راهبری، ابزاری برای مدیریت استراتژیک

چکیده

کلمات کلیدی

1.مقدمه

2.ارزش سهام دار

3.نقطه نظرات متضاد

شکل 1. چارچوبی برای تحقیق راهبری آتی

4.مطالعه موردی تاریخی- توماس باتا (Tomas Bata)

5.نتیجه گیری

هدف مقاله: اقتصاد جهانی و گرایشات جهانی، چالشهای جدیدی را به همراه می آورند که زندگی اجتماعی را تحت تاثیر قرار می دهد. پارادایم اقتصادی در حال تغییر، بلاتکلیفی سیاسی و اقتصادی موجب شده است که تقاضا برای رهبران دارای بینش و قدرت برای اداره شرکتها افزایش یابد. متدلوژی/ روش ها: این مقاله مبتنی است بر تحلیل مقایسه ای و نیز تعاریف تئوریهای معاصر در خصوص راهبری نظیر تئوری تحول و تئوری معنوی.پس از تحلیل یک مطالعه موردی تاریخی، مدلی موفق ارایه می شود. این قیاس تاریخی به لحاظ ایجاد و توسعه تئوریهای حاضر، حایز اهمیت است. هدف علمی: این مقاله قصد دارد دیدگاههای تاریخی در خصوص راهبری در مدیریت و تئوریهای مدرن راهبری در مدیریت استراتژیک جمعی را ارایه کند. سپس، به مقایسه دیدگاههای حاضر با مدیریت موفق اثبات شده از پیش می پردازد تا بدین وسیله نشانه های مشترک آنها را نشان دهد. مثالی نیز از یک شرکت خصوصی صنعتی در جمهوری چک و رهبر قاطع آن ارایه شده است. یافته ها:رکود اقتصادی دهه پیش، بر اهمیت راهبری به عنوان یک بخش مهم از مدیریت استراتژیک جمعی تاکید می کند. از آنجا که زمان زیادی از از پرداختن به این موضوع می گذرد، این موضوع می بایست مورد بازبینی قرار گیرد و موقعیت مطرح در آن از زوایای متفاوت مورد تحلیل قرار گیرد. این مقاله جنبه مدیریتی، و به طور خاص مدیریت استراتژیک را پیشنهاد می کند.در میان سایر موضوعات، این موضوع بواسطه تلاش در جهت یافتن مدلهای اثر بخش مدیریتی که قادر به کمک درجهت اجتناب از نوسانات اقتصادی و مداخلات سیاسی بعدی در آینده است، انگیزه بیشتری را ایجاد می کند. نتایج: سهم این مقاله شامل تحلیل کلی روشنی است که حاکی از توسعه دیدگاههای راهبری و مقایسه با یک استراتژی موفق اثبات شده است. بنابراین، تصور می شود که این مطالعه راه را برای گسترش تئوری حاضر هموار کرده است. این مقاله مشارکتی است در سطح تئوریک در باب راهبری، در حالیکه همچنین بهترین مثال عملی در این خصوص را نیز ارایه می کند.

تئوریها و گرایشات بسیاری در باب راهبری وجود دارد که تلاش همگی معطوف شناسایی روش شناسی چگونگی شناسایی و اقدام عینی و اثر بخش راهبران شده است. در میان مهمترین آنها، می توان برخی دیدگاههای ارایه شده توسط آنتوناکیس (Antonakis)، کیانسیولو (Cianciolo) و استربرگ (2004) (Sterberg) در باب راهبری را یافت که به عنوان دیدگاههایی موقعیتی و احتمالی مطرح می شوند و شامل راهبری تحولی، راهبری رفتار متقابل، تئوری خصیصه محور، و پردازش اطلاعات می شود. راهبری تحولی بر اساس کنترل و نظارت پیروان آن و رفتار مطلوب و ارزشمند، شکل می گیرد (Keller,2006). رهبر رفتار متقابل، آنچه پیروان او می خواهند را در مقابل دریافت آنچه او نیاز دارد، به آنها می دهد. او از دو ابزار اساسی بهره می گیرد: پاداش احتمالی و مدیریت استثنائات (Judge,Piccolo, 2004) راهبری تحولی مبتنی بر کاریزمای رهبر و انگیزه ی درونی همکاران او است (Bass, 1997). ابزار این نوع از راهبری طبق اظهار(1997)Bass و Judge, Piccolo (2004) عبارتند از: نفوذ ایده آل (کاریزما)، انگیزش الهام بخش، تحریک فکری و ملاحظات تمایز فردی. بسیاری از شرکت های چند ملیتی در تکاپوی جذب چنین افرادی هستند که شیوه ی کاری شان الهام بخش و انگیزه بخش سایرین است. در این مفهوم راهبری می تواند بسیار متفاوت تعریف شود. شرکت بوش دیزل (Bosh Diesel) تعریف جالب و متمایز خود از راهبری را ارایه می دهد، از نظر این شرکت یک رهبر کسی است که: • در برخورد با دیگران شفاف عمل می کند و در حد شایستگی اش عمل می کند- روراست باش. • در رفتارش قاطع است، به این معنی که تسلیم نمی شود و در مقابل موانع عقب نشینی نمی کند- موانع را دور نزن • قادر به برنامه ریزی و تشریک فرآیندها با سایر همکارانش، تیم، مدیریت و غیره است- برنامه ریزی و تشریک • بر اهداف و نتایج تمرکز می کند- نتیجه محور