ترجمه فارسی عنوان مقاله
آیا باورهای کارگزار نماینده بر مبنای مدلهای اقتصادسنجی کارآمد قرار دارد؟
عنوان انگلیسی
Are the representative agent’s beliefs based on efficient econometric models?
کد مقاله | سال انتشار | تعداد صفحات مقاله انگلیسی |
---|---|---|
19610 | 2013 | 16 صفحه PDF |
منبع
Publisher : Elsevier - Science Direct (الزویر - ساینس دایرکت)
Journal : Journal of Economic Dynamics and Control, Volume 37, Issue 3, March 2013, Pages 633–648
فهرست مطالب ترجمه فارسی
چکیده
واژههای کلیدی
1-مقدمه
2-مرور کوتاه بر مقالات
3-عملکردهای پیشنگرانه مدلهای اقتصادسنجی
3-1-مدلهای اقتصادسنجی
جدول 1-پیشگوهای چهار گام به پیش
جدول 2- عملکرد پیشنگرانه (MSE) پیشگوهای رشد GDP
3-2-عملکردهای پیشنگری نسبی
4-دادههای تحقیق
4-1-مجموعه دادههای کمیسیون اروپا
4-2-انتظارات ناهمگن به صورت نسبتهای سیگنال به نوفه
جدول 3-نسبتهای سیگنال به نوفه تحقیق: همبستگیهای متقابل
5-آزمونهای علیت
جدول 4-MSE مبتنی بر AE در برابر نسبتهای سیگنال به نوفه مبتنی بر تحقیق: علیت گرانجر
6-ملاحظات پایانی
پیوست الف-دادههای زمان واقعی و برآورد
پیوست ب-نسبتهای سیگنال به نوفه
واژههای کلیدی
1-مقدمه
2-مرور کوتاه بر مقالات
3-عملکردهای پیشنگرانه مدلهای اقتصادسنجی
3-1-مدلهای اقتصادسنجی
جدول 1-پیشگوهای چهار گام به پیش
جدول 2- عملکرد پیشنگرانه (MSE) پیشگوهای رشد GDP
3-2-عملکردهای پیشنگری نسبی
4-دادههای تحقیق
4-1-مجموعه دادههای کمیسیون اروپا
4-2-انتظارات ناهمگن به صورت نسبتهای سیگنال به نوفه
جدول 3-نسبتهای سیگنال به نوفه تحقیق: همبستگیهای متقابل
5-آزمونهای علیت
جدول 4-MSE مبتنی بر AE در برابر نسبتهای سیگنال به نوفه مبتنی بر تحقیق: علیت گرانجر
6-ملاحظات پایانی
پیوست الف-دادههای زمان واقعی و برآورد
پیوست ب-نسبتهای سیگنال به نوفه
ترجمه کلمات کلیدی
انتظارات سازمان - انتظارات ناهمگن - مدل های پیش بینی - عقلانیت محدود -
کلمات کلیدی انگلیسی
Survey expectations, Heterogeneous expectations, Forecasting models, Bounded rationality,
ترجمه چکیده
نه، چنین نیستند؛ حداقل در بریتانیا اینجوری نیستند. بر بررسی دینامیک GDP دریافتیم که در بازه زمانی دودههای مدل انتظارات انطباقی سهلالاجرا به صورتی نظاممند از دیگر پیشگوهای استاندارد از نظر خطاهای پیشنگری مربعشده بهتر عمل میکنند. این امر بایستی عدمقطعیت مدل را کاهش و در نتیجه به افزایش همگنی در انتظارات منجر شود. اما دادههای جمعآوری شده در پیمایشها تنوع زیادی را در تداوم انتظارات حتی در این وضعیت نشان میدهد. همچنین آزمونهای گرانگر نشان میدهد که تناسب پیشنگری بهترین پیشگو را میتوان با استفاده از اطلاعات فراهم شده با انتظارات پیمایش ارتقا داد. این نتایج بر مبنای دادههای زمان واقعی و نیرومند برای چندین پیشگو و شرایط غیرخطی قرار دارند و اعتبار کلی رویکردهای پیشبینی بر مبنای مدلهای کارآمد اقتصادسنجی را تضعیف مینمایند.
ترجمه مقدمه
اقتصادسنجی علمی رفتاری است و انتظارات نقشی کلیدی در آن ایفا میکند.با این حال چیزهای کمی در مورد چگونگی شکلگیری انتظارات در افراد شناخته شده است. فرض نوعی بسیاری از شاخههای مهم تحقیقاتی این است که انتظارات کارگزاران در زمینه مدلهای کارآمد اقتصادسنجی توضیح داده میشود. طبق فرضیه انتظارات منطقی تمامی کارگزاران از مدل «درست» استفاده میکند و انتظارات همگن به صورت طبیعی ایجاد میشوند. نوشتارهای یادگیری انطباقی در تلاش برای فراتر رفتن از همهچیزدانی کارگزاران موتیان (برای مطالعه مراجعه کنید به اوانز و هونکاپوجا ، 2001) فرض میکند که کارگزاران به صورت کرانداری منطقی و به اندازه اقتصادسنجها باهوش هستند. این همان اصل سازگاری شناختی (اوانز و هونکاپوجا، 2011) است. در این وضعیت، کارگزاران انتظارات خود را با برآورد بیوقفه مدلهای اقتصادسنجی شکل میدهند. هر چند این رویکرد امکان حضور پیشگوهای مختلف و انتظارات ناهمگون را فراهم میکند، بیشتر تحقیقاتی که از یادگیری انطباقی استفاده میکنند در مدلهایی با کارگزاران معرف و باورهای همگن انجام شدهاند. در هر مورد، تمامی کارگزاران باید از بهترین مدل پیشگو استفاده کنند زیرا آنها در مقام اقتصادسنج مجدداً با فراهم شدن دادههای جدید مدلهای خود را بازبرآورد و احتمالاً بازفرمولبندی میکنند. بنابراین طبق اصل سازگاری شناختی، کارگزاران از احتمال تغییرات ساختاری آگاه هستند و تدابیری را برای رسیدگی به آن اتخاذ میکنند. رویکرد انتخاب پیشگو (بروک و هومس ، 1997) به صورت صریحتر به حضور مدلهای متفاوت رقیب میپردازد. این رویکرد خاطرنشان میکند که افراد ممکن است در مورد مدل صحیح اقتصاد مطمئن نباشند. لذا در هر دوره باید مدل بهینه را انتخاب کنند. سازوکار انتخاب شامل انتخاب بهترین مدل بر حسب دقت نسبی فارغ از هزینههای محاسباتی آن است. این دقت با خطاهای میانگین مربعی (MSE) بیان میشود. این رویکرد تا حدی شبیه عقلانیت کراندار است که در نوشتارهای یادگیری انطباقی فرض میشود. در این رویکرد افراد از نظر منطقی کراندار هستند به این معنا که کارگزاران از قاعده پیشنگرانهای استفاده میکنند که بالاترین مناسبت را داشته باشد. برانچ (2004، 2007) در این زمینه دادههای تحقیق را مورد تحلیل قرار میدهد و شواهدی از عدمقطعیت مدل و هزینههای محاسباتی ناشی از انتظارات ناهمگن عقلانی را ارائه میدهد. این هزینهها به خاطر آن است که برخی از کارگزاران ممکن است به طور کامل به تغییر در منافع خالص نسبی پاسخ ندهند. حتی در حالت کنارگذاشتن هزینههای محاسباتی نیز ممکن است اختلاف باورهای مزمنی ظهور کند. این امر برای نمونه شاید هنگامی رخ دهد که نوع پیشگوی بهینه مکرراًَ تغییر کند: در این حالت ممکن است کارگزاران تمایل داشته باشند تدریجاً مدلهای با اجرای بهتر را برگزینند اما شاید نتوانند به خاطر خطاهای سلیقهای، نوفهها و غیره فوراً دقیقترین مدل را انتخاب کنند (بروک و هومس، 1997). همچنین برخی کارگزاران ترجیح میدهند در همه حال مدل یکسانی را حفظ کنند. البته این رفتار نوعاً در همه اقتصادسنجها مشاهده نمیشود. چسبیدن به مدلهای ناکارآمد بسیار هزینهآفرین است و اقتصادسنج نماینده باید بیوقفه سعی کند این هزینهها را کاهش دهد. مشابهاً همانطور که نظریه انتخاب پیشگو عنوان میکند استراتژیهای موفق بیشتر از استراتژیهای با موفقیت کمتر انتخاب میشوند. در مجموع بیشتر افراد-و بنابراین کارگزاران نماینده-باید به سمت استفاده از بهترین مدل گرایش داشته باشند و از این رو انتظارات یکسانی داشته باشند. تا جایی که باورهای کارگزار نماینده بر مبنای مدلهای کارآمد قرار داشته باشد و بتوان آن باورها را با مطالعات تککاره تعیین کرد، دو واقعیت اساسی ظاهر میشوند که انگیزه نگارش نیز این مقاله از آنها ناشی شده است. نخست این که در صورت نبود عدمقطعیت مدل برای بازه کافی زمانی باورهای تحقیق باید همگرا باشند: افراد باید هر چه بیشتر از مدل کارآمد پایدار و منحصر به فردی استفاده کنند. دوم این که نمیتوان با استفاده از اطلاعات فراهم شده از انتظارات تحقیق تناسب پیشنگرانه مدلهای کارآمد اقتصادسنجی را بیشتر از این ارتقا داد. اگر کارگزاران به مانند آماردانان عمل کنند به این معنا که از قواعد کارآمد پیشنگرانه استفاده کنند باورهای مبتنی بر تحقیق باید این امر را بازتاب دهند و نمیتوانند دربردارنده اطلاعات مهمی باشند که به کاهش MSE نسبت به بهترین پیشگوی اقتصادسنجی کمک کند. به بیان دیگر انتظارات تحقیق نمیتواند سبب ایجاد MSE مبتنی بر مدل بهینه علیت گرانجر شود. با این حال برخی محققان اظهار داشتهاند که شاید کارگزاران مانند آماردانان رفتار نکنند و این که جریانهای اطلاعاتی مخالف نیز امکانپذیر باشند (بخش 2). روحیههای حیوانی کینز یا فرآیندهای کاوشی مطالعه شده توسط کاهنمان و همکاران (1982) ممکن است انتظارات افراد را از بین ببرد که این امر میتواند بر ادراکات تاثیر بگذارد. کاتونا (1958) اظهار داشته است که بررسیهای آستانه میتواند دقیقاً این انتظارات خلقمحور و بالقوه پراکنده را تعیین کند. بنابراین بررسی پراکندگی انتظارات در تحقیقات آستانه به درک موارد زیر کمک میکند: (1) این که آیا انتظارات خلقمحور و بالقوه پراکنده از مدلهای اقتصادسنجی بهینه حاصل میشود، و (2) ارتباطات زمانی بین انتظارات بیان شده از تحقیق و انتظارات مبتنی بر مدل کارآمد. هدف اصلی ما این است که با برررسی تجربی وضعیت خاص موجود در بریتانیا به روشن شدن این وضع کمک کنیم. با وامگرفتن از رویکردهای انتخاب پیشگو و یادگیری انطباقی، فهرستی از مدلهای شناختهشده اقتصادسنجی را برآورد میکنیم که میتوان آنها را با استفاده از مشتریانی که به عنوان اقتصادسنجها عمل میکنند (بخش 3) مورد بررسی قرار داد برای نیرومندی تحقیق، چند مدل اقتصادسنجی تکمتغیره و چندمتغیره نرخ رشد را هم با روش بازگشتی و از طریق پنجرههای غلتان کمینهکننده برآورد میکنیم. در هر دوره تمامی مدلها را بازبرآورد و از دادههای زمان واقعی استفاده میکنیم. بنابراین هیچ فرضیهای در این باب وجود ندارد که افراد بر مبنای دادههای ناموجود انتظارات خود را شکل میدهند (کروشور ، 2011). این امر با این فرض همسویی دارد که افراد در مقام اقتصادسنج عمل میکنند و هم با کار پیشنگرانهای که از پاسخگویان تحقیق استنباط میشود همسویی دارد. این ارتباط برای هدف ما مهم است. نهایتاً تمرینهای توانایی پیشنگری نسبی را برای شناسایی دقیقترین پیشگو(ها) انجام میدهیم.
سپس توجه خود را به دادههای تحقیق معطوف میکنیم (بخش 4). برخی از شاخصهای تفاوت را میان پاسخهای پاسخگویان محاسبه میکنیم. این آمارهها عبارتند از نسبتهای سیگنال به نوفه (SNR) و همتاهای تحقیق طبیعی MSE مدلمبنا که در واقع میتوان آن را به عنوان معیاری از پراکندگی در نظر گرفت. در واقع برخی از محققان ارتباطهای بین گشتاورهای مرتبه دوم انتظارات آشکارشده در تحقیقات و گشتاورهای مربوط به دینامیک کلان اقتصادی را بررسی کردهاند (برای مثال مانکیوف و همکاران، 2003). تا جایی که میدانیم این تحقیق اولین بار به بررسی SNR پیشنهادی میپردازد. ویژگی مفید SNR این است که پیامد برخی مسائل مهم را کاهش میدهند که این امر مبنای مدلهای گسترده کمیسازی مشاهدات تحقیق کیفی را تحت تاثیر قرار میدهد (پساران و ویل ، 2006).
بعد از مطالعه جداگانه پیشنگریهای اقتصادسنجی و انتظارات تحقیق، تحلیلهای دومتغیره VAR را انجام میدهیم-شامل تناسب بهترین پیشگوی اقتصادسنجی و درجه پراکندگی میان پاسخهای تحقیق-تا اهمیت، جهتگیری و علامت ارتباطهای آماری آنها را بررسی کنیم (بخش 5). همانگونه که ذکر شد ایده است که با فرض این که کارگزاران نماینده مدلهای پیشنگرانه بهینهای را انتخاب و استفاده کنند، SNR نمیتواند MSE بهترین مدلمبنای ایجاد شده با گرانجر باشد. منطق موتاتیس موتاندیس با منطق نهفته در رویکرد اپیدمولوژیکی کارول شباهت دارد (کارول، 2003) که در آن اطلاعات از مدلهای اقتصادسنجی به دادههای تحقیق و نه بالعکس جریان مییابند (بخش 2). شایان ذکر است که طبق واقعیت استاندارد پراکندگی باورها در پیشنگرها و عدمقطعیت کلاناقتصادی همبستگی مثبتی با هم دارند. برای مثال، کاپیستران و تیمرمن (2009) عنوان کردهاند که عدمقطعیت کلان اقتصادی ممکن است به عدم توافقهای میان پیشنگرهای (حرفهای) منجر شود. بنابراین با نگاه به MSE به عنوان شاخص فراریت، تحلیل پیشنهادی میتوان تا حدودی رابطه بین درجه ناهمگنی در انتشارات پیشنگرهای (غیر حرفهای) و گشتاورهای مرتبه دوم رشد GDP را روشن کند.
دادهها نشان میدهند که باورهای ناهمگن پایدار هستند و اینکه پیشگوی انطباقی انتظارات حداقل در بیش از دو دهه عملکرد بهتری نسبت به مجموعهای از مدلهای متداول داشته است. حضور دیرپای انتظارات نامشابه در کنار فقدان بلندمدت عدمقطعیت مدل موجب خدشهدار شدن اعتبار کلی رویکردهایی میشود که شکلگیری مدلمبنای بهینه انتظارات را فرض میکنند. همچنین نتایج به زنجیره علیت مهم و یکطرفه گرانجر اشاره دارند که MSE و SNR را به هم مرتبط میکنند که در آن SNR بر MSE برتری دارد. در این حالت نیز نتایج مزبور با انتظارات تحقیق مبتنی بر بهترین مدل تباین دارند ولی با چریان اطلاعاتی عنوان شده توسط مقالات ذکر شده در بالا در مورد باورهای روانشناختیمحور همسو هستند. با تفسیر MSE به عنوان معیاری از فراریت نیز این نتایج دلالت بر آن دارند که باورهای متنوع دیرپای شهروندان بریتانیا منبع مهم عدم قطعیت GDP بریتانیا است ولی عکس آن برقرار نیست. میتوانیم چیزهای بیشتری در این مورد بیان کنیم. علامت ضرایب نشان میدهد که نسبتهای سیگنال به نوفه همبستگی منفی با MSE دارند. این امر به معنای آن است که هر چه سطح آنتروپی اندازهگیری شده در انتظارات تحقیق بیشتر باشد، (1) قابلیت پیشنگری کارآمدترین مدل اقتصادسنجی کمتر است، و (2) فراریت در بازار بیشتر است.
یافتههای ما هم در مقابل پدیدههای غیرخطی و هم برای چندین پیشگوی شناختهشده نیرومند است. در مجموع آنها نشان میدهند که شهروند نمونه بریتانیایی تمایلی به استفاده از پیشگوی بهینه ندارد حتی در زمانی که قاعده دقیقتر پیشنگرانه در بیش از دو دهه ثابت مانده باشد و این امر نکته مهمی است. هر چند بخشی از کارگزاران ممکن است از پیشنگر بهینه دیرپایی استفاده کنند (نامزدهای طبیعی آن برای مثال عبارتند از پیشنگرهای حرفهای) شواهد ما با فرآیند شکلگیری انتظارات که معمولاً توسط رشتههای مهم تحقیقاتی فرضیهپردازی میشود مغایرت دارد. این امر طبیعتاً سئوالات جالبی را مطرح میکند: چه چیزی به صورت مستمر مانع آن میشود که شهروند نمونه بریتانیایی بهترین پیشگوی دینامیک GDP را انتخاب نکند؟ چرا به نظر نمیرسد که او مانند اقتصادسنج عمل میکند؟ چه عاملی در پشت پرده حضور دیرپای باورهای ناهمگن قرار دارد؟ پاسخ به این سئوالات دستورکار تحقیق ما را تشکیل میدهد.