ترجمه فارسی عنوان مقاله
استفاده از سیستمهای کنترل مدیریت جهت مدیریت راهبرد CSR: دیدگاه اهرمهای کنترل
عنوان انگلیسی
The use of management control systems to manage CSR strategy: A levers of control perspective
کد مقاله | سال انتشار | تعداد صفحات مقاله انگلیسی |
---|---|---|
16699 | 2013 | 17 صفحه PDF |
منبع
Publisher : Elsevier - Science Direct (الزویر - ساینس دایرکت)
Journal : Management Accounting Research, Volume 24, Issue 4, December 2013, Pages 284–300
فهرست مطالب ترجمه فارسی
چکیده
کلمات کلیدی
1.مقدمه
2. راهبرد CSR و نقش MCS
2.1 رابطهی بین پایداری، CSR و MCS
2.2 نقش MCS در توسعه و نوسازی راهبرد CSR: دیدگاه اهرم کنترل
3. طراحی پژوهش
جدول 1 - چارچوب پرسشنامه
3.1 طراحی پرسشنامه، جمعآوری دادهها و منابع
3.2 تجزیه و تحلیل دادهها
4 .یافتهها
4.1 مروری بر فرایندهای راهبردی CSR
4.2 انتقال ارزشها و اهداف
4.3 خطرهایی که باید از آنها اجتباب کرد
4.4 عدمقطعیتهای راهبردی و فرصتها
4.5 متغیرهای حیاتی عملکرد
5. بحث
5.1نقش اهرمهای کنترل در مدیریت راهبرد CSR
جدول 2 -گروه CAC 40 شرکتها چگونه اهرم های کنترل را بمنظور مدیریت راهبرد CSR به جنبش وا می دارند.
5.2 شناسایی و استفاده از فرصتها
5.3 شناسایی و مدیریت تهدیدات
5.4 تغییر و تحول شیوههای سازمانی
6 .توضیحات پایانی
پیوست A. فهرست شرکتهای متعلق به CAC 40
کلمات کلیدی
1.مقدمه
2. راهبرد CSR و نقش MCS
2.1 رابطهی بین پایداری، CSR و MCS
2.2 نقش MCS در توسعه و نوسازی راهبرد CSR: دیدگاه اهرم کنترل
3. طراحی پژوهش
جدول 1 - چارچوب پرسشنامه
3.1 طراحی پرسشنامه، جمعآوری دادهها و منابع
3.2 تجزیه و تحلیل دادهها
4 .یافتهها
4.1 مروری بر فرایندهای راهبردی CSR
4.2 انتقال ارزشها و اهداف
4.3 خطرهایی که باید از آنها اجتباب کرد
4.4 عدمقطعیتهای راهبردی و فرصتها
4.5 متغیرهای حیاتی عملکرد
5. بحث
5.1نقش اهرمهای کنترل در مدیریت راهبرد CSR
جدول 2 -گروه CAC 40 شرکتها چگونه اهرم های کنترل را بمنظور مدیریت راهبرد CSR به جنبش وا می دارند.
5.2 شناسایی و استفاده از فرصتها
5.3 شناسایی و مدیریت تهدیدات
5.4 تغییر و تحول شیوههای سازمانی
6 .توضیحات پایانی
پیوست A. فهرست شرکتهای متعلق به CAC 40
ترجمه کلمات کلیدی
مسئولیت اجتماعی شرکت - استراتژی - اهرمهای کنترل - سیستم های کنترل مدیریت -
توسعه پایدار
کلمات کلیدی انگلیسی
Corporate Social Responsibility,CSR strategy,Levers of control,Management control systems,
Sustainability
ترجمه چکیده
دربارهی نقش سیستمهای کنترل مدیریت (MCS) در مدیریت فرایندهای راهبردی که از مسئولیت اجتماعی شرکتها پشتیبانی میکنند (CSR) آگاهی اندکی داریم. جهت بالابردن درک خود از این پدیده، این مطالعه چارچوب اهرمهای کنترل سیمونز (1995) (Simons’ levers) را بکار میبرد تا پی برد که سازمانها چگونه بمنظور انگیزش نوسازی راهبردی و تغییر سازمانی، MCS را به روشهای متفاوت اعمال می کنند و در عین حال بطور همزمان از دستور جلسه وسیعتر پایداری جامعه پشتیبانی میکنند. با توجه به دادههای جمعآوری شده از بزرگترین شرکتهای پذیرفته شده در بورس فرانسه – اعضای CAC 40_ اطلاعاتی راجع به ساختارها و فرایندهایی فراهم میکنیم که شرکتها از آنها جهت طراحی، اجرا و نظارت بر راهبرد CSR خود استفاده میکنند. جهت انجام این امر، شواهدی بر روش سازمانها در بدست آوردن اهدافCRSشان و شواهدی بر رابطهی بین مدیریت CRS و دیگر فرایندهای کسب و کار ارائه میکنیم. یکی از موضوعات خاص نقش اهرمهای کنترل در توانمندسازی مدیران جهت شناسایی و مدیریت تهدیدات و فرصتهای همراه با راهبرد CSR و از این رو شکل گرفتن فرایندهای مدیریت خطری است که سازمانها را در دستیابی به اهداف راهبردیشان حمایت میکنند. بعلاوه، این مطالعه شواهدی فراهم میآورد که نشان میدهند استفاده از MCS بواسطهی فرایندهایی که نوآوری، مخابره، گزارش و شناساییِ تهدیدها و فرصتها را ممکن میگردانند دارای پتانسیل کمک به دستور جلسهی پایداری وسیعتر جامعه است.
ترجمه مقدمه
در سالهای اخیر اهمیت درکشده از مسئولیت اجتماعی شرکتها (CSR) در راستای آگاهی در حال رشد از این امر که CSR برای شرکتها پتاسیل توسعهی مزیت رقابتی (Porter and Kramer, 2006, 2011) فراهم میآورد رشد کرده است. CSR دربرگیرندهی مجموعهای از فعالیتهای اجتماعی و زیستمحیطی است که شرکتها آنها را بصورت داوطلبانه و بمنظور رسیدگی کردن به تاثیر اجتماعی و زیستمحیطی کسب و کار خویش و توقعات ذینفعانشان اجرا میکنند (European Commission, 2001). بر خلاف جریانی از متون حسابداری که راهبرد CSR را بعنوان بخشی از طرح ابزاری شرکتها جهت بدست آوردن مشروعیت و یا شهرت مدیریت محسوب میکنند و ظرفیت محدودی را برای مشارکت دستورجلسهی پایداری گستردهتر جامعه پیشنهاد میکنند (Gray, 2010; Milne et al., 2006) دراین مطالعه دیدگاهی را اتخاذ میکنیم که راهبرد CSR را بعنوان عنصر اساسیِ کسب و کار اصلی سازمان بررسی میکند. این رویکرد، احتمال «سبزشویی» را نیز بعنوان مجموعهای از اعمال مشروعیت بخش در حیطهی راهبرد در نظر میگیرد ولیکن بمنظور افزایش ارزش بلند مدت (Moon, 2007) از راهبرد CSR که اصولا در رابطه با تعبیه کردن اقدامات اجتماعی و زیست محیطی مسئول در سرتاسر سازمان است طرفداری میکند.
شرکتها در رابطه با مدیریت CSRشان با فشار روزافزونی مواجه میشوند. اول این که اگر پیشرفت در عملکرد زیستمحیطی و اجتماعی به ارزش سهام شرکت تعبیر شود، آنگاه شرکتها باید اطمینان حاصل کنند که اینگونه فعالیتهای مرتبط بطور کامل در فرایندهای راهبردی گنجانده شدهاند (Adams and McNicholas, 2007; Perez et al., 2007). از این رو این تحقیق مستلزم درک نقش سیستمهای کنترل مدیریت (MCS) در تسهیل مدیریت فعالیتهای CRSای است که میتوانند به نوبهی خود از دستیابی به اهداف سازمانی حمایت کنند (2007 Gond et al., 2012; Perez et al.,). این امر همچین مستلزم درکی عمیقتر از فرایندهای داخلیای است که بواسطهی آنها عملکرد CSR مدیریت شده و به دیگر فرایندهای کسب و کار مرتبط میشود. دوم این که چون سهامدارن راجع به عملکرد CSR و یا راجع به رابطهی بین عملکرد CSR و اقتصاد، خواهان اطلاعات بیشتری هستند شرکتها باید در مدیریت فعالیتهای اجتماعی و زیست محیطی خود شفافتر و پویشگرایانهتر شوند (Hartmann, 2009).، and Hansen, 2008; O’Dwyer, 2002, 2005; Perego and، Bartolomeo et al., 2000; Burnett). بعنوان مثال، گزارش اجتماعی و زیستمحیطی و فرایندهای حسابرسی میتوانند با فراهم آوردن دیدپذیری بیشترِ عملکرد داخلیِ سازمانها، شفافیت و جوابگویی شرکت را افزایش دهند (2009 Hopwood,). سوم این که وضع قوانینِ بیش از پیش سختگیرانهی زیست محیطی به این معنی است که شرکتها باید بمنظور مدیریت کردن خطرهای همراه با تقبل فعالیتهای CRS و یا حتی اجتناب از این فعالیتها، با روشن کردن این پرسش پژوهشی که «سازمانها چگونه از سیستمهای کنترل مدیریت جهت مدیریت کردن راهبرد CSR استفاده میکنند؟» هزینههای خارجی را در طرحریزی کسب و کار خود جای دهند (به عنوان مثال Burritt, 2010 2011; Porter and van der Linde, 1995; Schaltegger and). تمایز بین اهرمهای متفاوت کنترل که توسط مدیران ارشد جهت کنترل این راهبرد استفاده میشود (Simons, 1995) (LOC) چارچوبی مفهومی را برای این مقاله فراهم میآورد. چارچوب LOC را بکار میبریم تا پی بریم که مدیران چگونه دو نوع فرایند تشخیصی و تعاملی را جهت توازن راهبرد پیشبینیشده (یعنی از بالا به پایین) و راهبرد پیشآمده (یعنی از پایین به بالا) با هم ترکیب کرده و درعین حال بطور همزمان فرصتها و خطرات مدیریتی را بواسطهی استفاده از دو نوع سیستم دیگر، یعنی سیستمهای باورها و مرزها شناسایی میکنند. توازن بین استفادههای متفاوت از MCS جهت موفقیت هر نوع راهبردی واجب است و از این رو این توازن جهت مدیریت موفق راهبرد CSR از اهمیت اولیه برخوردار است.
مطالعهی جاری در پی رسیدگی به پرسش پژوهشی بالا، از دادههای جمعاوری شده از طریق پرسشنامهی بدست آمده از گروه کک کرانت که متشکل از شرکتهای سهامی عام پذیرفته شده در بورس فرانسه است بهره میبرد. پژوهش قبلی در این حوزه به مطالعات موردی ژرف تمایل داشت (Crutzen and Herzig, 2012 را ببینید) ولیکن توانایی آن محدود به فراهم آوردن تصویری آشکارتر از روشها در میان گروهی از سازمانها بود. یافتههای حاصل از این مطالعه نشان میدهند که سازمان چگونه از MCS خود جهت تسهیل تغییر و و نوسازی راهبردی در CSR استفاده میکنند. بویژه با استفاده از چارچوب اهرمهای کنترل، نشان میدهیم که سازمانها چگونه از MCS خود جهت انتقال بینش و هدف CSR، ترکیب راهبرد پیشبینی شده و پیشآمده و توصیف فعالیتهای قابل قبول CSR و نیز مدیریت عملکرد CSR استفاده میکنند. استفاده از MCS در توانمندسازی مدیران جهت شناسایی و مدیریت تهدیدها و فرصتهای همراه با راهبرد CSR از اهمیت خاصی برخوردار است از این رو فرایندهای مدیریت خطری شکل میگیرند که میتوانند از سازمانها در دستیابی به اهداف راهبردیشان حمایت کنند. علاوه بر این، این مطالعه از تغییر و تحول شیوههای سازمانیای حمایت میکند که میتوانند از طریق فرایندهایی که نواوری، مخابره، گزارش و شناسایی تهدیدها و فرصتها را تسهیل میکنند در توسعهی پایدار دخیل باشند.
این مقاله در متون تخصصی سهم زیادی داشته است. اول این که این مقاله به فراخوانیهای اخیر نشریات تخصصی برای تحقیق دربارهی نقش MCS در تغییر و تحول شیوههای سازمانیای که در دستورجلسهی پایداری گستردهتر جامعه نقش دارند میپردازد (Perez et al., 2007 Adams and McNicholas, 2007; Gond et al., 2012;). مطالعهی جاری با تمرکز بر مدیریت و کنترل CDR در گروهی از سازمانهای بزرگ، اطلاعاتی راجع به ساختارها و فرایندهایی که شرکتها جهت مدیریت راهبرد CSR از آنها استفاده میکنند فراهم میآورد و درک ما را نیز از رابطهی بین مدیریت CSR و دیگر فرایندهای کسب و کار ارتقا میبخشد. دوم این که مطالعهی جاری با بررسی این که مدیران چگونه جهت شناسایی و مدیریت خطرها و فرصتهای همراه با CSR از MCS استفاده میکنند به فراخوانهای اخیرِ مقالات مبنی بر پژوهش بیشتر راجع به فرایندهای مدیریت خطر که در تحقیقات MCS حوزهای مهم ولیکن در دست توسعه هستند پاسخ میگوید (Binder, 2007; Tessier and Otley, 2012). سوم این که این مطالعه بدنبال اطلاعات مدیران یعنی کسانی است که مستقیما درگیر توسعهی فعالیتهای CSR هستند؛ رویکردی که بصورتی فزاینده پیش برده میشود خواه این تحقیق با دستیابی به تغییرات افراطی همراه باشد یا با حمایت مدیران در تلاششان جهت تقبل فعالیتهای CSR. چهارم این که این مطالعه شواهدی را بر استفادهی مدیران از MCS در مدیریت تنش متعاقب بین راهبردهای پیشبینی شده (از بالا به پایین) و راهبردهای پیشآمده (از پایین به بالا) فراهم میآورد. از این رو مطالعهی حاضر با فراهم آوردن اطلاعاتی بیشتر راجع به استفاده از LOC بعنوان ابزاری تحلیلی برای درک مدیریت فرایندهای راهبردی، در مقالات مربوط به این زمینه مشارکت می کند (2012 Gond et al.,).
ساختار این مقاله به شرحی است که در ادامه میآید: بخش بعدی بطور خلاصه چارچوب LOC و ارتباط و کاربرد آن را در مطالعهی مدیریت راهبرد CSR شرح میدهد. این بخش با طراحی پژوهش که شامل روشهای بکاررفته در انجام مطالعه است دنبال میشود. بخش بعدی یافتههای مطالعه و بحث را ارائه میدهد. بخش نهایی توضیحاتی پایانی را ارائه میدهد.