دانلود مقاله ISI انگلیسی شماره 241
ترجمه فارسی عنوان مقاله

الگوهای در حال تغییر در فضاهای عمومی شهری: مشاهدات و ارزیابی های کلان شهرهای توکیو و نیویورک

عنوان انگلیسی
Changing patterns of urban public space: Observations and assessments from the Tokyo and New York metropolitan areas
کد مقاله سال انتشار تعداد صفحات مقاله انگلیسی
241 1999 9 صفحه PDF
منبع

Publisher : Elsevier - Science Direct (الزویر - ساینس دایرکت)

Journal : Cities, Volume 16, Issue 4, August 1999, Pages 223–231

فهرست مطالب ترجمه فارسی
چکیده

کلید واژه ها

مقدمه

جدول شماره 1: مکان های این تحقیق به اختصار

خصوصی سازی فضاهای عمومی

نظارت

تصویر شماره 1: تابلویی در پارک غربی تیمز ، یکی از فضاهای «خصوصی» عمومی بتری پارک سیتی که ورود افراد غریبه را به این زمین بازی که برای ساکنین واحدهای مسکونی این پروژه ساخته شده ممنوع می کند.

تصویر شماره 2: بیشتر بازدیدکنندگان باغ یبیسو با قطار به آن جا می آیند و فاصله بین قطار تا ایستگاه های مترو را با پیاده راه های متحرک می پیمایند.

طراحی پارک تفریحی موضوعی

تصویر شماره3: شهرداری جدید توکیو (دفاتر مرکزی دولتی کلان شهر توکیو) براین اساس طراحی شده تا یادآور استحکام یک قلعه قدیمی ژاپنی باشد. این منطقه به وسیله دوربین های مداربسته نیز تحت نظارت است.

تصویر شماره 4: بازدیدکنندگان باغ یبیسو می توانند وانمود کنند که خارج از ژاپن هستند و گرفتن عکس نیز ظاهراً مهر تائیدی است برآن!

تصویر شماره 5: میدان تایمز امروزه خانواده ها را به اماکن تفریحی جدید خود می کشاند. 

تفاوت های بین توکیو و نیویورک

تصویر شماره 6: زمان ناهار در خیابان جنوبی سی پورت

تصویر شماره 7: تصویری از بالای فضای عمومی در شهرک در حال احداث تله پورت توکیو که به دقت طراحی شده و ساخت وسازی جدید و پیشرو در بندر توکیو به حساب می آید

نتیجه گیری
ترجمه کلمات کلیدی
توکیو - نیویورک - فضای عمومی - مدیریت و بازاریابی
کلمات کلیدی انگلیسی
ترجمه چکیده
در این مقاله به پروژه های نوسازی جدید و تراز اول در دو شهر نیویورک و توکیو و حومه آنها به عنوان نمونه هایی از روند طراحی فضاهای عمومی شهری و الگوهای در حال تغییر در چگونگی استفاده آنها پرداخته خواهد شد. این پروژه ها پارک ها و دیگر فضاهای باز جدید، میدان گاه های عمومی یا میدان های عمومی دارای برج های اداری، مراکز خرید جدید و دیگر ساخت و سازهای تجاری در مقیاس وسیع و در نهایت فضاهای عمومی مختلف مربوط به «جشن ها و جشنواره ها» مثل موارد تفریحی که در امتداد خطوط ساحلی ساخته می شوند را شامل می شود. یک مقایسه نشان می دهد که در هر دوشهر نه تنها تعداد فضاهای عمومی جدید در جهت بهبود کیفیت زندگی شهری و جاذبه های زیبایی شناختی انگشت شمار است، بلکه این فضاها مشکلات و شکاف های اجتماعی خاصی را نیز منعکس می کنند. در این پژوهش ما شاهد این جهت گیری های مشترک در طراحی فضاهای عمومی این دو شهر هستیم: 1- افزایش خصوص-سازی فضاهایی که آشکارا در گذشته در حوزه عمومی قرار داشتند; 2- افزایش نظارت بر فضاهای عمومی و کنترل دسترسی به آنها به منظور افزایش امنیت;و 3- افزایش استفاده از طراحی هایی که در آنها شبیه-سازی های پارک های تفریحی موضوعی به کار می رود وبه گسست ارتباط با جغرافیا و تاریخ بومی می-انجامد. در توکیو گرایشی عجیب برای تولید فضاهای باز عظیم و محوطه سازی شده در نزدیکی پروژه های عمرانی جدید دیده می شود، درحالی که میزان استفاده مردم از آن ها بسیار کم است. این فضاها را می توان « زمین های بایر طراحی شده» یا « بیابان های جدید شهری» نامید. اما از طرف دیگر، نیویورک در جذب درصد بیشتری از مردم برای تفریح و سرگرمی در قسمت هایی از شهر که در گذشته تقریباً همگی متروک و رها شده بوده اند موفق بوده است. در این مقاله از تصاویر و نمونه هایی از میدان تایمز ، خیابان جنوبی سی پورت و بتری پارک سیتی در نیویورک، باغ شهری یبیسو ، تله پورت- دیبا ، شهرک جدید ماکوهاری و میناتومیرای 21 در ناحیه توکیو- یوکوهاما استفاده شده است.
ترجمه مقدمه
تغییر شکل شهرها از«صنعتی» به «پساصنعتی» و از «مدرن» به «پست مدرن»، و از اشکال اقتصادی شهری از شیوه های «فوردیستی » به « پسافوردیستی » به یکی از درون مایه های غالب درمطالعات شهری معاصر تبدیل شده است (گادفری، 1997; ناکس، 1991،1993; لی،1996;اشماند، 1995; اسمیت،1996; اسمیت و ویلیامز،1986;واتسون و گیبسون، 1995;وایکوف، 1995;زوکین، 1995). در بین بسیاری از تغییراتی که در متون این حوزه توجهات را به خود جلب کرده اند، می توان به موارد زیر اشاره کرد: رویکرد مجدد کلان شهرها از تمرکز بر یک منطقه تجاری مرکزی واحد(سی بی دی ) به یک الگوی چند منطقه ای با تأکید برگسترش مراکز تجاری و علاوه بر آن «شهرهای حاشیه ای بزرگ »، تغییر کاربری مناطق صنعتی قدیمی و دیگر نواحی متروکه به کاربری های جدید که در بسیاری از موارد به محوطه های به اصطلاح نوظهور مصرف و «زندگی خوب شهری» مثل مجتمع های تجاری و تفریحی کنار دریا می انجامد، استادیوم های ورزشی و سالن های همایش و کنفرانس، پارک های جدید و ساختمان های مسکونی گران قیمت و فرایندهای معماری و طراحی که باعث زیباسازی شهر شده و با ساختمان های زیبا به عنوان جانشینی برای اشکال بی روح مدرنیسم معرفی شوند. بسیاری از این تحوّلات جز لاینفک اقدامات بسیار پیشرو در زمینه «احیای شهر» در ایالات متحده آمریکا، بریتانیا و کشورهای دیگر و سرعت بالای بهبود کیفیت روبه رشد زندگی در شهرهایی است که زمانی در گذشته به شدت دچار فقر و فرسودگی بوده و تقریباً از بین رفته و از کار افتاده تلقی می شدند(هال، 1998). در تضاد با موارد ذکر شده، جنبه های دیگر مناظر شهری امروزی بسیار مسئله-برانگیز به نظر می رسند:تنش های شدید نژادی و طبقاتی در بسیاری از شهرها، اختلافات عمیق و روزافزون میان درآمد افراد ثروتمند و فقیر و در کنار مشکلات دیگر،کیفّیت نازل غیرقابل قبول زندگی در محله هایی از شهر که ازجانب سرمایه عمومی و بخش خصوصی نادیده گرفته شده اند. در این مقاله به جنبه های خاصی از مناظر شهری جدید در دو نمونه از مهمترین مراکز شهری دنیا یعنی نیویورک و توکیو پرداخته خواهد شد. در متون مطالعات شهری نمونه های قابل توجه ایدر رابطه با مقایسه این دو شهر به چشم می خورد; به خصوص در رابطه با مشکلات شهری مانند جرم و جنایت، ترافیک و آلودگی، هزینه زندگی، نرخ اجاره دفاتر اداری، چالش های اداره ومدیریت شهری و موضوعات دیگر مربوط به کیفیت زندگی شهری(ساسن،1991). البته تعداد زیاد این مطالعات تعجب برانگیز نیست، زیرا نه تنها نیویورک و توکیو دو نمونه از بزرگترین و با اهمیت ترین شهرهای دنیا هستند، بلکه هردو شهربرای اهداف تحصیلی فوق العاده جذابند، رقابتی دوستانه میان این دو شهر که در دو طرف مخالف یکدیگر در کرّه زمین واقع شده اند در جریان است و به خاطر جاذبه های بسیار و مشکلات خاص خود از شهرت جهانی نیز برخوردارند. علاوه براین، این واقیعت که این دوشهر در بافت های فرهنگی بسیارمتفاوتی بنا نهاده شده اند، این مقایسه ها را جذاب تر و مفید تر کرده است. به عنوان مثال، این پرسش که چرا توکیو از امن ترین شهرهای بزرگ دنیاست، درحالی که نرخ جرم و جنایت در نیویورک بالاتر است نمونه ای است از مبحثی در این حوزه های مطالعاتی. در این مقاله رسم معمول مقایسه دوش شهر نیویورک و توکیو ادامه خواهد یافت، اما به جهت گیری های جدید درطراحی و استفاده از فضاهای شهری درآن هاپرداخته شده و به دنبال یافتن نقاط مشترک بین آن هاست که می-تواندبیانگر جهت گیری های کلّی تر در شهرهای بزرگ باشد.مبنای این تحقیق کار میدانی در هر دوشهر است که نویسنده با آنها به خوبی آشناست و البته مطالعه مسائلی که در رابطه با فضاهای عمومی شهری به وجود می آیند. این مبحث برای مطالعه کیفیت زندگی شهری مناسب است زیرا معمولاً نماد یک شهرشاخص ترین فضاهای عمومی آن بوده وارتباط مناسب یا نامناسب شهروندان با یکدیگر و با خود شهر را منعکس می کند. در اینجا منظور از فضاهای عمومی بخش هایی از ساخت و سازهای جدید است که عموم مردم به آن آزادانه دسترسی دارند و هدف از احداث آنها تعاملات اجتماعی، استراحت یا عبور و مرور است. این فضاهامی توانند هم باز و هم فضاهای بسته و مسقف باشند( اگرچه فضاهای باز رایج ترند) و پیاده روها، پارک ها و دیگر فضاهای باز، میدان گاه ها یا میادین عمومی، لابی بسیاری از ساختمان ها و مکان های گوناگون دیگر را شامل می شود که مردم در آنها می نشینند، دور یکدیگر جمع شده یا از آنها عبور می کنند. این فضاها یا موارد مهم مشابه آنها درگذشته، همواره از قسمت های مهم شهر به حساب می آمدند و با روال عادی و بنیادی زندگی در یک شهر و همچنین با تصویر کلی و آوازه آن در ارتباط بسیار زیادی بوده اند. معروف ترین و شاید موفق ترین فضاهای عمومی در دنیا مانند پارک مرکزی و میدان واشنگتون در نیویورک، میدان گاه سنت مارکز در ونیز و پیاده راه ها و مکان های استراحتی که به زیبایی طراحی شده و زینت بخش رودخانه سنگاپور در این کشور هستند، با ایجاد فضایی مفرّح برای افراد محلی و همچنین توریست ها به مقدار بسیار زیادی به بهبود کیفیت زندگی شهری می افزایند. در واقع، معماران و طراحان شهری برجسته درگذشته براین باور بودند که کیفیت فضاهای عمومی در یک شهر با موفقیت یا عدم موفقیت آن شهر(یا یک محله خاص) به عنوان مکانی برای زندگی یا کار ارتباطی تنگاتنگ دارد(بیکن،1976; ژاکوبز،1961; کار و دیگران، 1992;ورنز مودان،1987; وایت،1988). این مطالعه به پروژه های نوسازی ترازاولی که در طی سال های اخیر در نیویورک و توکیو و حومه آنها راه اندازی شده و همچنین ساخت و سازهای جدید بر روی زمین های احیا شده در سواحل این دو شهر محدود شده است. نمونه ها در نیویورک عمدتاً برگرفته از میدان تایمز، خیابان جنوبی سی پورت و بتری پارک سیتی هستند، در حالی که مشاهدات در توکیو و حومه آن به باغ یبیسو، شهرک تله پورت ، شهرک جدید ماکوهاری و میناتومیرای 21 در سواحل نزدیک به یوکوهاما معطوف بوده است. میدان تایمز در مرکز شهر منهتن قرار دارد و یکی از نمادهای اصلی شهر نیویورک به حساب می آید. این میدان در سال های اخیر از جانب رسانه ها مورد توجه بسیاری قرار گرفته، زیرا مناطق آن پاکسازی شده، امنیت بیشتری در آنها برقرار شده و تشکیلات بدنام مرتبط با پورنوگرافی به خارج از آن منتقل شده و فروشگاه های بزرگ و سالن های تئاتر بازسازی شده جایگزین آنها شده است (زوکین، 133:1995-142). خیابان جنوبی سی پورت که یک منطقه قدیمی عمده فروشی ماهی در بخش جنوبی منهتن بوده به مرکز خرید و جاذبه ای توریستی تبدیل شده، در حالی که بتری پارک سیتی یک منطقه نوساز عظیم چند منظوره است که برروی یک زمین احیا شده در دهانه رودخانه هادسون درکنار مرکز تجارت جهانی احداث شده است (بویر،1992،1993; ژیل، 1990; گلدبرگر،1986). این منطقه ساختمان های اداری بسیار بلند، یک مرکز خرید و یک مجتمع مسکونی بزرگ را شامل می شود. باغ یبیسو نیز یک منطقه نوساز چند منظوره است که دارای دفاتر اداری، فروشگاه های بزرگ و مناطق مسکونی است.این منطقه در یک ناحیه صنعتی مهم قدیمی در غرب بخش تجاری مرکزی توکیو واقع شده است. شهرک تله پورت توکیو، شهرک جدید ماکوهاری و میناتومیرای 21 نیز همگی بر روی زمین های احیا شده در بندر توکیو ساخته شده اند. شهرک تله پورتدر داخل خود شهر توکیوست و علاوه بر کاربری های دیگر دارای یک ناحیه جدید معروف در جلو ساحل به نام دیباست. ماکوهاری یک منطقه تجاری بزرگ و جدید با ساختمان های اداری و سالن های همایش مدرن در نزدیکی استان چیباست (اوتانی،1990). میناتومیرای 21 یک منطقه عظیم، شیک و چند منظوره است که مظهر جدید یوکوهاماست (ادگینگتون، 1991). با توجه به موارد ذکر شده، می توان گفت فهرست مکان های این مطالعه موردی در هریک از این دو کلان شهر به لحاظ نوع، کاربری زمین و احداث با یکدیگر متفاوت بوده و این فهرست مبنای معتبری خواهد بود برای رسیدن به تعابیر و نتایج کلّی (جدول شماره 1). مشاهدات صورت گرفته در مکان های مورد بررسی حداقل سه روند مشخص مشترک بین نیویورک و توکیو را در رابطه با ماهیّت و طراحی فضاهای عمومی شهری جدید آشکار می کنند: 1- فضاهای عمومی که در گذشته آشکارا در حوزه عمومی قرار داشتند بیش از پیش تحت مالکیّت و کنترل بخش خصوصی قرار گرفته اند، اگرچه ما آن ها را هنوز «فضاهای عمومی» تلقی می کنیم; 2- نظارت بر این فضاهای عمومی به منظور کنترل دسترسی و بهبود امنیت از هر زمان دیگری بیشتر شده است و 3- طراحی بسیاری از فضاهای عمومی،بیشتر به قصد ایجاد تفریح و بازی بوده و غالباً در آن ها از شبیه سازی های «پارک های تفریحی موضوعی» استفاده می شود و گسست از تاریخ و جغرافیای بومی در آن ها قابل لمس است. این جهت گیری ها در نقاط دیگر نیز به عنوان شاخصه های اشکال شهری جدید مشاهده می شود. به عنوان نمونه، در کتابی نوشته معمار و نویسنده ای به نام مایکل سورکین درباره « شهر آمریکایی جدید» که درمورد این کتاب بحث های زیادی نیز صورت گرفته به این جهت گیری ها و رویه های طراحی پرداخته شده است. سورکین در این کتاب با توجه به تاثیر عجیب دیزنی لند بر طراحی شهری «مرگ فضای عمومی» را اعلام می کند (سورکین، 1992). از تحلیل های دیگر مرتبط با جامعه شناسی فضای عمومی وعلوم سیاسی در این زمینه که یک یا بیش از یکی از مشاهدات این مقاله را تأیید می کنند می توان به کتابفضاهای عمومی قدرت نوشته شارون زوکین (1991); گزارش «شهر ریوانچیست » نوشته نیل اسمیت (اسمیت، 1996) و مطالعه دقیق دان میچل درباره تعارض ها و کشمکش ها در اوائل دهه 1990 حول استفاده از پارک پیپلز در شهر برکلی در کالیفرنیا (میچل، 1995) اشاره کرد.
پیش نمایش مقاله
پیش نمایش مقاله  الگوهای در حال تغییر در فضاهای عمومی شهری: مشاهدات و ارزیابی های کلان شهرهای  توکیو و نیویورک

چکیده انگلیسی

This paper looks at new, high-profile redevelopment projects in Tokyo and New York City and their surroundings for examples of trends in the design of urban public spaces and changing patterns in how they are used. This includes new parks and other open spaces, landscaped plazas or public squares associated with new office towers, shopping centers and other large-scale commercial developments, and various popular “festival sites” such as those along recreation waterfronts. A comparison indicates that both cities have quite a few new public spaces that enhance the quality of urban life and add aesthetic appeal, but that also reflect certain social problems and divisions. We see the following common trends: (1) increasing privatization of spaces that were once more clearly in the public domain; (2) increasing surveillance of public spaces and control of access to them in order to improve security; and (3) increasing use of design themes that employ “theme park” simulations and break connections with local history and geography. In the Tokyo area there is also a curious trend to create large, landscaped open areas near new development projects that few people use. They can be called “planned wastelands” or “new urban deserts”. New York City, on the other hand, has succeeded in having more people come together for enjoyment in parts of the city that were once all but abandoned. The paper is illustrated with photographs, and draws on the examples of Times Square, South Street Seaport and Battery Park City in New York, and Yebisu Garden Place, Teleport–Daiba, Makuhari New Town and Minato Mirai 21 in the Tokyo–Yokohama area.

مقدمه انگلیسی

The transformation of cities from “industrial” to “post-industrial” and “modern” to “post-modern” characteristics, and of urban economic configurations from “Fordist” to “post-Fordist” modes, has come to be one of the dominant themes in contemporary urban studies (Godfrey, 1997; Knox, 1991 and Knox, 1993; Ley, 1996; Schmandt, 1995; Smith, 1996; Smith and Williams, 1986; Watson and Gibson, 1995; Wyckoff, 1995; Zukin, 1995). Among the many changes that have gained attention in the literature are reorientation of metropolitan areas from a focus on a single Central Business District (CBD) to a multi-nodal pattern emphasizing outlying commercial centers and “Edge Cities” in addition to the CBD; transformation of aging industrial districts and other derelict land uses to new uses, in many cases to so-called emerging landscapes of consumption and “urban good life”, such as waterfront commercial and entertainment complexes, sports stadiums and convention facilities, new parks and upscale residential developments; and architectural and design trends that beautify the city and present it with interesting buildings in place of the cold forms of modernism. Many of these changes are part and parcel of the much heralded “urban revival” in the United States, Great Britain and other countries, and fast-improving quality of life in cities that were once severely distressed and thought to be nearly dead (Hall, 1998). By contrast, other aspects of the urban scene today are highly problematic: heightened racial and class tensions in many cities; widening income gaps between rich and poor; and an unacceptably low quality of life in neighborhoods that have been neglected by both public and private capital, among other problems. This paper looks at a specific aspect of the new urban landscape in two of the world's most important urban centers: New York City and Tokyo. There is considerable precedent in urban studies literature for comparison of these two cities, particularly with respect to urban problems such as crime, congestion and pollution, the cost of living, office rents, the challenges of urban management and administration, and other topics having to do with the quality of urban life (Sassen, 1991). This is not surprising because not only are New York and Tokyo two of the largest and most influential cities in the world, they are both incredibly interesting places to study, friendly rivals on opposite sides of the globe, and well known around the world for their many attractions and distinctive problems. Furthermore, the fact that these cities are set in vastly different cultural contexts makes comparisons more interesting and more illuminating. Why Tokyo is one of the world's safest large cities while New York has higher crime rates is an example of a topic in this vein. This paper continues the tradition of comparing these two cities. It focuses on new trends in the design and use of urban public space in Tokyo and New York, and looks for points that the two cities have common which would suggest wider trends in large cities more generally. It is based on fieldwork in both cities, which I know well, as well as reading about emerging issues relating to urban public space. The topic is appropriate for study of urban quality of life because a city's most prominent public spaces are often emblematic of the city itself and reflect whether its citizens relate well to the city and to each other. By public space, I refer to those parts of these new developments that are freely accessible to the public and are intended for social interaction, relaxation or passage. Such spaces can be either indoors or outdoors (although the former are more common) and may include walkways, parks and other open areas, landscaped plazas or public squares, the lobbies of many buildings, and various other areas where people may sit, gather or pass through. Such spaces, or their historic antecedents, have always been important parts of cities, having much to do with basic routines in a city's life, as well as with the city's overall image and reputation. The world's best known and perhaps most successful public spaces, such as Central Park and Washington Square in New York, St Mark's Plaza in Venice, and the nicely designed walkways and sitting areas gracing the Singapore River, add immensely to the quality of urban life, pleasing locals and visitors alike. Indeed, prominent architects and urban planners have argued for some time that the quality of a city's public spaces has much to do with whether a city (or a particular neighborhood) succeeds or fails as a place to live or do business (Bacon, 1976; Jacobs, 1961; Carr et al, 1992; Vernez Moudon, 1987; Whyte, 1988). I have confined the study to high-profile redevelopment projects that have opened in recent years in New York and Tokyo and their surroundings, as well as new developments on reclaimed land at their waterfronts. In New York, the examples come primarily from Times Square, South Street Seaport and Battery Park City, while observations in and near Tokyo draw on Yebisu Garden Place, Tokyo Teleport Town, Makuhari New Town and Minato Mirai 21 at the waterfront in nearby Yokohama. Times Square is in the heart of midtown Manhattan and is one of the leading symbols of New York City. It has received considerable media attention recently because the district has been cleaned up and made safer, and its notorious pornography establishments have been expelled in favor of mass-market retailing and revived theater (Zukin, 1995, pp 133–142). South Street Seaport is an old fish wholesaling district in lower Manhattan turned shopping mall and tourist attraction, while Battery Park City is an enormous mixed-use development on reclaimed land at the mouth of the Hudson River next to the World Trade Center (Boyer, 1992 and Boyer, 1993; Gill, 1990; Goldberger, 1986). It includes high-rise office buildings, a shopping center and a large residential community. Yebisu Garden Place is also a mixed-use development featuring office, retailing and residences. It is on a prominent old industrial site to the west of Tokyo's CBD. Tokyo Teleport Town, Makuhari New Town and Minato Mirai 21 are all on land reclaimed from Tokyo Bay. The first of these is within Tokyo itself and includes, among many other uses, a popular new beachfront community named Daiba. Makuhari is a large, new district of modern office buildings and convention center in neighboring Chiba Prefecture (Ōtani, 1990). Minato Mirai 21 is a huge, up-scale, mixed-use development that symbolizes the new look of Yokohama (Edgington, 1991). Thus, the list of case-study sites is varied in terms of type, land use and setting within the respective metropolitan areas, and represents a valid basis for generalizations (Table 1) Observations at the study sites reveal at least three conspicuous trends that New York and Tokyo have in common in the nature and design of new urban public spaces: (1) public spaces that were once clearly in the public domain are increasingly under private ownership and control, although we still think of them as “public spaces”; (2) there is ever more surveillance of these public spaces to control access and improve security; and (3) the design of many public spaces has come to be more playful, often employing “theme park” simulations and breaking connections with local history and geography. These trends have also been observed elsewhere as hallmarks of new urban form. For example, they are prominent in the much-discussed book about the “new American city” by architect and writer Michael Sorkin that declares an “end of public space” in conjunction with the extraordinary impact of Disneyland on urban design (Sorkin, 1992). Other relevant analyses of the sociology and politics of public space that would support one or more of my three observations include the book Landscapes of Power by Sharon Zukin (1991); Neil Smith's account of “the revanchist city” (Smith, 1996); and Don Mitchell's detailed study of conflicts in the early 1990s surrounding the use of People's Park in Berkeley, California (Mitchell, 1995).

نتیجه گیری انگلیسی

The objective of this paper was to compare New York City and the Tokyo area in terms of public space at major new development sites. It has addressed questions of urban quality of life by looking at the provision and design of prominent spaces for public use, and at some details about how these spaces are used. We have seen that despite the obvious differences between the cities in cultural settings, history and other factors, there are at least three important areas of similarity in new public spaces: more control by private interests; more surveillance; and playful design. Increased private control and surveillance can be considered as reflecting the presence of various urban social problems and reduced quality of urban life. The playful design characteristic does not seem to relate as directly to quality of life questions. The finding of three areas of similarity in public space between Tokyo and New York corresponds to observations in academic and planning literature about other cities, and reflects the ever smaller, more internationalized and more homogeneous world in which we live. We have also seen some curious differences between Tokyo and New York in public space, reflecting the different experiences of those cities. Tokyo, it seems, has added some dead spaces to what has always been lively and crowded city, while New York, once said to be moribund, has come alive and has new public spaces that reflect new health and vitality. It would be interesting to continue tracking these developments to study the successes and shortcomings of these two globally important cities.