رگه یکی از این "توضیحات" قرار دارد، تحقیق ما همچنین مفاهیمی را برای MCS به منظور تعدیل محدودیت‌های توانایی تصمیم‌گیری مدیران و دست‌یابی به نتایج مؤثر طراحی کرده است. بقیه مقاله به شرح زیر است. بخش بعدی مفهوم توانایی تفکر جامع را شرح می‌دهد. از دو تصمیم عملی تجاری استفاده کردیم تا ببینیم نتایج روان‌شناسی به خوبی شناخته شده به اندازه کافی قوی هستند که همچنین در این تصمیمات نیز بازتاب داده شوند. یک تصمیم یار ساده پیشنهاد شده و برای اندازه‌گیری توانایی آن برای کمک به تصمیم گیرندگانی که توانایی پایین تفکر جامع دارند آزمایش شد. در نهایت نتیجه گیری‏های خود را در رابطه با تکلیف‏ها و آزمایش‌ها ارائه می‌کنیم.
پیش نمایش مقاله
پیش نمایش مقاله  تفاوت‌های فردی در قضاوت‌های حسابداری مدیریتی و تصمیم‌گیری

چکیده انگلیسی

Managers are influenced in their decisions by the information provided by managerial accountants. Two typical examples from textbooks are the irrelevance of sunk costs and, more recently, the affect of knowing the outcome of a decision or revised budget forecast. Individual differences in the cognitive ability of decision makers to use information can lead to systematic differences in judgments. We identify and label one of these individual cognitive differences comprehensive thinking ability: the ability to think about multiple paths, branches or alternatives. Significant comprehensive thinking ability is likely to mitigate systematic differences in judgment in many contexts. We report the results of a series of studies using a variation on the investment trap (sunk cost or irrelevant cost) problem and a probability revision task. The findings suggest that comprehensive thinking ability may also explain other common systematic differences in judgment.