دانلود مقاله ISI انگلیسی شماره 35084
ترجمه فارسی عنوان مقاله

حساسیت اخلاقی در روان رنجوری، وسواسی فکری –عملی و اختلال اضطراب فراگیر: نقش یادگیری معکوس

عنوان انگلیسی
Ethical sensitivity in obsessive-compulsive disorder and generalized anxiety disorder: The role of reversal learning
کد مقاله سال انتشار تعداد صفحات مقاله انگلیسی
35084 2013 7 صفحه PDF
منبع

Publisher : Elsevier - Science Direct (الزویر - ساینس دایرکت)

Journal : Journal of Behavior Therapy and Experimental Psychiatry, Volume 44, Issue 4, December 2013, Pages 404–410

فهرست مطالب ترجمه فارسی
چکیده

کلید واژه ها

1.مقدمه

2. روش ها و مواد 

1.2.شرکت کنندگان

جدول 1 خصوصیات بالینی، جمعیت شناختی و روان شناختی شرکت کنندگان.

2.2 پرسشنامه مقیاس حساسیتی اخلاقی (ESSQ)

2.3 تکلیف یادگیری معکوس

شکل 1: طرح شبیه سازی تکلیف یادگیری معکوس. آزمایشات پیوسته از بالا - چپ به پایین - راست نشان داده شده است

2.4. تجزیه و تحلیل داده ها

3. نتایج

3.1. ESSQ

جدول 2 نمرات ESSQ و مقایسه های آماری را نشان می دهد. 

3.2 یادگیری معکوس

جدول 3 نتایج یادگیری معکوس

3.3. همبستگی ها

3.4. تجزیه و تحلیل میانجیگری ها

4.بحث و نتیجه گیری
ترجمه کلمات کلیدی
اختلال وسواس - آموزش معکوس - حساسیت اخلاقی - اجباری - اختلال اضطراب فراگیر -
کلمات کلیدی انگلیسی
Obsessive-compulsive disorder; Reversal learning; Ethical sensitivity; Compulsions; Generalized anxiety disorder
ترجمه چکیده
پیش زمینه و اهداف: در اختلال وسواسی فکری عملی، حساسیت اخلاقی افزایش یافته ممکن است با مدار حدقه ای پیشانی-استریاتال که نقشی اساسی در یادگیری معکوس دارد، ارتباط داشته باشد. این مطالعه به سوالات زیر پاسخ می دهد. 1. چه جنبه هایی از حساسیت اخلاقی با ocd مرتبط است.2 ارتباط میان حساسیت اخلاق و یادگیری معکوس چیست؟3 آیا تغییر حساسیت اخلاقی و یادگیری معکوس بر اختلال اضطراب فراگیر وجود دارد(GAD)?)؟ روش ها: 28 بیمار سرپایی دارای OCD و 21 فرد دارایGAD و 30 فرد سالم در مطالعه شرکت کردند. پرسش نامه حساسیت اخلاقی(ESSQ),) برای علایم بالینی یک تکلیف یادگیری معکوس و آزمون مرتب سازی کارت ویسکانسین (WCST).) به کار گرفته شد. نتایج: نمرات حساسیت اخلاقی بالاتری در OCD در مقایسه با افراد سالم درمورد تفسیر و گزینش و تشخیص نتایج اعمال به دست آمد. افراد دارای OCD دارای زمان واکنش طولانی تر در خطاهای احتمالی بدون خطاهای معکوس انتقالی و نهایی بودند. شرکت کنندگان دارای GAD در مورد ESSQ, با افراد سالم فرقی نداشتند اما کندتر از انها بودند. در OCD،زمان واکنش در خطاهای معکوس نهایی رابطه میان حساسیت اخلاقی و وسواسهای عملی را تعدیل می کرد. عملکرد در OCD و GAD. بدون تغییر بود. محدودیت ها: اندازه نمونه کوچک، ارزیابی عصبی روانی محدود، مقیاس خودسنجی برای حساسیت اخلاقی
ترجمه مقدمه
نظریه حساسیت اخلاقی افزایش یافته در مورد اختلال وسواسی فکری-عملی OCD) به عنوان یک تلاقی روش های روان پویشی و عصبی- شناختی ظاهر شد. نظریه های شناختی کنونی بیان می کنند که افکار و تصاویر و تکانه های مضر و مخرب غیراخلاقی، نشان دهنده یک حس مسئولیت فردی است که منجر به رفتارهای وسواسی عملی مانند وارسی، مرتب کردن یا محاسبه برای جلوگیری از نتایج نامطلوب می شود. پیشنهاد شده است که در OCD) یک احساس ترس از گناه وجود دارد که از رفتار غیرمسئولانه ناشی می شود. بیماران دارای این اختلال اغلب ارزیابی نامناسبی در مورد قدرت نمایش های(بازنمایی) درونی نشان می دهند و اعتقاد دارند که حتی حضور یک فکر مخرب از نظر اخلاقی مشابه فعالیت ها و رفتارهای ناشی از آن فکر می باشد (همخوانی فکر و عمل). پیشرفت های اخیر در علوم اعصاب اجتماعی یک پیوند مستقیم میان تئوری ها و مکانیزم های عصبی علائم OCD ارائه می دهند. هریسون و همکارانش از تصویر برداری تشدید مغناطیسی عملکردی برای اندازه گیری فعالسازی مغز در هنگام پردازش موضوعات اخلاقی استفاده کردند. بیماران دارای OCD افزایش فعالیتی در قشر میانی و قشر پیش پیشانی و شکنج گیجگاهی میانی نشان می دهند. شدت کلی علایم OCD پیش بینی کننده میزان فعالیت سیستم حدقه ای پیشانی -استریاتال در هنگام پردازش موضوعات اخلاقی است که با مدل های پاتوفیزیولوژیکی و عصبی- آناتومیکی عملکردی در مورد بیماری سازگار است. از دیدگاه عصبی –روانی، یادگیری معکوس یکی از ابزارهای نویدبخش برای تحقیق در مورد ادغام سیستم حدقه ای پیشانی -استریاتال در OCD می باشد. رمیژنی و همکارانش از fMRI برای مطالعه پاسخ های مغز در هنگام یادگیری معکوس و راه گزینی (سوئیچینگ) عاطفی پرداختند ( هنگامیکه شرکت کنندگان رفتار خود را به وسیله معکوس کردن پاداش – تنبیه در یک تکلیف تمییز دیداری ساده تغییر دادند). هنگامی که پس از پاداش دادن، تصمیمات گرفته شدند، بیماران کاهش فعالیت قشر راست در مقایسه با گروه کنترل نشان دادند. همچنین فعالیت کمتری در هنگام یادگیری معکوس در قشر چپ و قشر پیش پیشانی و هسته دمی مشاهده کردند. پامبلیان و همکارانش کاهش فعال سازی قشر حدقه ای- پیشانی جانبی را نه تنها در بیماران بلکه در بستگان سالم آنها نیز مشاهده کردند که نشان می دهد تغییرات در هنگام یادگیری معکوس ممکن است یک اندوفنوتیپ باشد. در سطح رفتاری، نتایج به دلیل درجات و انواع مختلف کاستی ها در دقت و زمان واکنش در تکلیف های یادگیری معکوس در OCD مغشوش می شود. در نظر گرفتن وابستگی های (اقتضائات) بیرونی و بازخورد تصحیحی از محیط اجتماعی همانگونه که در یادگیری معکوس و راهگزینی عاطفی مدل سازی شده است، نقشی حیاتی در رفتار اخلاقی دارد و این فرآیند با نواحی مختلف قشر پیش پیشانی پیوند دارد. به عنوان مثال افراد دارای کاستی های اخلاقی و صفات جامعه ستیز به طور مداوم اختلالاتی در یادگیری معکوس و عملکردهای نابهنجار در قشر پیش پیشانی بطنی- میانی نشان می دهند.گزارش شده است که بیماران عصبی دارای ضایعه در نواحی حدقه ای پیشانی - استریاتال، علائم جامعه ستیز یا OCD را نشان می دهند. در کل این نتایج نشان می‌دهند که سیستم بی تو و استریاتال ممکن است در اختلالات مربوط به حساسیت اخلاقی شامل اختلال شخصیت جامعه ستیز و OCD نقش داشته باشد. علیرغم این واقعیت که نتایج ذکر شده در بالا نشان دادند که پاسخ به موضوعات اخلاقی و یادگیری معکوس و علائم OCD با سیستم بی تو و استریو تال، شبکه نورونی مشترکی دارد. و این شبکه نورونی در حساسیت اخلاقی اهمیت دارد. هیچ تلاشی برای بررسی ارتباط میان عملکردهای عصبی- فیزیولوژیکی پایه و جنبه‌های مختلف حساسیت اخلاقی در OCD انجام نشده است. به علاوه، عملکردهای اخلاقی به طور دقیق در مقالات بالینی و عصبی فیزیولوژیکی تعریف نشده است. بر اساس مفهوم ناوائز (Narvaez)، رفتار اخلاقی بر پایه چهار حوزه مهارت ها و نگرش ها می باشد : حساسیت اخلاقی و قضاوت اخلاقی و انگیزه اخلاقی و عمل اخلاقی. اولین حوزه به توانایی در شناخت و درک مسائل اخلاقی و مقابله با تعارض ها به صورت همدلانه و ارزیابی نتایج عملها اشاره دارد. حساسیت اخلاقی یک سازه یکنواخت نیست و هفت حوزه را شامل می شود 1. خواندن و بیان هیجانات، به معنای درک و تشخیص بیان های هیجانی و همچنین یادگیری بیان مناسب هیجانات و مدیریت پرخاشگری در زمینه های مختلف می باشد. ۲ توانایی استفاده ازیک نقطه نظر دیگر مانند نقطه نظرات دیگران از گروه های فرهنگی و موقعیت‌های اجتماعی -اقتصادی متفاوت. ۳مقدم دانستن علائق خود و ارائه مراقبت به دیگران. ۴ درک و تنظیم خود با فرهنگ های متعدد و گوناگون. ۵ تشخیص ومقابله با بایاس های میان افراد. ۶ مهارت در باز ارزیابی مسیرها و یافتن راههای دیگر. ۷ توانایی در منعکس کردن نتایج اعمال و رفتار ها و ایجاد گزینه های دیگر. هدف این مطالعه تحقیق در مورد ابعاد حساسیت اخلاقی ناوائز در OCD و مقایسه عملکرد یادگیری معکوس می باشد.ما فرض کردیم که بیماران دارای OCD دارای حساسیت اخلاقی افزایش یافته همگن نیستند. در عوض ما فرض کردیم ابعاد حساسیت اخلاقی بالاتر که به ظرفیت نظارت و کنترل بالاتر نیاز دارند (ایجاد تفسیرها و تشخیص نتایج عمل ها). ما همچنین فرض کردیم یک رابطه میان حساسیت اخلاقی و یادگیری معکوس وجود دارد. این فرض بر اساس تشابه الگوهای فعال سازی مغز در هنگام پردازش موضوعات اخلاقی و یادگیری معکوس در OCD می باشد. واقعیتی که افراد دارای کاستی اخلاقی و صفات جامعه ستیز، یادگیری معکوس نابهنجار و فعال سازی در قشر پیش پیشانی بطنی-میانی نشان میدهند. این یافته‌ها نشان می دهد که آسیب به سیستم بی تو و استریاتال ممکن است با صفات جامعه ستیز و OCD ارتباط داشته باشد. پیش بینی ما این بود که حساسیت اخلاقی بالاتر با عدم تمایل به تغییر پاسخ وابستگی ها در یادگیری معکوس در OCD رابطه دارد (یک نشانه خشکی رفتاری و تردید). کمال گرایی و نگرانی در مورد اشتباهات و تردید، ارتباط معناداری با هم دارند. برای ارزیابی اختصاصی بودن یافته ها، یک گروه از افراد دارای اختلال اضطراب فراگیر در نظر گرفته و امکان اینکه تغییرات مورد انتظار در OCD تنها اثرات علائم اضطراب و افسردگی بودند را بررسی کردیم .
پیش نمایش مقاله
پیش نمایش مقاله  حساسیت اخلاقی در روان رنجوری، وسواسی فکری –عملی و اختلال اضطراب فراگیر: نقش یادگیری معکوس

چکیده انگلیسی

Background and objectives In obsessive-compulsive disorder (OCD), amplified moral sensitivity may be related to the orbitofrontal–striatal circuit, which is also critical in reversal learning. This study examined three questions: (1) What aspects of ethical sensitivity is altered in OCD?; (2) What is the relationship between ethical sensitivity and reversal learning?; (3) Are potential alterations in ethical sensitivity and reversal learning present in generalized anxiety disorder (GAD)? Methods Participants were 28 outpatients with OCD, 21 individuals with GAD, and 30 matched healthy controls. Participants received the Ethical Sensitivity Scale Questionnaire (ESSQ), rating scales for clinical symptoms, a reversal learning task, and the Wisconsin Card Sorting Test (WCST). Results We found higher ethical sensitivity scores in OCD compared with healthy controls in the case of generating interpretations and options and identifying the consequences of actions. Individuals with OCD displayed prolonged reaction times on probabilistic errors without shift and final reversal errors. Participants with GAD did not differ from healthy controls on the ESSQ, but they were slower on reversal learning relative to nonpatients. In OCD, reaction time on final reversal errors mediated the relationship between ethical sensitivity and compulsions. WCST performance was intact in OCD and GAD. Limitations Small sample size, limited neuropsychological assessment, self-rating scale for ethical sensitivity. Conclusion Prolonged reaction time at switching reinforcement contingencies is related to increased ethical sensitivity in OCD. Slow affective switching may link ethical sensitivity and compulsions.

مقدمه انگلیسی

The resurgence of the increased moral sensitivity theory of obsessive-compulsive disorder (OCD) emerged as a fruitful meeting between psychodynamic and neurocognitive approaches (Freud, 1905/1955; Kempke & Luyten, 2007). Current cognitive theories posit that potentially harmful and immoral intrusive thoughts, images, or impulses elicit an inflated sense of personal responsibility, leading to compulsive behaviors, such as checking, ordering, or counting, to prevent unfavorable consequences (Salkovskis, 1985; Salkovskis, Forrester, & Richards, 1998). Mancini and Gangemi (2004) proposed that OCD is dominated by a feeling of fear of guilt that would stem from behaving irresponsibly. Patients with OCD often display dysfunctional appraisal about the power of their internal representations, believing that the mere appearance of an intrusive thought is morally the same as actions and behaviors driven by that thought (moral thought–action fusion) (Rachman, 1997; Shafran & Rachman, 2004). Recent progress in social neuroscience may provide a direct link between these theories and the neuronal mechanisms of OCD symptoms. Harrison et al. (2012) used functional magnetic resonance imaging (fMRI) in order to measure brain activation in OCD during the processing of moral dilemmas. Relative to controls, patients with OCD displayed increased activation of the medial orbitofrontal cortex, left dorsolateral prefrontal cortex, and middle temporal gyrus. Critically, the global severity of OCD symptoms predicted the extent of activation in the orbitofrontal–striatal system during the processing of moral dilemmas, which is broadly consistent with the common pathophysiological and functional neuroanatomical models of the illness (Evans, Lewis, & Iobst, 2004; Harrison et al., 2012; Menzies et al., 2008).