تاثیر رشته‌های آکادمیک بر صفات شخصیتی روانی و همدلی در دانش جویان مقطع کارشناسی

مدل جذب، انتخاب و افت (ASA) بیانگر این است که مردم به سازمان‌هایی جذب می‌شوند که صفات و ارزش‌هایی مشابه با صفات و ارزش‌های آن‌ها داشته باشد. این صفات بیشر توسط فرهنگ سازمانی شکل می‌گیرند، و در نهایت نیروی کار همگنی را در سازمان ایجاد می‌کنند (Schneider, 1987). این پژوهش از مدل ASA برای بررسی اینکه آیا رشته‌های دانشگاهی خاص بر توسعه صفات روانی و همدلی در دانشجویان تاثیر دارند یا نه، استفاده می‌کند. یک بررسی آنلاین داده‌هایی را در مورد سطح صفات روانی و همدلی از 29 دانشجوی مقطع کارشناسی تجارت و روان شناسی برای بررسی اینکه آیا تغییرات سطح گروهی در طول سال و رشته وجود داشته است یا نه، جمع آوری کرده اند. تحلیل مدلسازی ترکیبی خطی تعمیم یافته از اثرات تعاملی مفروض سال مطالعه و رشته بر صفات روان شناسی پشتیبانی می‌کنند. اندازه تاثیر رشته از متوسط تا زیاد دیده شد، و دانشجویان روانشناسی سطوح بالاتر شناخت (d=0.77) و همدلی (d=0.74) را نسبت به دانشجویان رشته تجارت نشان دادند. علاوه بر این، دانشجویان تجارت نسبت به دانشجویان روانشناسی به صورت قابل توجهی سطوح بالاتر اثربخشی، ضد اجتماعی بودن، صفات روانی و بین فردی را گزارش دادند (d= 0.36–0.45). یافته‌ها از مولفه‌های جذب و انتخاب مدل ASA حمایت می‌کنند. مفاهیم این یافته‌ها در زمینه مدل و خود انتخابی بحث شده اند.

ادبیات موضوعی در زمینه شخصیت بیان کردند که محیط خارجی نقش مهمی را در توسعه صفات شخصیتی بازی می‌کند (Roberts,Walton, & Viechtbauer, 2006). در طول دوران نوجوانی تغییرات چشمگیری در صفات شخصیتی صورت می‌گیرد، بیشتر افراد جوانی خود را در دانشگاه‌ها می‌گذارند یا آن را صرف آغاز یک حرفه می‌کنند (Roberts et al., 2006). مطالعه حاضر بر تاثیری که رشته‌های دانشگاهی ممکن است بر رشد صفات شخصیتی دانشجویان داشته باشند بررسی‌هایی انجام داده است، که در یک چارچوب نظری جذب، انتخاب، افت Schneider's (1987) جمع شده اند. مدل جذب؛ انتخاب؛ افت (ASA) Schneider's (1987) فرض می‌کند که افراد به سازمان‌هایی جذب می‌شوند که با صفات شخصیتی آن‌ها، ارزش‌ها و علایق آن‌ها بیشترین تشابه را دارد. سازمان‌ها کارمندان را نیز به روش مشابهی انتخاب می‌کنند، که از صفات فردی کارمندان و تناسب آن‌ها با محیط سازمانی و تجربه زندگی منحصر آن‌ها نتیجه می‌شود. کارمندانی که با فرهنگ سازمانی تناسبی ندارند یا بعد از گذشت مدتی استعفا می‌دهند و یا سازمان را ترک می‌کنند، لذا این روند در یک نیروی کار همگن نتیجه می‌دهد (Schneider, 1987). مدل ASA با فرضیه‌های خود انتخابی و تلفیق افکار تضعیف می‌شود. فرضیه خود انتخابی ، منطبق با مولفه‌های جذب و انتخاب مدل ASA، بیان می‌کند که افراد حرفه‌ای را انتخاب می‌کنند که باور دارند که تجسمی از ویژگی‌های شخصیتی آن‌ها است. فرضیه تلفیق افکار، منطبق با مولفه افت مدل ASA، بیان می‌کند که محیط حرفه ای خاص بر رشد ویژگی‌های شخصیتی تاثیر دارد که ممکن است برای آن محیط سودمند باشد (Elegido, 2014). باید اشاره کرد که چگونه جذب؛ انتخاب و افت تحت تاثیر فاکتورهای ژنتیک، تقاضای محیط و انتظاراتی مانند درآمد و فشار اجتماعی قرار می‌گیرند. اصول منعطف، ادعا شده توسط Roberts, Wood, and Caspi (2008) بیان کردند که صفات شخصیتی با قرار گرفتن در معرض پاداش و تنبیه که شکل دهی رفتار را برای هم ترازی با نقش‌های اجتماعی هدف قرار می‌دهند، تغییر می‌کنند (Roberts et al., 2008). محیط‌های کاری و پاداش و تنبیه‌های آن قادر به تاثیر گذاشتن بر تغییرات شخصیتی هستند (Le et al., 2014). این یک جهش استنباطی کوچک برای استفاده از مدل ASA در محیط دانشگاهی است. برای مثال، Vedel and Thomsen (2017) دریافتند که دانشجویانی که با قدرت، خود بهر مندی و سودهای مالی انگیزه بخشیده می‌شوند بیشتر احتمال دارد که بر دوره تجاریپت به عنوان رهبر یک حرفه که آن‌ها را به رفتار خود بهر مندی تشویق می‌کند، ثبت نام کند (هم ترازی روانی). در مقایسه با آن‌ها، دانشجویان روانشناسی بالاترین سطح باز بودن و موافقت را گزارش دادند؛ که برای کار در این زمینه مناسب است. بنابراین، استنتاج از مدل ASA، بیانگر این است که صفات شخصیتی روانی و همدلی که در درجه اول دانشجویان را به یک رشته در روانشناسی یا تجارت جلب می‌کند موارد مشابهی هستند که ممکن است تحت تاثیر قرار گیرند و با پیشرفت تحصیلی، تاثیر بیشتری داشته باشند.