دانلود مقاله ISI انگلیسی شماره 120514
ترجمه فارسی عنوان مقاله

چگونه سبک‌های دلبستگی از کودکی تا نوجوانی فرق می‌کند؟ یافته‌هایی از پژوهش گروهی طولی

عنوان انگلیسی
How do attachment styles change from childhood through adolescence? Findings from an accelerated longitudinal Cohort study
کد مقاله سال انتشار تعداد صفحات مقاله انگلیسی
120514 2018 24 صفحه PDF
منبع

Publisher : Elsevier - Science Direct (الزویر - ساینس دایرکت)

Journal : Journal of Research in Personality, Volume 74, June 2018, Pages 141-146

فهرست مطالب ترجمه فارسی
چکیده

کلمات کلیدی

1. مقدمه

2. روش‌ها

1.2. نمونه

2.2. معیارها

3. نتایج

1.3. تحلیل‌های ابتدایی

2.3. تحلیل‌های اکتشافی

4. بحث

جدول 1. میانگین سن، انحراف استاندارد و حجم نمونه برای متغیرهای پژوهش برحسب نقطه زمانی و گروه.

جدول 2. میانگین‌ها، انحراف استانداردها، حداقل و حداکثر مقادیر برای مردان و زنان برحسب اضطراب و اجتناب در گروه و نقطه زمانی.

جدول 3. برآوردهای پارامتری برای خط‌سیرهای اضطراب و اجتناب در طی زمان

نکات برجسته

 
ترجمه کلمات کلیدی
ضمیمه، مسیر دوران کودکی، بلوغ، رابطه پدر و فرزند،
کلمات کلیدی انگلیسی
Attachment; Trajectory; Childhood; Adolescence; Parent-child relationship;
ترجمه چکیده
نظریه‌پردازان دلبستگی بر ثبات سبک‌های دلبستگی در طی زمان و پتانسیل‌شان برای تغییر تاکید دارند. نویسندگان تغییرهای سطح میانگین را در سبک‌های دلبستگی با استفاده از طرح گروهی طولی شتاب‌دار بررسی کردند. به صورت اختصاصی، 690 کودک و نوجوان، در سنین 8 تا 19 سال، معیارهای خودگزارش دلبستگی را برای مادران خود 3 بار در طی 3 سال در 3 گروه متمایز (در کلاس‌های 3، 6 و 9) تکمیل کردند. اضطراب مربوط به دلبستگی شروع شد و در طی زمان کم ماند. با این حال، در ابتدا اجتناب مربوط به دلبستگی کم بود اما به تدریج افزایش یافت. این نتایج نشان می‌دهند، اگرچه کودکان کماکان مادر خود را در صورت نیاز در دسترس می‌دانند، در طی این دوره‌ی مهمِ رشد از رابطه با مادرشان بیشتر اجتناب می‌کنند.
ترجمه مقدمه
برطبق نظریه دلبستگی، نوزادان با محرک زیستی برای ایجاد دلبستگی‌های عاطفی نزدیک با مراقبان ابتدایی خود متولد می‌شوند (Bowlby, 1969). و، اگرچه گرایش به رشد این پیوندها جامعیت دارد، اما تفاوت‌های فردی قابل ملاحظه در بین کودکان به لحاظ کیفیت دلبستگی‌های‌شان وجود دارد. برای مثال، برخی کودکان نسبتاً در روابط خود با والدین‌شان ایمن هستند. آنها قادر هستند بر روی پشتیبانی والدین‌شان حساب کنند و قادر هستند از آنها به عنوان مبنای ایمن استفاده کنند که با توجه به آن به بررسی جهان می‌پردازند. با این حال، سایر کودکان در دلبستگی‌های خود نسبتاً ناایمن هستند. آنها ممکن است تمایل نداشته باشند از والدین خود در نقش پناهگاه ایمن استفاده کنند و ممکن است مطمئن نباشند که والدین واقعاً در زمان نیاز در دسترس خواهند بود یا خیر. یکی از سوالات مهم در این پژوهش دلبستگی ناظر بر ثبات هنجاری تفاوت‌های فردی در امنیت است: مردم تمایل دارند ایمنی دلبستگی‌های‌شان در زمان رشد بیشتر باشد یا کمتر؟ اگرچه چند پژوهش به بررسی ثبات دلبستگی در نوزاد (برای مثال Main & Weston, 1981; Waters, 1978) و بزرگسالی (برای مثال Chopik, Edelstein, & Fraley, 2013; Klohnen & Bera, 1998) پرداخته است اطلاعات زیادی درباره ثبات دلبستگی در طی اواخر کودکی و نوجوانی وجود ندارد. این شکاف مهم باید پر شود زیرا گذار از کودکی به نوجوانی چالش‌ها و فرصت‌های زیادی دارد که پتانسیل برای تاثیرگذاری بر توسعه دلبستگی را به شکل‌هایی ناشناخته دارد. برای مثال، نگرانی‌های تفکیک-انفرادی کردن در طی این دوره برجسته می‌شوند (Grotevant & Cooper, 1998) به این ترتیب، نوجوانان ممکن است از والدین‌شان دور شوند تا تلاش کنند مفهومی مستقل‌ از خود بسازند، در حالی که کارکردهای اصلی مرتبط با دلبستگی از والدین به همتایان انتقال می‌یابد (برای مثال Fraley & Davis, 1997 ). علاوه بر این، چند تغییر اجتماعی و رشد در طی این مرحله اتفاق می‌افتد. برای مثال، کودکان در ایالات متحده از ابتدایی به متوسطه و در ادامه به دبیرستان می‌روند (Barber & Olsen, 2004; Goldstein, Boxer, & Rudolph, 2015)، دوستی‌های جدید ایجاد می‌کنند و رفاقت‌های فعلی را از بین می‌برند (Furman, 1982)، به شکلی فزاینده بر روابط همتایان تمرکز می‌کنند (Brown & Larson, 2009)، و مجبور هستند با انتظارات و هنجارهای اجتماعی جدید واقع شده بر آنها انطباق یابند (Allen, Porter, McFarland, Marsh, &McElhaney, 2005). در مجموع، این تجربه‌ها پتانسیل برای تشکیل روابط با کیفیت دلبستگی کودکان با مراقبان اولیه‌شان دارد. چگونه این تجربه‌ها می‌توانند تداوم و تغییر را در طی زمان ارتقا دهند؟ حداقل دو فرضیه هست که می‌توان از تحقیقات و نظریه دلبستگی معاصر نتیجه‌گیری کرد. احتمال اول به این شرح است که، به صورت میانگین، کودکان در روابط خود با والدین خود ایمن‌تر می‌شوند زیرا آنها از کودکی به نوجوانی گذار می‌کنند. این فرضیه ریشه در این مفهوم دارد که، همانطور که روابط توسعه می‌یابد، مردم به شکلی فزاینده به در دسترس بودن و پاسخ‌گو بودن چهره‌های تحت دلبستگی اطمینان دارند (Chopik et al., 2013). فرضیه بدیل به این شرح است که کودکان به لحاظ دلبستگی والدین خود ایمنی کمتری خواهند داشت زمانی که از کودکی به بزرگسالی گذار می‌کنند. این فرضیه ریشه در این مشاهده دارد که گذار به نوجوانی اغلب چند چالش برای رابطه والد-کودک دارد. برای مثال، محققان متوجه افزایش تعارض، کاهش نزدیکی و افزایش فاصله عاطفی بین کودکان و مراقبان در طی این دوره رشد شدند (Holmbeck, 1996; Steinberg, 1987; Steinberg & Morris, 2000). این تنش‌ها پتانسیل دارند تا ایمنی رابطه‌ بین کودکان و والدین‌شان را کمتر کنند. متاسفانه، تحقیقات فعلی به وضوح یکی از این بدیل‌ها را به نفع سایرین غیرمحتمل می‌کنند. برای مثال، برخی تحقیقات می‌گویند کودکان در طی نوجوانی ایمن‌تر می‌شوند. روهل، دولان و بوهرمستر (2014)، با استفاده از طرح طولی، متوجه شدند که کودکان در ارتباط با والدین خود در کلاس‌های 6 تا 12 ایمن‌تر می‌شوند. در مقابل، با استفاده از طرح طولی شتابان، بویست، دکویچ، مییوس و فن آکن (2002) متوجه شدند کیفیت دلبستگی مادرانه از 11 تا 17 سالگی کاهش می‌یابد. هدف این گزارش ارزیابی مدل‌های بدیل توسعه دلبستگی با استفاده از داده‌های پژوهش طولی شتابان کودکان و نوجوانان است که در دوره سنین 8 تا 19 سال هستند [نقل قول کور برای مرور]. به صورت اختصاصی، خط‌سیرهای دلبستگی خودگزارش کودکان را درباره مادرشان بررسی می‌کنیم. به شکلی اختصاصی به ثبات سطح میانگین یا هنجاری به جای ثبات رتبه-مرتبه (Roberts &Mroczek, 2008 را ببینید) در تلاش برای پرداختن به سوالات نوظهور می‌پردازیم که چگونه دلبستگی، به صورت میانگین، در دوره‌های متفاوت رشد تغییر می‌کند (برای مثال Chopik et al., 2013). این تحقیقات به سه روش پتانسیل کمک به حل بحث‌ها درباره روش‌هایی را دارند که در آنها دلبستگی در طی این دوره رشد تغییر می‌کند. ابتدا، حجم نمونه‌مان (N = 690) دو برابر بیشتر از نمونه‌های استفاده شده قبلی است. برای مثال، روهل و همکاران (2014) 110 کودک، بویست و همکاران (2002) 282 نفر را مطالعه کردند. حجم نمونه بزرگترمان برآوردهای دقیق‌تر برای ثبات و تغییر را ممکن می‌سازد. دوم، پژوهش‌های قبلی از ابزارهای خودگزارش ناهمگن برای ارزیابی دلبستگی استفاده کرده‌اند. برای مثال، بویست و همکاران (2002) از پرسشنامه دلبستگی نظیر و والد (IPPA؛ Armsden & Greenburg, 1987) استفاده کردند که کیفیت دلبستگی را ارزیابی می‌کند، در حالی که روهل و همکاران (2014) از نسخه اصلاح شده مقیاس دلبستگی بزرگسال (Collins & Read, 1990) استفاده کردند. در پژوهش حاضر، ابزار سنجش رایج از منابع شخصیت/اجتماعی بر دلبستگی بزرگسال استفاده می‌کنیم. انجام این کار به ما اجازه می‌دهد تحقیقات گسترده‌ای بر دلبستگی بزرگسال برای پژوهش دلبستگی در طی این دوره رشد مهم انجام دهیم. در نهایت، چون گستره پژوهش‌مان بازه سنی گسترده‌ای (8 تا 19 سال) است، قادر هستیم به سوالاتی درباره ثبات و تغییر به شکلی جامع‌تر از روش ممکن قبلی بپردازیم.
پیش نمایش مقاله
پیش نمایش مقاله  چگونه سبک‌های دلبستگی از کودکی تا نوجوانی فرق می‌کند؟ یافته‌هایی از پژوهش گروهی طولی

چکیده انگلیسی

Attachment theorists emphasize both the stability of attachment styles across time and their potential for change. The authors examined mean-level changes in attachment styles using an accelerated longitudinal cohort design. Specifically, 690 children, aged 8–19, completed self-report measures of attachment to their mothers 3 times over 3 years in 3 distinct cohorts (Grades 3, 6, and 9). Attachment-related anxiety started and remained low across time. Attachment-related avoidance, however, started low but gradually increased over time. These results suggest that, although children continue to see their mothers as available if needed, they come to relate to their mothers in more avoidant ways during this important developmental period.