ترجمه فارسی عنوان مقاله
مقدمه: دیدگاهی جهانی به افکار مزاحم و ناخواسته
عنوان انگلیسی
Introduction: A global perspective on unwanted intrusive thoughts
کد مقاله | سال انتشار | تعداد صفحات مقاله انگلیسی |
---|---|---|
32046 | 2014 | 4 صفحه PDF |
منبع
Publisher : Elsevier - Science Direct (الزویر - ساینس دایرکت)
Journal : Journal of Obsessive-Compulsive and Related Disorders, Volume 3, Issue 3, July 2014, Pages 265–268
فهرست مطالب ترجمه فارسی
چکیده
کلید واژه ها
1.مقدمه
2.اهداف پژوهش حاضر
3. تاریخچه و گسترش
4.مسائل خاص
کلید واژه ها
1.مقدمه
2.اهداف پژوهش حاضر
3. تاریخچه و گسترش
4.مسائل خاص
ترجمه کلمات کلیدی
افکار مزاحم ناخواسته -
وسواس -
تفاوت میان فرهنگی -
نظریه های رفتاری شناختی وسواس
کلمات کلیدی انگلیسی
Unwanted intrusive thoughts;
Obsessions;
Cross-cultural differences;
Cognitive behavioral theory of obsessions;
OCD
ترجمه چکیده
به لطف تحقیقات تاثیرگذارِ (Rachman and de Silva's (1978 در زمینه وسواس های طبیعی و غیرطبیعی،در حال حاضر این امر که افکار بیمارگونه ریشه در افکار مزاحم و ناخواسته نرمالی دارد که مشخص کننده جریانِ خودآگاه هستند،یک اصل اساسی نظریه شناختی رفتاری (CBT) بشمار می رود. بااینحال اکثر تحقیقات تجربی در مورد افکار ناخواسته و مزاحم بر مبنای پرسشنامههای بازنگرانهای بوده که اعتبار ساختاری پایینی دارند و نمونههای مورد مطالعه عمدتا از جمعیت اروپای غربی و آمریکای شمالی انتخاب شدهاند.به منظور افزایش دقت اندازهگیری و بررسی جهان شمول این حریم گذریهای ناخواسته، 777 نفر افراد غیربالینی از 13 کشور در مورد افکار مزاحم مورد مصاحبهای یکسان و یکپارچه قرار گرفتند. یافته های بدست آمده از این مجموعه بزرگ داده، در سه مقاله ارائه شدند. از مجموع این داده ها مشخص شد که: افکار مزاحم و ناخواسته توسط اکثر افراد از تمامی کشورها گزارش شدهاست، تفاوت بین فرهنگی قابل توجهی بین محتوای اولیه افکار مزاحم وجود دارد، ارزیابی اشتباه و شیوههای کنترل و مواجهه با افکار پریشان و مزاحم در ارتباط است، و اینکه فراوانیِ آلودگی/خاک، شک، و حریمگذریهای گوناگون بویژه با علائم اضطرابِ اجباری وسواسی در ارتباط هستند. نویسندگان این یافتهها را از لحاظ همسانی با پیش بینیهای دیدگاهِ CBT در مورد وسواس، مورد بررسی قرار دادند. پرفسور جک راچمن،مبتکر مفهوم مزاحمتهای وسواسی، جمعبندی و نتیجهگیری ها در مورد این موضوع را در مقاله ای ارائه کردهاست.
ترجمه مقدمه
امسال مصادف است با سی و ششمین سالگرد راچمن و د سیلوا (1978)، مقاله اصلی و اولیهای که مفهوم افکار مزاحم و ناخواسته را به عنوان یک عامل اتیولوژیک بالقوه در توسعه اختلال وسواسی جبری (OCD) معرفی کرد.این مقاله، مجموع گزارش سه مطالعهایست که به بررسی این موضوع پرداختند که آیا افراد سالم و غیر بالینی نیز، افکار، تصاویر و یا تکانههای ناخواستهایکه در محتوا به وسواس بالینی (به عنوان مثال، افکار آلودگی، شک، پرخاشگری، جنسی، و غیره) مشابه است را تجربه می کنند یا خیر. در مطالعه اولبرطبق پرسشنامه افکار مزاحم 99/124 (80٪) افرادغیر بالینی گزارش متنابهی از افکار ناخواسته یا تصاویر مربوط به محتوای وسواسی ارائه کردند،گرچه به آسانی می توانستند آنها را نادیده بگیرند. مطالعه دوم شامل مصاحبهای دقیق در مورد افکار مزاحم بودکه بر روی 40 نفراز افراد غیر بالینی و 8 بیمارمبتلا به OCD انجام شد. فهرستی از 23 وسواس از نمونه های بالینی و 58 اختلال وسواسگونه از افراد غیر بالینی تهیه و در مقاله منتشر شد، و از آن زمان، بعنوان معیار و مبنای بررسیهای متعدد در مورد افکار مزاحم، در نظر گرفته میشود.مقایسه بین نمونه های بالینی و غیر بالینی حاکی از شباهت محتوای افکار بود، هر چند بیمارانOCD، فراوانی، ناراحتی و دشواری بیشتری در کنترل وسواس خود گزارش کردند. در مطالعه سوم از بیماران مبتلا به OCD و شرکت کنندگان غیربالینی خواسته شد تا متناوبا وسواس ها یا افکار مزاحم خود را بیان کنند.در هر دو مورد خوگیری مشاهد شد، گرچه گروه افراد غیربالینی به نسبت بیماران OCD، دشواری بیشتری در بیان و یافتنِ افکار مزاحم خود داشتند. گرچه یافتههای (Rachman and de Silva's (1978 موجب طرح ِ سوالات بسیاری در مورد ماهیت افکار مزاحم شد، اما به منزله اولین شواهد تجربی بشمار می رود که نشان می دهد وسواس ها ممکن است ریشه در فرآیندهای فکریِ طبیعی و نرمالی داشته باشند که تشکیل دهنده جریان خودآگاهی هستند.
اهمیت مفهومیِ وسواسهای طبیعی، متعاقبا در متن (Rachman and Hodgson's (1980، وسواس های فکری و عملی، مورد تاکید قرار گرفت،که از بسیاری جهات بعنوان زیربنای نظری برای مدلهای معاصر ِ شناختی- رفتاری (CB) ازOCDدر نظر گرفتهمیشود. در فصلی تحت عنوان آناتومی وسواس فکری، وقوع افکار یا تصاویرِ ناخواسته، غیرقابل قبول و مزاحم، موجب آغازِ فرایند ارزیابیِ فراشناختی و تلاشهای کنترلیِ معیوبی می شود که میتواند منجر به توسعه وسواس های فکری شود. نشریات بعدی به توضیح دقیق در مورد مدل وسواس فکری و عملی ِ CBTپرداختند و وقوع حریمگذریهای ذهنی و روانی را به منزله کلید تعیین کننده پاتوژنز وسواس های فکری قلمداد کردند(e.g., Clark, 2004; Freeston, Rhéaume, & Ladouceur, 1996; Rachman, 1997, 1998; Salkovskis, 1985, 1989).امروزه جهان شمولیافکار،تصاویر و تکانههای مزاحمِ وسواس گونه، اصول محوریِ توضیحاتCBT برای گسترش وسواس هستند.
اهمیت مفهومی انتشاراتِ راچمن و دسیلوا (1978) بحدی بوده که بی اغراق، تاثیر قابل توجهی در تحقیقات تجربیدر مورد حریمگذریهای ناخواسته نیز داشته است. در سه دهه گذشته، تحقیقات در مورد افکار مزاحم در دو گذرگاه مبسوط صورت گرفته است؛ متداولترین رویکرد پرسشنامه-محور است، در حالیکه دیگری بیشتر تجربیست،و به بررسیِ تاثیر تلاشهای کنترل ذهنیِ ارادی بر افکار مزاحم و ناخواسته میپردازد. این دو گذرگاهِ تحقیقی گسترده در مطالعات اول و سومِ گزارش شده در انتشارات راچمن و د سیلوا (1978) ارائه شده است. جالب توجه است که در تحقیقات اندکی از روش مصاحبه استفاده شدهاست؛کوتاهی و غفلتی که با توجه به پیچیدگی افکار مزاحم، قابل توجه است.
نقاط ضعف روششناختی و مفهومی قابل توجهی درروشهای پرسشنامه-محور و مقیاس تجربیِ افکار مزاحم و ناخواسته وجود دارد. پرسشنامه، لیستی از پیش تعیین شده از افکار مختلف ارائه می دهد که پاسخ دهندگان میبایست آن ها را بر اساس فراوانی وقوع مشخص کنند. با اینحال نگرانیهایی در مورد صداقت پاسخ ها وجود دارد(براون و کلارک، 2014). زمانی که افراد با تایید یک مورد، بیان می کنند که فکر مزاحم و ناخواسته ای را اغلب تجربه می کنند،آیا این پاسخ، بازتابی از حافظه واقعی آن ها از وقوع افکاری خاص است یا ممکن است انعکاسی از حالتی هیجانی و احساسی یا هویتی، همسو با محتوای گزینه مورد نظر، باشد (Glass & Arnkoff, 1997)؟ بعلاوه محتوای بسیاری از پرسشنامههای افکار مزاحم نیز مشکل ساز است زیرا می توانند دربرگیرنده طیف وسیعی از محتوای افکار منفی باشند که اغلب شامل اضطراب عمومی و محتوای افکارِ افسردگی (کلارک و Purdon، 1995)می شود.از آنجاکه فهرست افکار مزاحم همیشه از پیش تعیین شده است، بنابراین در مورد اینکه این موارد از پیش تعیین شده،تا چه حد بیانگر محتوای افکار مزاحم در افراد خاص هستند شک و تردید وجود دارد. راچمن (1981) بیان کرده است که مزاحمت های ذهنی ناخواسته کاملا منحصر به فرد بوده و منتج از نشانه های خارجی هستند.همچنین پرسش های بسیاری در مورد اعتبار اختصاصی و افتراقی پرسشنامههای افکار مزاحم (جولین، اوکانر، و Aardema، 2007) مطرح شده است.اینها پرسشهای اساسی در مورد اعتبار سازه گزارشهای بازنگرانه در مورد افکار مزاحم و ناخواسته هستند که موجب شک و تردید در مورد تفسیر امتیازات بالا در چنین مقیاسهایی می شود. هنگامی که شخص اشاره به بروز مکرر ِفکری مزاحم می کند (به عنوان مثال، «من افکار، تصاویر و یاتکانههای مزاحم و ناخواستهای مبنی بر بیان چیزی گستاخانه یا بیشرمانه که موجب آسیب به احساسات یک شخص می شود دارم»)، آیا این امر حاصل از یادآوری افکار مزاحم، به خاطر آوردن زمان هایی که از تعاملات کلامی فردی دچار اضطراب شدید و یک تجربه اخیر از «شرمندگی کلامی»ست یا حاصل از شناخت و آگاهیست که نشان می دهد شما فردی هستید که نگران تاثیر خود بر دیگران هستید؟در مجموع، پرسشنامه دقیقترین روش برای ارزیابی تجارب واقعی مردم از افکار مزاحم و ناخواسته محسوب نمیشود.
متاسفانه روشهای تجربی برای بررسی مزاحمت های ذهنی ناخواسته و کنترل آن ها،اشکالات قابل توجهی دارد. مشکل اول، اعتبار بومشناختیست. زمانیکه فردی را در محیطی آزمایشگاهی قرار داده و ازو میخواهیم که به افکار مزاحمش فکر کند،آن افکار دیگر مزاحم به حساب نمی آیند.تولیدارادیِ فکردیگرغیرارادی محسوب نمی شود، بنابراین قابلیت تعمیم به مزاحمت های ناخواسته و خودانگیختهای که در در دنیای واقعی رخ می دهد را ندارد.همچنین با توزیع مسوولیت مواجهایم، بطوریکه شرکت کننده اکنون می تواند مسوولیتِ تولید افکار مزاحم را به آزمونگر نسبت دهد تا به خود. این انتقال مسئولیت به آزمونگر به طور قابل توجهی می تواند بر ارزیابی شرکت کنندگان از نظرِ افکار مزاحم تاثیربگذارد. حتی اگر این افکار مزاحم در اثر تحریک و القا تولید شده باشد باز هم مشکلاتی وجود خواهد داشتزیرا نمی توان اطمینان حاصل کرد که این القا و تحریک در تمامی شرکتکنندگان موفق بودهاست. در نهایت اینکه، کنترل افکار منفی ناخواسته، تحت شرایط کنترل شده آزمایشگاهی برای دوره های زمانی بسیار کوتاه، کاملا متفاوت از تجربه مکررِ افکار مزاحم و ناخواسته در یک بازه زمانی طولانی و در یک موقعیت طبیعیِ متغیر و پرمفهوم خواهد بود. بنابراینسوالات بسیاری در مورد ارتباطِ یافتههای به دست آمده از پدیده هایمزاحمِ تولید شده در محیطِ آزمایشگاهی با افکار، تصاویر و تکانههای خودانگیخته،مزاحم و آزاردهندهای که در زندگی روزمره افراد «آمد و شد» دارد مطرح می شود.