دانلود مقاله ISI انگلیسی شماره 60784
ترجمه فارسی عنوان مقاله

یادگیری استراتژی‌ها در طی شرطی‌سازی ترس

عنوان انگلیسی
Learning strategies during fear conditioning
کد مقاله سال انتشار تعداد صفحات مقاله انگلیسی
60784 2009 9 صفحه PDF
منبع

Publisher : Elsevier - Science Direct (الزویر - ساینس دایرکت)

Journal : Neurobiology of Learning and Memory, Volume 91, Issue 4, May 2009, Pages 415–423

فهرست مطالب ترجمه فارسی
چکیده


کلمات کلیدی


1.مقدمه


2. مطالب و روش‌ها


2.1. مخزن‌ها


2.2. آزمودنی‌ها


2.3. طراحی آزمایشی


2.4. بی‌هوشی و نمونه‌برداری


2.5. تحلیل مانوامین‌ها


2.6. آمار و محاسبات


3. نتایج


3.1. رفتار


3.2. فرار آگاهانه


3.3. پاسخ‌دهی کورتیزول 


3.4پاسخ‌دهی مونوامین


4.بحث 
ترجمه کلمات کلیدی
کورتیزول؛ یادگیری فضایی؛ شرطی سازی کلاسیک؛ پرخاشگری اجتماعی؛ ماهی قزل آلا؛ ماهی؛ فرار به دست
کلمات کلیدی انگلیسی
Cortisol; Spatial learning; Classical conditioning; Social aggression; Trout; Fish; Learned escape
ترجمه چکیده
این مقاله مدل یادگیری ترس را شرح می‌دهد، در این مدل، آزمودنی‌ها می‌توانند واکنش‌های رفتاری به شکست اجتماعی احتمالی انتخاب کنند. این مدل دو نوع یادگیری تولید می‌کند: اجتناب اجتماعی و شرطی‌سازی کلاسیک، وابسته به (1) فرار از پرخاشگر یا (2) تابعیت اجتماعی از پرخاشگر. فرضیه‌ای مطرح کردیم که استرس اجتماعی نیروی محرک و همچنین اطلاعات ضروری برای تهییج یادگیری هدف‌محور دومقوله‌ای فراهم می‌کند. مخزن‌های اختصاصی ساخته شده بود تا ماهی قزل‌آلا رنگین در الگوی شرطی‌سازی قرار گیرد در جایی که محرک شرطی‌سازی (CS) باعث توقف جریان آب مخزن (قطع آب) می‌شود و محرک شرطی‌نشده (US) پرخاش‌گری اجتماعی از همنوع بزرگتر است. با دنبال کردن هفت جفت CS/US روزانه، تقریباً نیمی از ماهی‌های آزمون یاد گرفتند از پرخاش‌گری به سمت بخش بی‌طرف از طریق سوراخ فرار کوچک فرار کنند که تنها در طی تعامل در دسترس بود. منحنی یادگیری برای فرار ماهی چشمگیر بود، طی 7 روز 1100% بهبود در فرار حاصل شد. در ماهی فرار نکرده 400% افزایش کورتیزول پلاسما وجود داشت و واکنش مونوامین مغز با نمایشگری صرفاً CS تغییر کرد. سطوح ارتقایافته کورتیزول پلاسما ترس کلاسیک شرطی شده را در ماهی فرارنکرده نشان داد، در حالی که فقدان ترس شرطی‌شده و نهفتگی کمتر برای فرار در طی دوره آموزش در فراری‌ها فرار آگاهانه را نشان می‌دهد. © 2009 شرکت الزویر. تمام حقوق محفوظ است.
ترجمه مقدمه
خاطرات ناشی از ترس که بر زندگی حیوانات در شرایط طبیعی تاثیرگذار هستند تحت تاثیر اطلاعات زمینه‌ای قرار دارند که می‌تواند برای بیش از خود خاطره معنی‌دار باشد. یادگیری ترس طبیعی و شرطی‌سازی ناشی از محرک‌هایی نظیر رقبای مجاور و شکارچیانی است که مستقیم با نحوه بقاء حیوان مرتبط هستند. برای مثال، خاطرات ترسناک رقیب قلمرویی بزرگتر و قوی‌تر شامل اطلاعات اجتماعی و فضایی مهم نظیر مرزهای قلمرویی، غذا، جفت، دشمنان و تصدیق رتبه‌ای است که باعث برجستگی خاطرات ترس از پرخاش‌گر می‌شود. مشخصات مرتبط بوم‌شناختی یادگیری ترس و تشکیل خاطره باعث پیشرفت مدل آزمایشی می‌شود که اهمیت اجتماعی و زمینه‌ای خاص را نشان می‌دهد. محرک‌هایی که باعث ترس اجتماعی می‌شوند اغلب پیش‌بینی‌پذیر نیستند، عادت نکرده‌اند، و بنابراین منتج به استرس معنی‌دار می‌شوند (سامرز و همکاران، 2005). اینگونه قضاوت می‌شود که استرس‌زاهای اجتماعی پرقدرت‌ترین استرس‌زاها هستند، حتی برای افراد غالب که در تعاملات پرخاش‌گر برنده می‌شوند (کولهاس، دی بوئر، دی روتر، میرلو و اسگویفو، 1997). به نظر می‌رسد جمعیت‌های طبیعی و اهلی طیف وسیعی از مهره‌داران با موقعیت‌های استرس‌زا مواجه هستند، از جمله هردو گروه استرس‌زاهای اجتماعی و فیزیکی، همراه با دوگانه ساده استراتژی‌های ارث‌بردنی؛ یعنی، آنها به صورت پیش‌گستر یا واکنشی پاسخ می‌دهند (بنوس، بوهوس، کولهاس و وان اورتمرسن، 1991؛ کولهاس و همکاران 1999). فنوتیپ پیش‌گستر با مواجهه فعال رفتاری توصیف می‌شود، نظیر اجتناب فعال، پرخاش‌گری یا پاسخ‌های پروازی و پاسخ محور هیپوتالاموس-غده هیپوفیز- آدرنال (HPA)، در عین حال واکنش سمپاتیک زیاد. فنوتیپ واکنشی مواجهه منفعل، محافظه، بی‌تحرکی، عقب کشیدن، پرخاش‌گری کم، افزایش واکنش HPA و واکنش سمپاتیک محدود نشان می‌دهد. پایه ژنتیک برای بیان مولفه‌های رفتاری و فیزیولوژیک سبک‌های مواجهه فرد مکرر نشان داده شد (دی بوئر، وان در وگت و کولهاس، 2003؛ دریسکول و همکاران، 1998؛ النبروک و کولز، 2002؛ وینما، میجر، دی کلوت و کولهاس، 2003). این ویژگی‌های واگرا به صورت مصنوعی برای ماهی قزل‌آلا رنگین (اونکورهینچاس میکیس) انتخاب شده‌اند و میراث‌پذیری متوسط تا زیاد دارند (پوتینگر و کاریک، 1999). دو خط واگرای ژنتیکی به لحاظ پاسخ‌گویی عصبی غدد داخلی‌شان به استرس فیزیکی (بازداشت) فرق دارند. ماهی قزل‌آلا که به استرس بازداشت با سطوح بالای کورتیزول پلاسما (پاسخ‌دهنده‌های زیاد، HR) پاسخ می‌دهد پاسخ نقص تحرک بالایی به استرس دارد، و از سایر رویدادهای استرس‌زای دیگر به سرعت بازیابی نمی‌شود (کورلی، پوتینگر، کاریک، اورلی و وین‌برگ، 2002). در مقابل، ماهی قزل‌آلا که پاسخ کورتیزول بالاتر درباره استرس بازداشت (پاسخ‌گرهای کم، LR) دارد، پاسخ نقص تحرک کمتر در تداخل قلمرویی، بازیابی سریع‌تر از تغذیه بعد از انتقال به محیط جدید و غالب شدن در جامعه دارد (پوتینگر و کاریک، 2001؛ اورلی و همکاران 2002). پاسخ‌دهی استرس برای نشان دادن شرطی‌سازی کلاسیک در ماهی قزل‌آلا رنگین (شامل ماهی LR و HR) به رویداد آزارنده استفاده می‌شود (موریرا، پولمن و پوتینگر، 2004). جفت کردن محرک شرطی‌شده صوتی (خاموش کردن آب در مخزن= CS) با محرک شرطی‌نشده آزارنده (استرس بازداشت= US) در طی زمان پاسخ شرطی با غلظت بالای کورتیزول پلاسما به CS صرف تولید می‌کند. تفاوت‌های نژادی در توانایی برای تشکیل یا بازیابی خاطرات رویداد استرس‌زا بعد از چند آزمون آموزشی مشابه با میزان سریع‌تر انقراض پاسخ شرطی ماهی HR نشان داده می‌شود (موریرا و همکاران 2004). این نوع شرطی‌سازی نشان دهنده شرطی‌سازی ترس کلاسیک در جوندگانی است که شوک‌های الکتریکی پا (US) را با محرک صوتی یا تصویری (CS) جفت می‌کنند تا پاسخ‌های شرطی رفتاری نظیر انسداد یا هراس نیرومند تولید کنند (دیویس، 1980)، اما جایگزین اثر رفتاری با اثر فیزیولوژیک می‌شود. این پاسخ فیزیولوژیک شرطی نشان می‌دهد که استرس در مواجهه با سبک‌ها می‌تواند انطباق تکاملی باشد که شامل یادگیری است (اوورلی و همکاران 2007). علاوه بر این، پاسخ‌های فیزیولوژیک به ترس شرطی در محیط طبیعی می‌تواند بر پیامدهای مرتبط رفتاری برای محرک‌های آزارنده و عناصر فضایی زمینه‌ای محیط تاثیرگذار باشد که در آن رخ می‌دهند. مدلی برای شرطی‌سازی ترس با استفاده از ماهی قزل‌آلا رنگین پیشنهاد می‌کنیم که محرک آزارنده رقیب قلمرویی بزرگتر را به صورت محرک شرطی نشده ترکیب می‌کند که رفتار ترسناک و پاسخ‌های فیزیولوژیک را ترویج می‌دهد، در حالی که فرصتی برای ماهی آزمون کوچکتر برای یادگیری فرار از تعامل پرخاش‌گر فراهم می‌کند که قادر به برد در آن نیست. فرضیه‌ای مطرح می‌کنیم که در طی 7 روز آزمون، اکثر ماهی‌های قزل‌آلا یاد خواهند گرفت از تعامل پرخاش‌گری به سمت ایمنی محفظه مجاور فرار کنند. علاوه بر این، فرضیه‌ای مطرح می‌کنیم که رفتار فرار می‌تواند محصول پاسخ شرطی به محرک خنثی باشد. نتایج‌مان دو نوع یادگیری واگرا نشان می‌دهند. در پاسخ به حضور همنوع پرخاش‌گر خیلی بزرگتر، ماهی آزمون دو پاسخ رفتاری متمایز نشان می‌دهد، فرار یا باقی ماندن. فرار آگاهانه با کاهش سرعت در نهفتگی تا فرار در طی هفت دوره آموزشی توصیف می‌شود (شکل 1 را ببینید)، اما به شکلی قابل ملاحظه، فرار نکردن به صورت پاسخی شرطی است. این ماهی‌ها که فرار نمی‌کنند، و با US پرخاشگر می‌مانند در هر 7 روز آموزشی (شکل 1 را ببینید) شرطی‌سازی ترس کلاسیک را برای نمایشگری CS خنثی نشان می‌دهند. پاسخ شرطی با پاسخ‌های عصبی‌شیمیایی و فیزیولوژیک برجسته می‌شود.
پیش نمایش مقاله
پیش نمایش مقاله  یادگیری استراتژی‌ها در طی شرطی‌سازی ترس

چکیده انگلیسی

This paper describes a model of fear learning, in which subjects have an option of behavioral responses to impending social defeat. The model generates two types of learning: social avoidance and classical conditioning, dependent upon (1) escape from or (2) social subordination to an aggressor. We hypothesized that social stress provides the impetus as well as the necessary information to stimulate dichotomous goal-oriented learning. Specialized tanks were constructed to subject rainbow trout to a conditioning paradigm where the conditioned stimulus (CS) is cessation of tank water flow (water off) and the unconditioned stimulus (US) is social aggression from a larger conspecific. Following seven daily CS/US pairings, approximately half of the test fish learned to consistently escape the aggression to a neutral chamber through a small escape hole available only during the interaction. The learning curve for escaping fish was dramatic, with an 1100% improvement in escape time over 7 days. Fish that did not escape exhibited a 400% increase in plasma cortisol and altered brain monoamine response to presentation of the CS alone. Elevated plasma cortisol levels represent classical fear conditioning in non-escaping fish, while a lack of fear conditioning and a decreased latency to escape over the training period in escapers indicates learned escape.