دانلود مقاله ISI انگلیسی شماره 20788
ترجمه فارسی عنوان مقاله

مدل سازي ديناميك سيستم از سيستم موجودي و توليد بجهت بازساخت براي ارزيابي استراتژي هاي اصلاح سيستم

عنوان انگلیسی
System Dynamics modelling of a production and inventory system for remanufacturing to evaluate system improvement strategies
کد مقاله سال انتشار تعداد صفحات مقاله انگلیسی
20788 2013 11 صفحه PDF
منبع

Publisher : Elsevier - Science Direct (الزویر - ساینس دایرکت)

Journal : International Journal of Production Economics, Volume 144, Issue 1, July 2013, Pages 189–199

فهرست مطالب ترجمه فارسی
جکیده

کلمات کلیدی

1- مقدمه

2- روش مدل سازي و شبيه سازي

3- مدل سازي سيستم

شكل 1- دياگرام جريان و استوك سيستم موجودي و توليد براي بازساخت

1.3 توصيف مدل

2.3 فرمول بندي رياضي

4- معتبركردن مدل

5- تحليل شبيه سازي

1.5 شبيه سازي باتمركز روي برنامه ريزي ظرفيت

جدول 1- مقادير پارامتر براي ظرفيت سيستم و پوشش موجودي

شكل 2- فرگشت هزينه ي كل با تغيير IC و TC

2.5 شبيه سازي با تمركز روي زمان هاي هدايت

جدول 2- مقادير پارامتر براي زمان هاي هدايت و پوشش موجودي 

شكل 3- فرگشت تغيير هزينه ي كل IC و RLT

6- بررسي موردي

شكل 4- عودت ها و درخواست مشتري: داده هاي CEVA لجستيك

شكل 5- فرگشت هزينه ي كل با تغيير IC و TC: داده هاي CEVA لجستيك

شكل 6- فرگشت داده هاي كل با تغيير IC و RLT: داده هاي CEVA لجستيك

7- نتيجه گيري 
ترجمه کلمات کلیدی
تولید - موجودی - بازسازی دینامیک سیستم
کلمات کلیدی انگلیسی
Production, Inventory, Remanufacturing, System Dynamics,
ترجمه چکیده
فعاليت ساخت زنجيره ي تامين معكوس از كالاهاي احياشده را بعنوان جزء لاينفك با زنجيره ي تامين سنتي براي مشتري ازنظرمي گذارد. فرايند تامين معكوس در انتهاي عمر مفيد محصولات فعال مي شود كه درآن محصولات و مواد ناخواسته از كاربران نهايي براي بازپس گيري برخي از ارزش هاي شان بازيافت مي شوند. بنابراين، برنامه ريزي براي زنجيره ي تامين سنتي كالاها بايد محصولات بازيافتي را درنظرگيرد. 2 فرايند عمده كه بايد لحاظ شوند عبارتنداز كنترل موجودي و برنامه ريزي محصول. در اين مقاله سيستم موجودي و توليد را براي ساخت با استفاده از رويكرد مدل سازي شبيه سازي ديناميك سيستم مدل سازي مي كنيم. هدف كاوش ديناميك فرايند ساخت و ارزيابي استراتژي هاي بهبود سيستم است. بالاخص، تحليل روي تاثيرات برنامه ريزي ظرفيت و زمان هاي هدايت روي سيستم متمركزمي شود كه سياست هاي «فشار و كشش» را ارائه مي كند كه اساساً بواسطه ي پوشش موجودي جلوبرده مي شود. يافته هاي تحقيق راندمان در فرايند بازساخت را با ظرفيت ساخت بالاتر آشكارمي كنند اگر كميّت بازده قابليت بازساخت و زمان هدايت بازساخت به ترتيب زياد و كم شوند. بعلاوه، افزايش زمان هدايت توليد نسبت به افزايش هم ارز زمان هدايت بازساخت از تاثير بالاتري روي عملكرد سيستم برخوردار است. بعلاوه يك بررسي موردي را براي پشتيباني اين يافته ها ارائه مي كنيم و مدل ايجادشده را بيشتر معتبر مي كنيم.
ترجمه مقدمه
شناسايي رشد مقدار محدود منابع طبيعي متشكل از مواد خام توليد، انرژي، آب، سايت هاي خاكريزي و تامين هوا به انجمن ها براي اتخاذ اقدامات اصلاحي براي خلق دنياي پايا براي نسل هاي آتي فشارواردمي كند. كاهش منابع دركنار مصرف انرژي تجديدشدني مي توانند بخشي از چنين اقدامات اصلاحي را شكل دهند و فعاليت بازساخت نقش مهمي در كاهش منابع ايفامي كند. درواقع، بازساخت فرايند كمپاني براي بازگيري ارزش از عودت محصول است كه مواد و اجزاي سازنده اش براي توليد بهمان خوبي محصولات جديد بازمصرف مي شوند. چنين فرايندي 85 درصد انرژي كمتر نسبت به توليد مصرف مي كند و زباله هاي دفن شده، آلودگي و مصرف مواد خام را كاهش مي دهد. فرايند بازساخت درخصوص ايفاي كامل موضوعات محيطي از اهميت گسترده اي براي فعاليت هاي كمپاني برخوردارند. كاربرد بازساخت در دنياي تجارت هم براي اهداف محيطي و هم بنا به دلايل رقابتي روبه افزايش است. درواقع، بازساخت موثر براي يك كمپاني فوايد بسياري را بهمراه دارد. اين فوايد عبارتنداز: (1) كاهش هزينه هاي عمليات بواسطه ي بازيابي و بازمصرف محصولات يا اجزاي سازنده؛ (2) كاهش هزينه هاي دفع؛ (3) بهبود كانال هاي توزيع ازطريق فرايند موثرتر در جمع آوري آيتم هاي بلااستفاده، ازتاريخ گذشته يا پاكسازي؛ (4) بازارگرمي موثرتر؛ (5) بهبود ارزش برند كمپاني ازطريق بازيافت محصولاتي كه براي سودبردن اهداف پايايي بازمصرف مي شوند. اين درحالي است كه هزينه هاي كمپاني ممكن است با اتخاذ فعاليت هاي بازساخت زيادشوند. رسيدگي موثر به عودت نسبت به پيش بيني شده ها گرانتر اثبات مي شوند و كمپاني هايي با حاشيه هاي سود جزئي كم احساس مي كنند بازدهي كم دارند. اگر هزينه ي كل پرداختي بواسطه ي فعاليت هاي فرايند بازده از هزينه ي كل ايجادشده ازطريق زنجيره ي تامين روبه جلوي سنتي فراتر روند، شركت ها هيچ انگيزه ي مالي براي ايجاد فرايند بازساخت نخواهند داشت. بدين علت، هدف كمپاني بهينه سازي سيستم زنجيره ي تامين روبه جلو و معكوس يكپارچه براي كمينه سازي هزينه هاي كل و بيشينه سازي سود است. بالاخص، هدف مديريت موجودي و توليد در فرايندهاي بازساخت كنترل سفارشات مولفه هاي بيروني و فرايند بازيابي مولفه هاي دروني براي اطمينان از سطح خدمات ويژه و كمينه سازي هزينه هاي كل موجود و توليد است. بعلاوه، وجود دارد نياز به تعيين اينكه آيا بازده اوراق كردن نسبت به توليد يا خريد يك محصول جديد واقعاً ارزان تر مي شود. مولفين متعدد تحقيقي را روي سيستم بازساخت انجام داده اند. آنها اساساً تمركزكرده اند روي: زمان هاي هدايت توليد و بازساخت؛ شيوه هاي بهينه سازي براي سطوح موجودي و كميت سفارش اقتصادي؛ مقايسه هاي بين استراتژي فشار و كشش؛ برنامه ريزي ظرفيت. هدف ما در اين مقاله با تفكر درمورد اين مشكلات و پيچيدگي اين زمينه ي تحقيق مدل سازي عوامل عمده ي موثر بر سيستم موجودي و توليد است كه درآن توليد با فعاليت بازساخت و بازبيني و ارزيابي استراتژي هاي موثر براي بهبود عملكرد سيستم يكپارچه مي شود. مدل شبيه سازي ديناميك سيستم (SD) از سيستم موجودي و توليد براي بازساخت براي عنوان كردن اين هدف ايجادمي شود. عوامل اصلي، روابط موثر و سياست هاي عملياتي/ تجاري شان را بعنوان بخشي از توسعه ي مدل ديناميك سيستم شناسايي مي كنيم كه رفتار ديناميك سيستم را تحت تاثيرقرارمي دهند. فرايند بازساخت با استفاده از چنين عوامل كليدي بعنوان (1) ظرفيت توليد/ بازساخت يكپارچه، (2) زمان هاي هدايت، (3) سفارش معوق و (4) پوشش موجودي مدل سازي مي شود. سياست هاي متعدد موثر بر رفتار ديناميك سيستم در مدل سازي فرايند با استفاده از چنين عواملي تعيين مي شوند. اين سياست هاي مدل سازي براي بهبود راندمان اداره ي توليد/ بازساخت و فعاليت هاي موجودي در فرايند واردمي شوند. بررسي هاي متعدد در ايجاد و شبيه سازي مدل هاي سيستم هاي بازساخت موفقيت آميز بوده اند. هدف از اين بررسي ها تحليل تاثيرات فعاليت هاي متعدد محيطي و عملياتي روي معيارهاي تعيين شده ي عملكرد سيستم ها بود. يكپارچگي بين فعاليت هاي زنجيره ي تامين روبه جلو و معكوس در اين بررسي ها باموفقيت مدل سازي شد. اين درحالي است كه عقيده داريم كه تحليل ازنظر جنبه هاي مديريت عمليات مثلاً ظرفيت مشترك بين توليد و بازساخت و استمرار زمان هاي هدايت نسبتاً محدود شده است. بالاخص، مدل هايي ازنظر برنامه ريزي ظرفيت ايجادشده اند كه دراصل بسط ظرفيت و فشردگي فعاليت هاي بازساخت و جمع آوري را تحليل مي كنند. اين درحالي است كه مفاهيم كاربردي محدوديت ها روي ظرفيت كه بايد بين بازساخت و توليد تسهيم شوند موضوع ديگر مستلزم تحقيق بيشتر است. يك بررسي موردي در تحقيق براي كسب پشتيباني براي يافته ها و نيز معتبرتركردن مدل ايجادشده براي سيستم هاي توليد و موجودي براي بازساخت استفاده مي شود. بالاخص، ازطريق بررسي موردي مي توانيم يافته هاي كسب شده از تحليل شبيه سازي مدل را ارزيابي كنيم. بعلاوه، برخي از اطلاعات و داده هاي جمع آوري شده از كمپاني در انتخاب متغيرها و روابط ميان آنها مفيد بوده اند كه در توسعه ي مدل استفاده شدند. بنا به اين دلايل، اطلاعات و داده هاي بسياري را هرقدر ممكن از يك كمپاني جمع آوري كرديم كه در فعاليت هاي بازساخت مشاركت داشت. كمپاني لجستيك CEVA استراليايي است كه خدمات جابجايي مواد و خدمات مديريت مواد را براي فرايندهاي بازساخت و عودت هاي محصولات متعدد الكترونيكي و موبايل ها/ گوشي ها ارائه مي كند. روش مدل سازي و شبيه سازي اتخاذشده در اين بررسي در بخش بعدي معرفي شده است. در بخش 3، مدل شبيه سازي 3 بعدي سيستم موجودي و توليد براي بازساخت ايجادمي شود. فرايند معتبرسازي مدل حاصله در بخش 4 ارائه مي شود و شبيه سازي سناريوها با تمركز روي سطوح متعدد پارامترهاي عمده ي سيستم در بخش 5 ايجادمي شود. يك بررسي موردي در حمايت از يافته هاي تحقيق در بخش 6 و نهايتاً نتيجه گيري ارائه مي شود.
پیش نمایش مقاله
پیش نمایش مقاله  مدل سازي ديناميك سيستم از سيستم موجودي و توليد بجهت بازساخت براي ارزيابي استراتژي هاي اصلاح سيستم

چکیده انگلیسی

Remanufacturing activity views the reverse supply chain of reclaimed goods as integral to the traditional supply chain to the consumer. At the end of the useful life of products, a reverse supply process is activated in which unwanted materials and products are recovered from end users to recapture some of their value. Therefore, planning for the traditional supply chain of goods must take into account the recovered products. Two main processes that need to be considered are inventory control and production planning. In this paper, we model a production and inventory system for remanufacturing using a System Dynamics simulation modelling approach. The aim is to explore the dynamics of the remanufacturing process and to evaluate system improvement strategies. Specifically, the analysis focuses on the effects of capacity planning and lead times on the system which presents push and pull inventory policies driven mainly by the inventory coverage. The research findings reveal efficiency in the remanufacturing process with higher remanufacturing capacity if the quantity of remanufacturable returns and the remanufacturing lead time are increased and decreased respectively. Moreover, an increase of the production lead time has a higher effect on the system performance than an equivalent increase in the remanufacturing lead time. In addition, we provide a case study both to support these findings and to further validate the developed model.

مقدمه انگلیسی

The growing recognition of the limited quantity of natural resources, which comprise the raw materials of production, energy, water, air supply and landfill sites, is pushing societies to employ corrective actions to create a sustainable world for future generations (Gungor and Grupta, 1999). Resources reduction alongside the use of renewable energy can form part of such corrective actions, and remanufacturing activity has an important role to play in resources reduction. Indeed, remanufacturing is the company process to recapture value from product returns whose parts and materials are reused for the production of as good as new products. Such a process uses 85% less energy than production, and reduces landfill, pollution and raw material usage (Gray and Charter, 2007). A remanufacturing process has a broader importance for a company’s activities than solely to fulfil environmental issues. The use of remanufacturing is increasing in the business world not only for environmental purposes but also for competitive reasons. Indeed, an efficient remanufacturing brings many benefits to a company (Roy, 2003). These include: (1) the reduction of operating costs through the recovery and reuse of products or components; (2) the reduction of disposal costs; (3) the improvement of distribution channels through a more efficient process for collecting obsolete, outdated or clearance items; (4) a more efficient aftermarket; (5) improvement in the value of the company brand through the recovery of products which will be reused to benefit sustainable purposes. However, company costs could be increased by the adoption of remanufacturing activities (Inderfurth, 2005). Dealing effectively with returns can prove to be more expensive than anticipated, and companies with slim retail profit margins may feel they have too little to gain (Zieger, 2003). If the total cost incurred by returns process activities exceeds the total cost generated by the traditional forward supply chain, firms will have no financial incentive to implement a remanufacturing process (Prahinski and Kocabasoglu, 2006). For this reason, a company objective is to optimise an integrated reverse and forward supply chain system to minimise the total costs and maximise benefits. In particular, the objective of production and inventory management in remanufacturing processes is to control external components orders and the internal components recovery process to ensure a specific service level and to minimise total production and inventory costs. Additionally, there is a need to determine whether it may actually be cheaper to overhaul a return than to produce or buy a new one (Fleischmann et al., 1997). Several authors have conducted research on the remanufacturing system. They have focused mainly on: production and remanufacturing lead times (Inderfurth and van der Laan, 2001, Kiesmuller, 2003, Kiesmuller and Minner, 2003 and van der Laan et al., 1999); optimisation procedures for inventory levels and Economic Order Quantity (Kiesmuller and van der Laan, 2001, Koh et al., 2002, Teunter, 2001, van der Laan et al., 1996 and van der Laan et al., 1996); comparisons between pull and push strategies (van der Laan and Salomon, 1997, van der Laan et al., 1999 and van der Laan and Teunter, 2006); and capacity planning (Georgiadis et al., 2006, Kleber, 2006 and Vlachos et al., 2007). Mindful that these problems add complexity to this field of research, in this paper, our main objective is to model the main factors that affect a production and inventory system in which production is integrated with the remanufacturing activity, and to investigate and evaluate effective control strategies for improving the performance of the system. To address this objective, a System Dynamics (SD) (Forrester, 1958 and Forrester, 1961) simulation model of a production and inventory system for remanufacturing is developed. As part of the development of the SD model, we identify the main factors, their influence relationships and the business/operational policies that affect the dynamic behaviour of the system. The remanufacturing process is modelled using such key factors as (1) integrated remanufacturing/production capacity, (2) lead times, (3) backorder and (4) inventory coverage. Several policies that affect the dynamic behaviour of the system are defined in the modelling process using such factors. These modelled policies are included in order to improve the efficiency of managing production/remanufacturing and inventory activities in the process. Several studies have been successful in developing and simulating models of remanufacturing systems. The objective of these studies was mainly to analyse the effects of various environmental and operational activities on the defined measures of performance of the systems. The integration between the forward and the reverse supply chain activities was modelled with success in these studies. However, we believe that in terms of the operational management aspects, analysis, for example, of the shared capacity between production and remanufacturing and on lead times duration has been fairly limited. In particular, in terms of capacity planning, models have been developed that mainly analyse capacity expansion and contraction of collection and remanufacturing activities (Georgiadis and Vlachos, 2004 and Georgiadis et al., 2006). However, the implications of the constraints on capacity which must be shared between remanufacturing and production is another topic requiring further research (Kleber 2006). A case study is used in our study to gain support for the findings as well as to further validate the developed model for production and inventory systems for remanufacturing. In particular, through the case study we are able to assess the findings obtained from the simulation analysis of the model. Moreover, some of the information and data collected from the company have been useful in selecting the variables and the relationships among them to be used in the model development. For these reasons, we collected as much data and information as possible of a company involved in remanufacturing activities. The company is CEVA Logistics Australia which provides the materials handling services and the materials management services for the returns and remanufacturing processes of phones/mobiles and several electronic products. The modelling and simulation method adopted in this study is introduced in the next section. In Section 3, the SD simulation model of the production and inventory system for remanufacturing is developed. The validation process of the obtained model is presented in Section 4 and the simulation of scenarios focusing on various levels of the main system parameters is developed in Section 5. A case study in support of the research findings is provided in Section 6, and finally our conclusion is given.

نتیجه گیری انگلیسی

In this paper, a System Dynamics simulation model of a production and inventory system for remanufacturing focusing on the remanufacturing process was developed. The objective was to explore and understand how the physical flow, information flows and company policies interact to generate the dynamics of the remanufacturing process and to investigate and evaluate effective control strategies aimed at improving the performance of the system. In particular, a joint capacity usage for the integrated remanufacturing and production activities and the respective lead times were introduced in the process. Moreover, backorder activity was considered and modelled in the system. The main factors considered for the simulation of the model were: (1) inventory coverage, (2) total system capacity, and (3) remanufacturing and production lead times. These affect the system through the remanufacturing and production planning, which in turn affect the remanufacturing/production quantity and timing and the inventory levels. The inventory coverage was included as the driving factors to investigate the pull and push policies in the system. Changes in its value lead the combined remanufacturing and production system either to be closer to a pull strategy by displaying a make-to-order behaviour, or closer to a push strategy by displaying a make-to-stock behaviour. However, several other policies were also modelled in the remanufacturing process. Through simulation analysis, we concluded that the total system cost increases more rapidly if higher capacity is allocated to the remanufacturing than the production activity. This result suggests that it is advisable to increase the level of remanufacturable returns and reduce remanufacturing lead times in order to reach higher efficiency in the remanufacturing process in which higher remanufacturing capacity is allocated. We also concluded that a reduction in the total system cost can be obtained decreasing the remanufacturing lead time in the case of both a pull and a push policy. Moreover, an increase in the production lead time increases the costs more than an equivalent increase in the remanufacturing lead time. Some of these research findings were assessed by analysing the related data for a case study company (CEVA Logistics Australia) which is engaged in the remanufacturing processes.