میل به ریسک کردن و هدف کارآفرینی دانشجویان دانشگاه: تحقیقی عملی برای مقایسۀ دانشگاه های خصوصی و دولتی

چکیده

کلمات کلیدی

1.مقدمه                 

2.مرور آثار نوشته شده و فرضیه ها 

3. روش شناسی

3.1. اقدامات و ابزار پژوهش

3.2. نمونه گیری و جمع آوری داه ها

4. یافته ها

4.1. اعتبار سنجی

4.2. تحلیل مسیر

جدول 1. فرضیه های قابلیت اعتماد و اعتبار

جدول 2. نتایج تحلیل مسیر: تأثیر میل به ریسک کردن در اهداف کارآفرینی

4.3. t مستقل نتایج آزمون: دانشگاه های خصوصی در برابردانشگاه های  دولتی 

جدول 3. فرق بین میل به ریسک کردن دانشجویان دانشگاه های دولتی و خصوصی

جدول 4. فرق بین اهداف کارافرینی دانشجویان دانشگاه دولتی و خصوصی

5. بحث و نتیجه گیری

از این گذشته منافع کارآفرینی برای خیلی از سازمان ها به عنوان پدیده ای مهم درمورد بسیاری از تحقیقات در نظر گرفته می شود. در نتیجۀ این تحقیقات، استدلال می شود که عوامل شخصیتی کارآفرینی برای اینکه نتایج تعمیم پذیر و قابل اتکا داشته باشند ناکافی هستند، بدین ترتیب توجه مجدداً معطوف فرآیندهای ارادی می شود. همچنین اعتقاد بر این است که میل به ریسک پذیری عامل متمایز کننده ای در جنبه های کارآفرینی است. در راستای آثار نوشته شده، هدف از این تحقیق سنجش میل به ریسک پذیری در مورد اهداف کارآفرینی و مقایسه نمودن دانشگاه های دانشگاه های دولتی و خصوصی است. 207 دانشجوی دانشگاه دولتی و 214 دانشجوی دانشگاه خصوصی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند و نتایج اختلافات بین این دو گروه و تأثیر جزئی میل به ریسک پذیری در هدف کارآفرینی را آشکار ساختند.

در ترکیه «SME ها» شامل بیش از 95% از کل کسب و کارها بودند. از این گذشته، تقریباً 97% از این کسب و کارها در مالکیت اشخاص و خانواده ها هستند. بدین ترتیب کارآفرینی تأثیری استراتژیک در اقتصاد ترکیه دارد. در سال های اخیر ترویج روحیۀکارآفرینی، به معنای انگیزۀ تداوم فعالیت های کارآفرینی است، موضوعی که به علت تغییرات شگرفته و آشفته در محیط های بیرونی سازمانی دارای بالاترین اولویت در فعالیت های تجاری شده است(برازیل و هربرت، 1999 ؛ لوتژه و فرانکی، 2003). شناخت فرصت در این فرآیند هدف دار است و در نتیجه هدف کارآفرینی شخصی در خور توجه در تحقیقات کارآفرینی است (گارتنر، شیور، گیت وود و کاتز، 1994 ؛ کریتیانس و ایندارتی، 2004 ). هر چند رفتار می تواند ناشی از سوابق ناخودآگاه و ناخواسته باشد، آنچه که در اینجا مورد توجه است عمل آگاهانه و هدف دار است(برد، 1988). به عقیدۀ کرانت اهداف کارآفرینی مهمترین فرآیند هستند زیرا کارآفرینی در طول زمان رخ می دهد، بدین ترتیب اهداف کارآفرینی ممکن است به عنوان نخستین گام در فرآیند دراز مدت تکاملی در نظر گرفته شوند(کرانت، 1996). با این همه یک فرض مطلق در بیشتر تحقیقات وجود دارد که اهداف کارآفرینی، امیال یک کارآفرین شخصی، منجر به به نتایج کارآفرینی می شود بنابراین فرآیند کارآفرینی را ضمناً می توان به عنوان کنش و واکنش بین اهداف کارآفرینی و نتایج کارآفرینی در طول زمان تلقی کرد. دیدگاه جبرگرایانه نتایج کارآفرینی را حاصل رابطۀ بین سازمان و محیط درنظر می گیرد. در این حالت اهداف شخصی به جای اینکه در مورد نتایج سازمانی اساسی باشند، جنبۀ فرعی دارند. در مقایسه، نقطه نظر اراده گرایی اولویت را برای اهداف کارآفرینی قائل می شود که در آن قابلیت ها و انگیزۀ فردی نتایج کارآفرینی را عملی می کند(جنکینسن و جانسون، 1997). تا به حال، چندین تحقیق تجربی هدف کارآفرینی را مورد بررسی قرار داده اند که در برخی از آنها دانشجویان دانشگاه به عنوان منبع کارآفرینی آینده در نظر گرفته شده اند. نگرش و شناخت آنها از کارآفرینی احتمالاً به علاقۀ آنها به شروع کسب و کارآفرینی خود آنها در آینده شکل داده است(ونگ و وانگ، 2004 ). بر اساس این منطق، دغدغۀ اصلی ما تجزیه و تحلیل کردن عوامل درونی تعیین کنندۀ اهداف کارآفرینی اشخاص است. باآثار نوشته شده دریافته ایم که زمینۀ خانوادگی، جنسیت، سن، تحصیلات، تجربیات کارآفرینی در گذشته با اهداف کارآفرینی مرتبط هستند(کرانت، 1996؛ کولورید، 1996). با این همه، ما معتقدیم که میل دانشجویان دانشگاه به ریسک پذیری در این فرآیند کارآفرینی مهم است. بطور دقیق تر، تحقیق فعلی در صدد است تا گرایش به ریسک پذیری را در بین دانشجویان دانشگاه های دولتی در مقایسه با دانشجویانی که در مراکز خصوصی تحصیل نمی کنند بررسی نماید. این کار تحقیقی اساساً درک ما را از آنچه که محرک هدف کارآفرینی است وسیع تر می کند. از این گذشته، «چرا» در موردکارآفرینی به جای «چه موقع»، به جای انگیزه های درونی صرفاًبالحاظ کردن انگیزه های بیرونی محیط اقتصادی بررسی می شود(داگلاس و شپرد، 2002). به دلیل اینکه جهت گیری های کارآفرینی بیشتر با عدم قطعیت مواجه است از اینرو اغلب فرآیند کارآفرینی مستلزم مقداری ریسک است؛ بنابراین، هر چه تمایل به پیش بینی کردن ریسک ها بیشتر باشد، اهداف کارآفرینی بایستی والاتر باشند(ساگی و الیزور، 1999). به این دلیل، تحقیق فعلی سوابق اهداف کارآفرینی را که ممکن است توضیح دهند چرا تفاوت های اهداف کارآفرینی در سرتاسر جمعیت های دانشجویی تکامل می یابد را بررسی می کند(لوتجه وفرانکی، 2003 ). در این متن، تمرکز اصلی ما بر روی تأثیر خصیصه های شخصیتی و نگرش ها در مورد هدف دانشجویان راجع به کارآفرینی است، همچنین در عین حال عوامل جمعیت شناختی، زمینۀ شخصی و عناصر متنی مورد توجه قرار می گیرند. این تحقیق در مورد چند پرسش پژوهشی زیر شکل گرفته است: «آیا اهداف دانشجویان به علت تفاوت در میل به ریسک کردنشان متفاوت است؟آیا طرز فکر یک شخص بر اهداف کارآفرینی اش تأثیر می گذارد؟ (داگلاس و شپرد، 2002)؛ چگونه بایستی هدف کارآفرینی را در بین دانشجویان دانشگاه ها پرورش دهیم؟؛ آیا هیچگونه رابطۀ مستقیمی بین عوامل شخصیتی و اهداف کار آفرینی وجود دارد؟ »بنابراین، هدف اصلی ما این است که تشخیص دهیم که آیا رابطۀ مهمی بین میل دانشجویان به ریسک کردن و اهداف کار آفرینی شان وجود دارد و آنگاه دلایل مربوط به اهداف کار آفرینی متفاوت و میل به ریسک پذیری بین گروه های دانشجویی دانشگاه های دولتی و خصوصی را بشناسیم(کریتیانسن و ایندارتی، 2004). امروزه، دانشگاه ها با فعالیت های تجاری آشنایی دارند بویژه همکاری دانشگاهی-صنعتی پلت فرم های بسیار زیادی را مطرح کرده است. بنابر این، بررسی کردن ریسک و سطح هدف دانشجویانی که کارآفرینان آتی هستند و آشکار کردن اینکه چقدر آموزش کارآفرینی به حرفۀ آتی آنها کمک می کند بسیار مهم است. لذا این عناوین هدف اصلی این تحقیق هستند. در این تحقیق، نخست، ما مفاهیم« هدف » و« میل به ریسک کردن» را مورد بحث قرار می دهیم و ثانیاً برخی از مفاهیم اصلی مرتبط با چارچوب نظریمان را تعریف می کنیم؛ در نهایت، تحلیل ها و یافته هایمان مورد بررسی قرار خواهند گرفت.