ترجمه فارسی عنوان مقاله
خاطرات نادرست عاطفی در کودکان با ناتوانی های یادگیری
عنوان انگلیسی
Emotional false memories in children with learning disabilities
کد مقاله | سال انتشار | تعداد صفحات مقاله انگلیسی |
---|---|---|
32939 | 2014 | 8 صفحه PDF |
منبع
Publisher : Elsevier - Science Direct (الزویر - ساینس دایرکت)
Journal : Research in Developmental Disabilities, Volume 35, Issue 2, February 2014, Pages 261–268
فهرست مطالب ترجمه فارسی
چکیده
کلمات کلیدی
1- مقدمه
2- مطالعه حاضر
3- روش
3-1- شرکت کنندگان
جدول 1. میانگین و انحراف معیار سن، توانایی های شناختی، وضعیت اجتماعی-فرهنگی و آزمون های استفاده شده برای مشخص کردن سه گروه کودکان
3-2- مواد
3-2-1- محرک تصویری
3-2-2- آزمون شناخت
3-3- رویه
3-3-1- مرحله کدگذاری
3-3-2- مرحله شناخت
4- نتایج
4-1- شناخت صحیح
4-2- شناخت نادرست
جدول 2. میانگین نسبت ها(و انحراف معیار) خطاهای پرکردن جاهای خالی و علّی
شکل 1. میانگین نسبت های خطاهای حافظه در سه گروه شرکت کننده
5- بحث
کلمات کلیدی
1- مقدمه
2- مطالعه حاضر
3- روش
3-1- شرکت کنندگان
جدول 1. میانگین و انحراف معیار سن، توانایی های شناختی، وضعیت اجتماعی-فرهنگی و آزمون های استفاده شده برای مشخص کردن سه گروه کودکان
3-2- مواد
3-2-1- محرک تصویری
3-2-2- آزمون شناخت
3-3- رویه
3-3-1- مرحله کدگذاری
3-3-2- مرحله شناخت
4- نتایج
4-1- شناخت صحیح
4-2- شناخت نادرست
جدول 2. میانگین نسبت ها(و انحراف معیار) خطاهای پرکردن جاهای خالی و علّی
شکل 1. میانگین نسبت های خطاهای حافظه در سه گروه شرکت کننده
5- بحث
ترجمه کلمات کلیدی
ناتوانی های یادگیری خاص -
حافظه کاذب -
محتوای عاطفی -
کلمات کلیدی انگلیسی
Specific learning disabilities;
False memories;
Emotional content
ترجمه چکیده
تحقیقات نشان داده است که کودکان دارای ناتوانی های یادگیری (LD) درنتیجه اختلال در تواناییشان برای شرکت در پردازش معنایی، کمتر توهمات حافظه از خود نشان می دهند. هرچند، مشخص نیست که آیا این مشاهده برای رویدادهای نوشته شده زندگی، مخصوصا وقتی شامل محتوای عاطفی اند یا در طیف گسترده ای از ناتوانی های یادگیری نیز صدق می کند. مطالعه حاضر ازطریق ارزیابی حافظه شناختی برای اطلاعات نوشته-مانند در کودکان با ناتوانی یادگیری غیرکلامی (NLD)، کودکان مبتلا به خوانشپریشی، و کودکان با رشد عادی (51N=) به این مسائل پرداخت. شرکت کنندگان تصاویری درمورد 8 رویداد عادی (مثل شام خانوادگی) دیدند، و درهر قسمت نتیجه منفی یا خنثی عملی دیده نشده قرار داشت. سپس، حافظه کودکان در یک تمرین شناخت بله/خیر که شامل تصاویر قدیمی و جدید بود سنجیده شد. نتایج نشان داد که هرسه گروه در شناسایی تصاویر مقصد عملکرد مشابهی داشتند، اما در خطاهای حافظه تفاوت هایی نشان دادند. درمقایسه با گروه های دیگر، کودکان مبتلا به NLD با احتمال بیشتری تصاویری را به اشتباه شناسایی کردند که علت دیده نشده رویداد دیده شده ی عاطفی را نشان دادند و پاسخ های «به یاد می آورم» بیشتری را به این خطاها مربوط دانستند. کودکان مبتلا به خوانشپریشی با احتمالی مساوی هردوی علت های دیده نشده تصاویر دیده شده و تصاویر همخوان با متن را به صورت اشتباه شناسایی کردند، درحالی که گروه های شرکت کننده دیگر با احتمال بیشتری علت های دیده نشده را درمقایسه با گزینه های نادرست همخوان با متن به اشتباه شناسایی کردند. نتایج از لحاظ مکانیزم های تشکیل خاطرات نادرست دیده نشده در جمعیت های بالینی متفاوت کودکان مبتلا به LD تفسیر می شوند.
ترجمه مقدمه
توهمات حافظه در آزمایشگاه و زندگی واقعی مکررا رخ می دهند و مسیر توسعه آنها به ماهیت توهم بستگی دارد. زمانی که توهمات حافظه از پردازش اطلاعات معنایی مرتبط (مثلا پارادایم دیس-ریبیگر-مکدرموت (DRM): بیرنرد، هالیدی و رینا، 2004؛ پارادایم های معنی متصل: هو، 2006) ریشه می گیرد، کودکان با رشد عادی اغلب افزایش مبتنی برسنی در تناوب خطاهای حافظه نشان می دهند (بیرنرد، رینا و سسی، 2008؛ بیرنرد، رینا و زمبر، 2011؛ اما قتی، کین و گودمن، 2002؛ لمپینن، لدینگ، رید و اودگارد، 2006 را ببینید). پارادایم DRM شامل ارائه ی فهرست های مختلفی از کلمات مرتبط معنایی (مثل بیمار، پرستار، دارو) می شود. درون هر فهرست، تمام کلمات مربوط به یک کلمه اند که درطی کدگذاری ارائه نشده است و آن کلمه فریب حیاتی (در اینجا پزشک) است. در بازیابی، افراد بالغ و کودکان بزرگتر فریب های حیاتی را تقریبا با نرخ مشابهی مثل کلمات مقصد به اشتباه شناسایی می کنند. کودکان کوچکتر فریب های حیاتی را به میزان کمتری از کودکان بزرگتر و افراد بالغ شناسایی می کنند؛ بنابراین، مرتکب خطاهای حافظه کمتری می شوند. این الگوی رشد حتی در استفاده ی محرک های احساسی به جای محرک های خنثی نیز ادامه می یابد (برینرد، هالیدی، رینا، یانگ و توگلیا؛ هو، 2007؛ هو، کندل، اوتگار، مالون و ویمر، 2010، آزمایش دو). هرچند، مشخص نیست که به چه میزان این الگوهای مشاهده شده ممکن است در حافظه برای رویدادهای زندگی و جمعیت های بالینی خاص اعمال شود.
اکثر پژوهش های موجود در تشکیل خاطره نادرست در جمعیت های بالینی خاصی از کودکان عمدتا بر مفهوم حافظه شاهدان عینی و یا تلقین در کودکان بدرفتاری (هو، سیچتی، توث و سریتو، 2004)، کودکان در اختلالات طیف اوتیسم (مکوری، هنری و هپ، 2007)، یا دیگر معلولیت های شدید رشد مثل معلولیت های فکری (برون، لویس، لامب و استفانز، 2012؛ هنری و گاجونسان، 1994، 2004؛ یانگ، پول و داجن، 2003) متمرکز است. هدف اکثر این مطالعات ارزیابی بهترین روش برای مدیریت مصاحبه ای شناختی درزمانی است که کودکان قربانی یا شاهدان بدرفتاری هستند و باید در دادگاه به ارائه اتهامات بپردازند. هرچند، اطلاعات کمی درمورد نحوه عملکرد فرایندهای حافظه نهفته اساسی در این جمعیت در دسترس است. علاوه براین، تنها مطالعات کمی دقت حافظه و تحریف حافظه در جمعیت های خاص کودکان مبتلا به مشکلات تحصیلی از جمله کودکان دارای مشکلات خواندن و درک مفاهیم (میراندولا، دل پرتی، قتی و کورنولدی، 2011؛ ویکس، همیلتون، اوکهیل و هالیدی، 2008)، کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه/بیش فعالی (ADHD) (میراندولا، پاپارلا، ری، قتی و کورنولدی، 2012) و کودکان دارای ناتوانی های یادگیری کلی (برینالد، فورست، کاریبین و رینا، 2006) را بررسی کرده است. تحقیقات انجام شده پیرامون پارادایم DRM (ریدیگر، مکدرموت، 1995) نشان داده است که کودکان مبتلا به اختلالات یادگیری خطاهای حافظه کمتری نسبت به کودکان با رشد عادی (برینارد و همکاران، 2006؛ ویکز و همکاران، 2008) ایجاد می کنند. این نتیجه را به توانایی پردازش معنایی کمتر مربوط دانسته اند که کودکان معلول را از تکیه بر کلیت فهرست کلمات و درنتیجه تقلید الگوی خطاها در زمان مقایسه کودکان کوچکتر با کودکان بزرگتر باز می دارد. باید متذکر شد که این مطالعات به صورت خاصی برروی خطاهای حافظه تمرکز کرد و مشخص نیست که آیا مشکلات پردازش معنایی مربوط به ناتوانی های یادگیری ممکن است تاثیری بر نحوه نگهداری اطلاعات صحیح از سوی کودکان نیز داشته باشد. پارادایمی که به طور خاص برای بررسی حافظه شناختی و یادآوری جزئیات مبتنی بر متن در نوجوانان با توانایی پردازش معنایی متن ضعیف طراحی شده است شناخت کلی مختل جملات و یادآوری مربوطی (یعنی نسبت کمتری از قضاوت های «به یاد می آورم» دررابطه با جملات هدفی که به طور صحیح شناخته شدند) را در این دانش آموزها درمقایسه با گروه کنترل فاش کرد. علیرغم اینکه هردو گروه برای کلمات مجزا، حافظه شناختی مشابهی نشان دادند (میراندولا، 2011).
مطالعه ی حاضر برای بررسی دقت و خطاهای حافظه در دو گروه مجزای کودکان با ناتوانی های یادگیری یعنی کودکان مبتلا به ناتوانی یادگیری غیرکلامی (NLD)، و کودکان مبتلا به خوانشپریشی طراحی شد. ویژگی کودکان مبتلا به خوانشپریشی، توانایی ضعیف آنها در رمزگشاییِ خواندن است و برخی اوقات نیز توانایی کمی در پردازش معنایی از خود نشان می دهد (بتاجامن و کینان، 2008) که این مساله در مطالعات اخیری که fMRI و ERP را باهم ترکیب کرده اند به اثبات رسیده است (شولز و همکاران، 2008، 2009). درحالی که کودکان مبتلا به خوانشپریشی در مهارت های زبانی و خواندن اختلال دارند، کودکان مبتلا به NLD مهارت های کلامی خوبی دارند اما اختلال عصب روان شناسی در توانایی های غیرکلامی دارند (رورک، 1995). یکی از ویژگی های متمایز NLD عملکرد قابل توجه بهتر در کارهایی است که هوش کلامی را نسبت به فعالیت هایی که هوش دیداری فضایی را می سنجد (کورنولدی، ونری، مارکوناتو، مولین و مونتیناری، 2003؛ جانسون، 1987؛ مامارلا و همکاران، 2009؛ وینتراب و مسولام، 1983). یک عامل که باعث این تفاوت می شود این است که کودکان مبتلا به NLD دارای توانایی های دیداری فضایی و دیداری ساختاری ضعیفی هستند که توضیح دهنده ی دشواری آن ها در طیف گسترده ای از فعالیت های روزانه مدرسه و زندگی از جمله ریاضیات، طراحی، جهت یابی فضایی و دیگر فعالیت ها است (کورنولدی، دالا وچینا و ترسولدی، 1995؛ کورنولدی، ریجونی، ترسولدی و ویو، 1999؛ کورنولدی و وچی، 2003؛ مامارلا و کورنولدی، 2005). مساله مهمتر برای هدف کنونی ما این است که کودکان مبتلا به NLD اغلب دشوارهای عاطفی و ارتباطی از خود نشان می دهند که آنها را از پردازش کافی اطلاعات عاطفی باز می دارد (پتی، ولکر، شور، و هیمن-آبلو، 2003؛ رورک، 1995؛ همچنین ورلینگ، هامفریس و تانوک، 1999 را هم ببینید.) درنهایت، دریافته اند که کودکان مبتلا به NLD از اختلالات متعددی در حل مساله اجتماعی دارند که بیان کننده ی تاثیری دوطرفه بین عوامل اجتماعی شناختی، رشد و نگهداری علائم آسیب شناسی، و انطباق با محیط است (گالوی و متسالا، 2010).
به طور خلاصه، کودکان مبتلا به LD جمعیت مهمی هستند که باید در مطالعه توهمات حافظه به آنها توجه نمود. الگوهی رفتاری متعددی می تواند از مطالعه ما پدید بیاید: از این جمعیت کودکان باید عملکرد عمومی ضعیفتری در حافظه شناختی انتظار داشت. متناوبا، عملکرد حافظه، مخصوصا توهمات حافظه، ممکن است بسته به مکانیزم های توهم در بین این گروه های منحصربه فرد کودکانِ معلول جلوه ی متفاوتی داشته باشد.