ترجمه فارسی عنوان مقاله
تفاوتهای شخصیتی و فردی اثرات افتراقی بازداری شناختی و هوش روی خلاقیت
عنوان انگلیسی
Differential effects of cognitive inhibition and intelligence on creativity
کد مقاله | سال انتشار | تعداد صفحات مقاله انگلیسی |
---|---|---|
32096 | 2012 | 6 صفحه PDF |
منبع
Publisher : Elsevier - Science Direct (الزویر - ساینس دایرکت)
Journal : Personality and Individual Differences, Volume 53, Issue 4, September 2012, Pages 480–485
فهرست مطالب ترجمه فارسی
چکیده
کلید واژه ها
1. مقدمه
2. روشها
2.1. شرکتکنندگان
2.2. آزمونهای روانسنجی و پرسشنامهها
2.2.1. بازداری شناختی
2.2.2. معیارهای خلاقیت
2.2.3. هوش
2.2.4. شخصیت
2.3 روال
3. نتایج
3.1. همبستگی بازداری، هوش و خلاقیت
جدول 1: آمار توصیفی، انسجام درونی و همبستگیهای متقابل
3.2. مدلهای معادلهی ساختاری
شکل 1. مدلهای اصلی متغیر پنهان آزمودهشده در این مطالعه.
شکل 2. مدل متغیر پنهان (راهحل کاملا استانداردشده) اثرات مستقیم و غیرمستقیم بازداری و هوش روی سیالی و اصالت اندیشه. توجه داشته باشید که امتیازات مقیاس افزونگی بافت دوتایی (CR1) به گونهای معکوس شد که امتیازات بالا بازتابدهندهی بازداری بالا باشد.
4. بحث
کلید واژه ها
1. مقدمه
2. روشها
2.1. شرکتکنندگان
2.2. آزمونهای روانسنجی و پرسشنامهها
2.2.1. بازداری شناختی
2.2.2. معیارهای خلاقیت
2.2.3. هوش
2.2.4. شخصیت
2.3 روال
3. نتایج
3.1. همبستگی بازداری، هوش و خلاقیت
جدول 1: آمار توصیفی، انسجام درونی و همبستگیهای متقابل
3.2. مدلهای معادلهی ساختاری
شکل 1. مدلهای اصلی متغیر پنهان آزمودهشده در این مطالعه.
شکل 2. مدل متغیر پنهان (راهحل کاملا استانداردشده) اثرات مستقیم و غیرمستقیم بازداری و هوش روی سیالی و اصالت اندیشه. توجه داشته باشید که امتیازات مقیاس افزونگی بافت دوتایی (CR1) به گونهای معکوس شد که امتیازات بالا بازتابدهندهی بازداری بالا باشد.
4. بحث
ترجمه کلمات کلیدی
خلاقیت -
مهار -
اطلاعات -
نسل دنباله تصادفی -
مدل معادله ساختاری
کلمات کلیدی انگلیسی
Creativity;
Inhibition;
Intelligence;
Random sequence generation;
Structural equation model.
ترجمه چکیده
مفاهیم مختلفی در مورد نحوهی ارتباط بازداری شناختی با خلاقیت وجود دارد. خلاقیت یا با بازداری موثر در ارتباط است یا با بازداریزدایی یا با مشارکت سازگارانهی بازداری. ما در این مطالعه به بررسی رابطهی بازداری شناختی پرداختیم که از طریق تکلیف ایجاد حرکت تصادفی و با معیارهای مختلف برای خلاقیت، ارزیابی شده بود. به تحلیل میانجیگری یا عدم میانجیگری هوش در این رابطه نیز پرداختیم. درکل به همبستگی مثبت بازداری و معیارهای خلاقیت پی بردیم. علاوه بر این، تحلیل متغیرهای پنهان حاکی از این است که بازداری میتواند عمدتا موجب سیالی ایدهها شود، در حالی که هوش به طور ویژه موجب اصالت ایدهها میشود. این یافتهها موید این مفهوم هستند که تفکر خلاقانه شامل فرایندهای اجرایی میشود و میتواند به درک بهتر نقش متفاوت بازداری و هوش در خلاقیت کمک کند.
ترجمه مقدمه
خلق ایدههای جدید، کانون تمام مفاهیم مربوط به خلاقیت است. به همین خاطر پژوهشها، درک بهتر فرایندهای شناختی دخیل در اندیشهپردازی خلاقانه را هدف قرار میدهند. گیلهولی ، فیوراتو ، آنتونی و وین (2007) تحلیلی تفصیلی روی تکلیف کاربردهای متناوب انجام دادند و دریافتند که تولید سیال کاربردهای تازه، با سیالی حروف «تکلیف ظرفیت اجرایی» پیشبینی شده بود، در حالی که تولید کاربردهای مشابه (یعنی بازیابیشده از حافظهی بلندمدت، نه خلقشده طی تکلیف) این طور نبود. آنها فرض کردند که افراد دارای توان اجرایی بالاتر ممکن است پاسخهای غالب را مهار کنند و استراتژیها یا دستهبندیها را تغییر دهند. نوسباوم و سیلویا (2011) به شکلی مشابه نشان دادند که هوش سیال، تغییر بیشتر دستهبندی طی تکلیف آفرینش ایده را پیشبینی میکند که با عملکرد تفکر واگرای بالا متناظر است. مطالعهی انجامشده توسط بِندِک، کونِن و نوبائر (در دست انتشار) نشان داد که خلاقیت به میزان زیادی با توانایی گسست و ترکیب تداعی پیشبینی میشود. این امر حاکی از آن است که آفرینش ایدههای خلاقانه مستلزم آفرینش سیال و ترکیب عناصر متداعی متقابلا دور از هم است (مِدنیک ، 1962). این فرضیه مطرح شد که توان گسست میتواند بازتابدهندهی شاخص بازداری معنایی باشد که دسترسی راحت به مفاهیم جدید و بعید را تسهیل میکند.
این یافتهها حاکی از این است که توانایی خلاقانه با کارکرد اجرایی در ارتباط است. برخی مطالعات دیگر با استفاده از آزمونهای صریح کارکرد اجرایی و به طور خاص با استفاده از آزمونهای بازداری شناختی، به این مسئله پرداختهاند. گُلدن (1975) گزارش میکند که در مطالعهای روی دانشآموزان دبیرستانی، عملکرد عالی در تکلیف رنگ-واژه اشتروپ (معیار کلاسیک بازداری شناختی که مستلزم نامبردن رنگ فونت واژههاست که میتواند با معنای واژه نامتجانس باشد) ارتباط مثبتی با عملکرد تفکر واگرا و رتبهبندی خلاقیت دانشآموزان توسط معلم داشت. گروبورز و نیکا (2003) به شواهد مشابهی رسیدند و نشان دادند که خلاقیت ارزیابیشده توسط تولید شکل واگرا، با کنترل شناختی بالاتر طبق شاخص تکلیف اشتروپ و ناوون در ارتباط بود (یعنی تکلیفی که مستلزم تمرکز روی ویژگیهای محلی یا کلی محرک، و مهار ویژگیهای نامتجانس است).
با این حال تمام مطالعات نیز موید ارتباط مثبت خلاقیت و بازداری شناختی نیستند. برخی مطالعات همبستگی بین خلاقیت و بازداری شناختی را گزارش نمیکنند (بورش ، همسلی ، پاولیس و کور ، 2006؛ گرین و ویلیامز ، 1999؛ استاوریدو و فورنهام ، 1996). و جالبتر اینکه دیدگاهی درست عکس این قضیه نیز وجود دارد مبنی بر اینکه «ویژگی اصلی افراد خلاق فقدان بازداری شناختی و رفتاری است» (مارتیندِیل ، 1999، ص 143؛ آیزِنک ، 1995 را نیز ملاحظه نمایید). این مفهوم میتواند برآمده از این مشاهدهی کلی باشد که معمولا ویژگی اصلی افراد خلاق، سیالی اندیشهپردازی بالا، سیالی تداعی بالا است (بندک و همکاران، در دست انتشار؛ مدنیک، مدنیک و یونگ، 1964) و با افزایش تحریکپذیری در ارتباط است (بورش و همکاران، 2006؛ شولدنبرگ ، 2000). شواهد تجربی در مورد این مفهوم، برآمده از مطالعهای است که نشان میدهد افراد بسیار خلاق در مقایسه با افراد باخلاقیت کم، کاهش بازداری پنهان را از خود نشان میدادند (کارسون ، پیترسون و هیگینز ، 2003).
دیدگاه سوم این است که خلاقیت با درگیری افتراقی یا منعطف بازداری در ارتباط است. این مسئله اثبات شده است که افراد خلاق، در تکالیف مستلزم بازداری اطلاعات مداخلهگر، کندتر پاسخ میدادند اما در تکالیف بدون مداخله، پاسخگویی سریعتری داشتند (دورفمن ، مارتیندِیل، گاسیمووا و وارتانیان ، 2008؛ کیاکوفسکی ، وارتانیان و مارتیندِیل، 1999؛ وارتانیان، مارتیندِیل و کیاکوفسکی، 2007). این یافتهها از منظر تمرکز متفاوت روی توجه تفسیر شدند؛ یعنی افراد خلاق با توجه به مقتضیات تکلیف، ممکن است بتوانند توجه خود را متمرکز یا منحرف کنند. زابلینا و رابینسون (2010) نیز به همین شکل پی بردند که تفکر واگرا و موفقیت خلاقانه عموما با بازداری اندازهگیریشده با تاثیر متداول اشتروپ در ارتباط نبود، بلکه با بخشبندی آزمایش-به-آزمایش منعطفتر کنترل شناختی در ارتباط بود.
از این رو علیرغم وجود شواهد روزافزون مبنی بر ارتباط خلاقیت با بازداری شناختی، این شواهد ظاهرا متناقض هستند و خلاقیت را به بازداری شناختی زیاد، بازداریزدایی شناختی یا کنترل شناختی سازگارانه ربط میدهند. باید اشاره کرد که تاکنون اغلب مطالعات پیرامون خلاقیت و بازداری، به نقش هوش نپرداختهاند. کارکردهای اجرایی نظیر بازداری شناختی عموما فرایندهای شناختی اصلی زیربنایی هوش عمومی را بازتاب میدهند (برای مثال آرفا ، 2007). علاوه بر این، هوش، رابطهای متوسط اما منسجم را با خلاقیت نشان میدهد و روز به روز نحوهی تسهیل تفکر خلاقانه توسط هوش، بیشتر و بیشتر درک میشود (نوسباوم و سیلویا، 2011؛ سیلویا و بیتی، در دست انتشار) و درمجموع هوش میتواند میانجی رابطهی بازداری-خلاقیت توصیف شود.
اولین هدف اصلی این مطالعه، بررسی همبستگی بازداری شناختی و خلاقیت و فهم سازگاری یا عدم سازگاری آن با شاخصهای مختلف خلاقیت است. چون طبق تعریف فوق، بازداری با انعطافپذیری شناختی و رفتار غیرثابت در ارتباط است، ما فرض میکنیم که درکل باید همبستگی مثبتی وجود داشته باشد. هدف اصلی دوم این مطالعه، بررسی میانجیگری یا عدم میانجیگری هوش در ارتباط بین خلاقیت و بازداری است. تحلیلها باید در سطح پنهان انجام شوند تا همبستگیها بدون تاثیر خطا در اندازهگیری برآورد شوند.