ترجمه فارسی عنوان مقاله
آموزش تفکر استراتژیک: شواهد تجربی
عنوان انگلیسی
Training strategic thinking: Experimental evidence ☆
کد مقاله | سال انتشار | تعداد صفحات مقاله انگلیسی |
---|---|---|
44370 | 2014 | 5 صفحه PDF |
منبع
Publisher : Elsevier - Science Direct (الزویر - ساینس دایرکت)
Journal : Journal of Business Research, Volume 67, Issue 5, May 2014, Pages 785–789
فهرست مطالب ترجمه فارسی
چکیده
واژگانِ کلیدی
1.مقدمه
2. آموزشِ تفکر استراتژیک
شکل. 1. تعادل در یک بازی با 8 بازیکن
3. طراحی و اجرایِ آزمایش
3.1. بازیِ هشت نفره
شکل.2. تعادل در بازیِ چهار نفره
3.2 بازی 4 نفره
3.3 اجرا
4. نتیجهها
4.1 نتایجِ بازیِ 8 نفره بدون آموزشِ قبلی
شکل 3. نسبت تصمیمات استرلتژیک هر راند
4.2 نتایجِ بازیِ 8 نفره با آموزشِ قبلی
4.3 مقایسهی 2 محیط
جدول 1. آزمونی برای نسبت بازیکنان استراتژیک در طول راند ها
جدول 2. آزمونی برای نسبت مختلف بازیکنان استراتژیک هر راند
5. نتیجهگیری
واژگانِ کلیدی
1.مقدمه
2. آموزشِ تفکر استراتژیک
شکل. 1. تعادل در یک بازی با 8 بازیکن
3. طراحی و اجرایِ آزمایش
3.1. بازیِ هشت نفره
شکل.2. تعادل در بازیِ چهار نفره
3.2 بازی 4 نفره
3.3 اجرا
4. نتیجهها
4.1 نتایجِ بازیِ 8 نفره بدون آموزشِ قبلی
شکل 3. نسبت تصمیمات استرلتژیک هر راند
4.2 نتایجِ بازیِ 8 نفره با آموزشِ قبلی
4.3 مقایسهی 2 محیط
جدول 1. آزمونی برای نسبت بازیکنان استراتژیک در طول راند ها
جدول 2. آزمونی برای نسبت مختلف بازیکنان استراتژیک هر راند
5. نتیجهگیری
ترجمه کلمات کلیدی
آزمایش - تفکر استراتژیک - بازی متوالی - آموزش
کلمات کلیدی انگلیسی
Experiments; Strategic thinking; Sequential game; Training
ترجمه چکیده
در عملکردِ قویِ شرکتی، خصوصا در محیطهای رقابتی، رفتارِ استراتژیک بسیار مهم است. بنابراین، طراحیِ استراتژیِ خوب در شرکتها مسئلهای کلیدی است. طراحیِ استراتژی به ترکیبی از تفکر و برنامهریزیِ استراتژیک نیاز دارد. تفکرِ استراتژیک شاملِ تجزیه و تحلیلِ محیطِ استراتژیکِ شرکت است که چشماندازی از آیندهی شرکت رامشخص میکند. برنامهریزی استراتژیک به استفاده از چنین ایدههاییبرای تنظیمِ برنامهی تجاری اشاره دارد. اگرچه شرکتهای بسیاری در برنامهریزیِ استراتژیک فوقالعاده عملمیکنند، تعدادبسیار ناچیزی از آنها منابعِ کافی به تفکر استراتژیک اختصاص میدهند بطوریکه این مسئله به جنونِ استراتژیک (به عبارت دیگر، شرکتها،با داشتنِ انتظارِ نتایجِ مختلف، بهطور مکرر استراتژیهای مشابهای را بکار میگیرند) منجر میشود. برایِ پرورشِ محیطِ استرتژیک در داخل یک شرکت، مدیران شرکتها و دیگر کارکنان باید تمایلبه مشارکتِ فعال در تصمیماتِ استراتژیکِ شرکت داشتهباشند. باوجوداین، هر کسی از چنین مهارتهایی برخوردار نیست، همچنین شرکتهای بسیاری فاقدِ برنامههای آموزشی برای نیروی کار هستند. مطالعه و بررسیِ حاضر بهطور تجربی نشان میدهد که چگونه رفتارِ استراتژیکِ شرکت متاثر از چنین آموزشهایی است. دو گروه از افراد با شرایطِ یکسانبهعنوانِ نقطهی شروع در نظر گرفتهمیشوندو وارد بازیِ پیدرپی و متوالی میشوند بطوریکه قوانین این بازی مانعِ محاسبهی تعادل میشود. تنها اعضای یکی از گروهها پیش از بازی رفتارهایی را که متضمنِ پروسهی آموزش و یادگیری است دریافت کردهاند. هدفِ چنین رفتارهایِ آموزشی پرورشِ تفکر استراتژیک است. نتایجِ بهدست آمده افزایشِ معناداری در تعدادِ تصمیماتِ استرتژیکِ گروهِ آزمایش نشان میدهد که در تضاد شدیدی با گروهِ کنترل است، گروه کنترل (یا گروهِ شاهد)فرضیهی اولیه را (بهعبارت دیگر، تاثیر مثبتِ آموزش) تایید میکند.
ترجمه مقدمه
رفتارِ استراتژیک در رشد و عملکردِ قویِ شرکتها، بهویژه بههنگامِ اجرا در محیطِ رقابتی بسیار مهم است (برنهات، 2009). بدینترتیب، طراحیِ یک استراتژیِ خوبِ شرکتی وظیفهی ضروری در شرکتها تلقی میشود. این وظیفه به ترکیبی از دو عنصر اشاره دارد: تفکرِ استراتژیک و برنامهریزی استراتژیک ( گراتز، 2002). تفکرِ استراتژیک به فرآیندهای تحلیلِ محیطِ استراتژیکِ فعلیِ شرکت مرتبط است، و درک از آیندهی شرکت را تعریف میکند و ایدههای جدیدی را ابداع میکند بطوریکه کمپانی را قادر میسازد تا نسبت به رقبایش عمیقتر و بهتر فکر کند ( مون، 2012). برنامهریزی استراتژیک شامل استفاده از این ایدههای استراتژیک برای تنظیمِ یک برنامهی تجاری است که به کمپانی اجازهی تنظیمِ نقشهی راهِ استراتژیک را میدهد ( هریس و اوگبونا، 2006). بسیاری از شرکتها از مهارتهای برنامهریزیِ استراتژیکِ فوقالعاده برخوردارند اما نسبت به تفکرِ استراتژیک بیتوجه هستند. این عدمِ تعادل در رفتار آنها اغلب به جنونِ استراتژیکِ شرکت منجر میشود، که بهموجب آن شرکتها مکررا استراتژیهایِ تجاریِ یکسانی را بر عهده میگیرند، اما هر بار نتایجِ تجاری مجزا و متمایزی را انتظار دارند. علاوهبراین، شرکتهای بسیاری، بهجای اینکه استراتژی را فعالیتِ روزانه در داخلِ شرکت بدانند، آن را رخدادی یکباره در پاسخ به محیطِ تجاریشان تلقی میکنند ( بُن، 2001). دستیابیِ مناسببه اتمسفرِ استراتژیکِ درست در سطحِ شرکت بدین معنی است که مدیران و دیگر کارکنانِ مسئول در پرورشِ فرآیندی بالا بایدمشارکتِ قابلِ توجهی در برخی از تصمیماتِ استراتژیکِ شرکت داشتهباشند ( اوگیلوی، 1998). متاسفانه، همهی مدیران و کارکنان ( چه واجدشرایط باشند و چه نباشند) در راستایِ انجامِ چنین فعالیتهایی مهارتشان را توسعه نمیدهند، بدینترتیب شرکتهای بسیاری فاقدِ برنامههای آموزشی برای کارگران هستند. این پژوهش به اصولِ تفکرِ استراتژیک میپردازد. برخی از تصمیماتِ فردی و شخصی به تفکر استراتژیک بستگی دارد، و هر کسی با استفاده از فرآیندهایِ ذهنیِ مختلف تصمیماتی را میگیرد ( برای مثال، بنیتو، براناس- گارزا، هرناندز، و سانچز، 2011؛ بوش دومنک، مونتالو، ناگل، و ساتورا، 2002؛ کامرر، هو و چونگ، 2004 را مشاهده کنید). بنابراین، اشخاص بهلحاظ استراتژیکی یا بالعکس از طریقِ تفکر و فکر کردن چیزهایی را یاد میگیرند، توانایی استراتژیک فکر کردن ممکن است در این اشخاص درونی و ذاتی باشد، همانطور که فرآیند تصمیمگیری شامل مهارتهای فردی و شخصی است. با اذعان به این که عوامل و افرادِ مختلف دارایِ تواناییهای متمایز در فکر کردنِ استراتژیک هستند، مطالعهی حاضر به تاییدِ این مسئله میپردازد که آیا اشخاص نحوهی فکرکردنِ استراتژیک را یاد میگیرند یا خیر، و آیا اشخاص محاسبهی تعادل در موقعیتهای پیچیده را میتوانند یا دبگیرند یا خیر. هدفِ این کار، از طریقِ استفاده از یک آزمایش، تست و آزمودنِ این موضوع است که چگونه آموزش در شرکت و سطوحِ فردی میتواند در رفتار استراتژیک تاثیرگذار باشد. برای این منظور، دو نمونه از اشخاص، با شرایط و صلاحیت یکسان، وارد بازیِ پیدرپی و متوالی میشوند که محاسبهی میزانِ تعادل آنها بسیار دشوار و سخت است. برای پرورشِ تفکر استراتژیک در میان اشخاص، رویکردِ تجربی نوعی آزمایش وتدبیر را ( بهعبارت دیگر، فرآیندِ تمرین/آموزش و یادگیری) برای اعضایِ یک گروه اجرا میکند، درحالیکه افرادِ گروه دیگر هیچگونه آموزشی دریافت نمیکنند. آنالیزِ رفتارهایِ متفاوتِ میانِ گروههای تحت آموزش و غیر آموزش نشان خواهدداد که چگونه آموزش در تفکرِ استراتژیک تاثیرگذار است. در پیشبینیِ نتایجِ آزمایش، تعدادِ تصمیمهای استراتژیک بهطور معناداری در گروهِ تحت آموزش افزایش مییابد که در تضاد و تقابلِ شدیدی با گروهی است که هیچگونه آموزشی دریافت نمیکنند، این گروه تایید کنندهی فرضیههای اولیه است. ساختار مابقیِ مقاله بدین شرح است: بخشی دو مدلهایِ نظری دربارهی آموزشِ تفکر استراتژیک و پیشبینیهای تعادلِ اصلیشان را نشان میدهد. بخش 3 طراحی و اجرایِ آزمایشها را توصیف میکند. بخش 4 نتایج اصلی را آنالیز میکند و بخش 5 نتیجهگیریهای مطالعه را ارائه میدهد.