ترجمه فارسی عنوان مقاله
صفات شخصیتی در برابر ارزش های کاری: سنجش نظریه های روانشناسی روی تمایل کارآفرینی
عنوان انگلیسی
Personality traits versus work values: Comparing psychological theories on entrepreneurial intention ☆
کد مقاله | سال انتشار | تعداد صفحات مقاله انگلیسی |
---|---|---|
40715 | 2015 | 4 صفحه PDF |
منبع

Publisher : Elsevier - Science Direct (الزویر - ساینس دایرکت)
Journal : Journal of Business Research, Volume 68, Issue 7, July 2015, Pages 1595–1598
فهرست مطالب ترجمه فارسی
خلاصه
کلید واژه ها
1.مقدمه
شکل 1: مدل تحلیل
2.روش شناسی
2.1نمونه
جدول 1: رگرسیون سلسله مراتبی
2.2معیارها
2.3تحلیل آماری و نتایج
3.بحث و نتیجه گیری
کلید واژه ها
1.مقدمه
شکل 1: مدل تحلیل
2.روش شناسی
2.1نمونه
جدول 1: رگرسیون سلسله مراتبی
2.2معیارها
2.3تحلیل آماری و نتایج
3.بحث و نتیجه گیری
ترجمه کلمات کلیدی
قصد کارآفرینی - کارآفرینی - ویژگی های شخصیتی - ارزشهای کار
کلمات کلیدی انگلیسی
Entrepreneurial intention; Entrepreneurship; Personality traits; Work values
ترجمه چکیده
این مطالعه خصوصیاتی را شناسایی می نماید که به طور مثبت بر تمایل کارآفرینی تاثیر می گذارد. برای انجام چنین کاری، مطالعه صفات شخصیتی را با ارزش های کاری مقایسه می نماید.، فاکتورهای اجتماعی و ویژگی های تحصیلی به عنوان متغیرهای کنترلی عمل می کنند. نمونه، 1210 دانشجوی دانشگاه دولتی را در بر می گیرد. تحلیل رگرسیون سلسله مراتبی برای آزمون فرضیات به کار گرفته می شود. نتایج نشان می دهد که صفات شخصیتی بیش از ارزش های کاری بر تمایل کارآفرینی تاثیر گذار است.
ترجمه مقدمه
چندین مدل از سال 1970 تاکنون تمایل به کارآفرینی را شرح می دهند. تمایل به کارآفرینی، صفتی است که موجب می گردد یک فرد، یک دوره کاری را در یک شغل آزاد بگذراند یا کسب و کار شخصی خود را راه بیاندازد. جنبه های این مطالعه که تمایل به کارآفرینی را شرح می دهند تمامی به فاکتورهای اجتماعی، خصوصیات تحصیلی و یا روانشناسی اشاره دارند. متغیرهای فاکتورهای اجتماعی و تحصیلی در مدل به عنوان متغیرهای کنترل ظاهر می شوند. عوامل روانشناسی، ارزش های کاری از چارچوب شوارتز(1992) و مشخصه های شخصیتی هستند که دو گروه از متغیرهای تحت مقایسه را شکل می دهند. پژوهشگران تاکنون دو نظریه را که این دو گروه از مغیرها را بیان می کند را برای شرح تتمایل به کارآفرینی ترکیب نکرده اند. ترکیب این دو نظریهنوآوری اصلی و سهم دانش افزایی این مطالعه است.
تحقیق انجام شده توسط راکیچ(1973) و بعد ها توسط شوارتز به شدت بر مطالعه ارزش های همگانی تاثیر گذاشت. شوارتز( 1992) یک مدل اندازه گیری ارزش را ارائه می دهد که ارزش ها را به عنوان اصول راهنما در زندگی یک فرد نشان می دهد. این مدل، ساختاری را با دو بعد و چهار ارزش ثابت می نماید. از یک طرف، گشوده بودن به سوی تغییر در برابر نگهداشت وضعیت، و از سوی دیگر خودافزایی در برابر خودشکوفایی. یک سر طیف شامل ارزش گشودگی برای تغییر است که شامل دسته های خود مدیریتی و برانگیختن می شود. در سوی مخالف طیف، ارزش دیگر برای حفاظت قرار دارد که شامل دسته هایی از همرنگی با جماعت، سنت و ایمنی است. بعد دوم شامل ازش خود افزایی است که شامل دسته هایی از پیشرفت و اقتدار است. در سوی مخالف طیف، ارزش خودشکوفایی است که شامل دسته هایی از عام گرایی و نوع پرستی است.
عام گرایی به درک، بردباری و حمایت از رفاه مردم اشاره دارد. به طور مشابه، نوع پرستی بر سلامتی و خوشی دیگران از طریق برهم کنش روزانه افراد تمرکز دارد. همرنگی با جماعت نیازمند این است که افراد گرایش ها، عقایدیا رفتار خود را تغییر دهند تا با سایرین تطبیق بیایند، در حالیکه سنت، مستلزم احترام، تعهد و پذیرش عادات و تصورات فرهنگی یا مذهبی است. ایمنی، به توازن اجتماعی و ثبات در روابط با سایرین یا با خود شخص اشاره دارد. خود مدیریتی به حق انتخاب های مستقل اقدام و تفکر خودمختار اشاره کرده و نشان دهنده تنظیم اهداف واضح برای برنامه ریزی اقدام ها و دست یابی به مقاصد است. برانگیختن به پاسخگویی به نوآوری و چالش ها اشاره دارد در حالیکه پیشرفت به موفقیت فردی اشاره می کند؛ فرد نشان می دهد که بر اساس استانداردهای غالب اجتماعی، وی بلندپرواز و شایسته است. در نهایت، اقتدار، به وضعیت اجتماعی، وجهه و کنترل و برتری نسب به افراد و منابع اشاره دارد.
مطالعات بر روی خصوصیات شخصی افراد و رفتار آنها در جهت برپا کردن کسب و کارها تاکید دارد که ویژگی های روانشناسی، افراد را برای راه اندازی کسب و کار تحریک می کند. این گرایش کارآفرینانه، به ویژه درافرادی با نیاز بیشتر برای کنترل درونی و پیشرفت، گرایش بیشتر به ریسک پذیری و تحمل ابهام، مشهود است.
مدل شامل هفت صفت شخصیتی است که مطالعات قبلی به تمایلات کارآفرینی افراد ارتباط می دهند. این ویژگی ها مهربانی، نیاز به پیشرفت، ریسک، برونگرایی، تحمل ابهام، کنترل درونی و روان رنجور خویی.
مهربانی، که تمایل به تشریک مساعی، مراقب دوستانه، خوش نیت و فروتن بودن است، ممکن است به ساخت شبکه های کسب و کار خارجی کمک کند که برای برپایی یک کسب و کار جدید و تیم های متحد درونی، تعیین کننده است.
نیاز به پیشرفت، گرایش رفتاری است که موجب می شود افراد با فعالیت های خاصی ثابت قدم باقی بمانند. چنین فعالیت هایی نیازمند یک استاندارد تعالی است که افراد هنگام مواجهه با چالشی که نیازمند قابلیت ها و خواست آن ها برای موفقیت است، بتوانند با آن خودشان را بسنجند. گورول و آتسان(2006) و رابینسون، استیمپسون، هافنر و هانت (1991) این طور گزارش می دهند که نیاز به پیشرفت به طور مثبت بر تمایل به کارآفرینی تاثیر دارد.
تمایل به ریسک پذیری به معنای ترجیح موقعیت هایی است که می تواند منجر به مزایا و پاداش هایی در صورت موفقیت شود. از منظر گوپتا و گاوینداراجان (1984)، گورول و آتسان(2006)، کورونکا، فرانک، لوگر و موگر(2003) و تیو و فو(1997)، کارآفرینان می بایست دارای ویژگی های ریسک پذیری ذاتی باشند زیرا این افراد، به وسیله ارزیابی موقعیت های پیچیدهبا پاداش های مورد هدفی در ذهن خود، تصمیم می گیرند.
برون گرایی به معنای خوش معاشرت، مثبت و فعال بودن است. از نظر لی و تسانگ(2001)، کارآفرینان برون گرا ترجیح می دهند که وقت خود را به تعامل با سایرین و دنبال کردن ربطه با افرادی بگذرانند که می توانند در موفقیت کسب و کار مشارکت داشته باشند.
افرادی با تحمل بالای ابهام، موقعیت های ابهام زا را چالشی می پندارند. کارآفرینان نه تنها در محیط های عدم قطعیت عمل می کنند بلکه تمایل دارند که محیط را طوری دست کاری کنند که با ناشناخته ها سرو کار داشته باشند. گوپتا و گاوینداراجان (1984) و تیو و فو(1997)، همبستگی مثبتی بین تحمل ابهام و تمایل به کارآفرینی را گزارش می کنند.
کنترل درونی یکی دیگر از صفاتی است که کارآفرینان می بایست دارا باشند زیرا آنها می بایست بر تصمیمات خود برای دست یابی به مقاصدشان کنترل داشته باشند. کرونکا و همکارانش(2003)، لی و تسانگ(2001) و رابینسون و همکارانش(1991)، رابطه مثبتی بین کنترل درونی و تمایلات کارآفرینانه را در تاجرین گزارش می کنند در حالیکه گورول و آتسان(2006) و کوه(1996) همین رابطه را در میان دانشجویان بیان می دارند.
در نهایت، روان رنجور خویی بعدی است که طیفی از افراد نرمال، ساکت، آسوده تا آنهایی با گرایش به عصبانیت را شامل می شود. در مطالعه پیرامون کارآفرینان و مدیران اجرایی، ژائو و سیبرت(2006)، اذعان می دارند که کارآفرینان فاقد روان رنجور خویی هستند اما آن مدیران اجرایی دارای این ویژگی هستند. سینگ و دنوبل(2003) می یابند که این صفت به طور منفی بر تمایل دانشجویان دانشگاه برای ایجاد کسب و کار تاثیر دارد. این بحث ها منجر به پیشنهاد یازده فرض درون مدل می شوند.