ترجمه فارسی عنوان مقاله
نقش فرهنگ و شخصیت در انتخاب برنامه راهبردی مدیریت تعارض
عنوان انگلیسی
The role of culture and personality in choice of conflict management strategy
کد مقاله | سال انتشار | تعداد صفحات مقاله انگلیسی |
---|---|---|
26425 | 2006 | 25 صفحه PDF |
منبع
Publisher : Elsevier - Science Direct (الزویر - ساینس دایرکت)
Journal : International Journal of Intercultural Relations, Volume 30, Issue 5, September 2006, Pages 579–603
فهرست مطالب ترجمه فارسی
چکیده
واژگان کلیدی
1.مقدمه
1.1.تعارض
2.1. متغیرهای فرهنگی
1.2.1. ارزشها
2.2.1 باورها/ شناخت ها
جدول 1 روابط فرض شده میان سبک تعارض و متغیرهای فرهنگی
3.1. متغیرهای شخصیت
1.3.1. خود کنترلی
1.3.2. هوش هیجانی
4.1. اهداف تحقیق
جدول 2 رابطه فرض شده میان سبک تعارض و متغیرهای شخصیت
1.5. فرضیه ها
2.روش تحقیق
2.1.شرکت کنندگان
2.2.مراحل
2.3.برنامه های راهبردی حل تعارض
2.4.جمع گرایی-فردگرایی افقی و عمودی
2.5.عقاید اجتماعی
2.6.خود کنترلی
2.7.هوش هیجانی
2.8.تحلیل داده ها
3.نتایج
1.3 تحلیل محتوایی
2.3 تحلیل عامل
جدول 3 پنج فاکتور حل برای 17 مورد در سبک استمبرگ و دابسون (1987)
3.3. آزمایش فرضیه
جدول 4 اختلاف های استاندارد و معنا در شخصیت، فرهنگ و متغیرهای تعارض
3.3.1. مرحله اول
2.3.3 مرحله دوم
3.3.3. مرحله سوم
جدول 5 خلاصه رگرسیون برنامه راهبردی حل تعارض تسلط را پیش بینی می کند
جدول 6 خلاصه رگرسیون برنامه راهبردی حل تعارض اجبار را پیش بینی می کند
جدول 7 خلاصه رگرسیون برنامه راهبردی حل تعارض اجتناب را پیش بینی می کند
جدول 8 خلاصه رگرسیون برنامه راهبردی حل تعارض بر پایه احتمال را پیش بینی می کند
جدول 9 خلاصه رگرسیون برنامه راهبردی حل تعارض انسجام را پیش بینی می کند
4.بحث
1.4 محدودیت ها و راهکارهای جدید
واژگان کلیدی
1.مقدمه
1.1.تعارض
2.1. متغیرهای فرهنگی
1.2.1. ارزشها
2.2.1 باورها/ شناخت ها
جدول 1 روابط فرض شده میان سبک تعارض و متغیرهای فرهنگی
3.1. متغیرهای شخصیت
1.3.1. خود کنترلی
1.3.2. هوش هیجانی
4.1. اهداف تحقیق
جدول 2 رابطه فرض شده میان سبک تعارض و متغیرهای شخصیت
1.5. فرضیه ها
2.روش تحقیق
2.1.شرکت کنندگان
2.2.مراحل
2.3.برنامه های راهبردی حل تعارض
2.4.جمع گرایی-فردگرایی افقی و عمودی
2.5.عقاید اجتماعی
2.6.خود کنترلی
2.7.هوش هیجانی
2.8.تحلیل داده ها
3.نتایج
1.3 تحلیل محتوایی
2.3 تحلیل عامل
جدول 3 پنج فاکتور حل برای 17 مورد در سبک استمبرگ و دابسون (1987)
3.3. آزمایش فرضیه
جدول 4 اختلاف های استاندارد و معنا در شخصیت، فرهنگ و متغیرهای تعارض
3.3.1. مرحله اول
2.3.3 مرحله دوم
3.3.3. مرحله سوم
جدول 5 خلاصه رگرسیون برنامه راهبردی حل تعارض تسلط را پیش بینی می کند
جدول 6 خلاصه رگرسیون برنامه راهبردی حل تعارض اجبار را پیش بینی می کند
جدول 7 خلاصه رگرسیون برنامه راهبردی حل تعارض اجتناب را پیش بینی می کند
جدول 8 خلاصه رگرسیون برنامه راهبردی حل تعارض بر پایه احتمال را پیش بینی می کند
جدول 9 خلاصه رگرسیون برنامه راهبردی حل تعارض انسجام را پیش بینی می کند
4.بحث
1.4 محدودیت ها و راهکارهای جدید
ترجمه کلمات کلیدی
- تعارض - سبک تعارض - استراتژی تعارض - مدیریت تعارض - حل اختلاف - فرهنگ - تنوع - ارزش های فرهنگی - باورهای فرهنگی - شناخت فرهنگی - شخصیتی - تفاوت های فردی - خود مانیتورینگ - هوش هیجانی
کلمات کلیدی انگلیسی
Conflict,Conflict style,Conflict strategy,Conflict management,Conflict resolution,Culture,diversity,Cultural values,Cultural beliefs,Cultural cognitions,Personality,Individual differences,Self-monitoring,Emotional intelligence
ترجمه چکیده
جهانی شدن بر تنوع فرهنگی و تاثیرات آن در رویه های سازمانی، اجتماعی و فردی تاکید زیادی دارد. هر چقدر جهان کوچکتر شود توانایی تعارض در تعاملات روزانه ما افزایش می یابد. تحقیقاتی که تاثیر فرهنگ را بر روی مدیریت تعارض و راه حل های آن بررسی کرده اند نشان داده اند که فرهنگ فرد گرایی و جمع گرایی در واقع بر روی سبک فردی در حل تعارض تاثیر گذار هستند. با این حال این نتایج با ساختارهای مرتبط با فردگرایی و جمع گرایی عمودی و افقی مرتبط نیستند]همانگونه که توسط تریاندیس، اچ سی(1994) در فرهنگ و رفتاراجتماعی. نیوروک: مک گرو-هیل تعریف شده است[ که این موضوع مفهوم پذیرش قدرت را با تمرکز بر روی خود در برابر گروه معرفی می کند. تشابه زیادی بین ابعاد فردگرایی و جمع گرایی عمودی و افقی و متغیر قدرت وجود دارد. اهمیت این متغیر قدرت ممکن است از فرهنگی به فرهنگ دیگر متفاوت باشد و نه تنها بر روی ماهیت خود فرهنگ تعارض تاثیر گذارد بلکه بر روی برنامه های راهبردی پذیرفته شده حل تعارض نیز تاثیر گذار باشد. علاوه بر این مطالعاتی که به بررسی تاثیر مقیاس های ترتیبی متفاوت مانند خودکنترلی و هوش هیجانی می پردازند این تاثیرات را هم به متغیرهای فرهنگی و هم به سبک های حل تعارض مرتبط می کنند. اگرچه هر یک از این یافته هایی که متغیر فرهنگی یا فردی را با سبک خاصی از حل تعارض پیوند می دهند واقعا مفید هستند اما در عین حال محدود کننده نیز هستند. این مطالعه به بررسی روابط میان فرهنگ، قدرت، شخصیت و سبک های حل تعارض می پردازد. ارتباط یافته ها و پیامدهای آنها با توجه به مدیریت تعارض و راه حل آن در میان فرهنگ ها مورد بحث قرار گرفته است.
ترجمه مقدمه
هر چقدر جهانی شدن سریع تر صورت بگیرد توجه بیشتری به تنوع فرهنگی و تاثیرات آن بر روی شیوه های سازمانی، فردی صورت می گیرد. هر چقدر جهان کوچکتر شود توانایی تعارض در بین مرزهای فرهنگی در تعاملات روزمره ما افزایش می یابد. تحقیقاتی که تاثیر فرهنگ را بر روی مدیریت تعارض و راه حل های آن بررسی کرده اند نشان داده اند که عوامل فرهنگی مانند فرهنگ فرد گرایی و جمع گرایی و فاصله قدرت(همانگونه که توسط هوف استید(1980) تعریف شده است) اساسا بر روی سبک فردی در حل تعارض تاثیر گذار هستند(همانگونه که توسط بلیک و موتون(1964) تعریف شده است و بعدا توسط رحیم دوباره تسفیر شده است،(1992)). عوامل فرهنگی با شخصیت نیز در تعامل هستند(تری اندیس،1994) و نیاز است که این تعامل زمانیکه به بررسی انتخاب های پاسخ به تعارض می پردازیم بدیهی فرض شوند. به همین ترتیب این مطالعه به بررسی روابط میان سبک های حل تعارض، فرهنگ، قدرت و شخصیت می پردازد. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر فرهنگی (ارزش ها و عقاید) و متغیرهای شخصیت(خود کنترلی و هوش هیجانی EQ) در انتخاب برنامه راهبردی حل تعارض است. به خصوص میزان تاثیر عامل شخصیت بر روی برنامه راهبردی حل تعارض که توسط عوامل فرهنگی پیش بینی شده مورد بررسی قرار گرفته است.
1.1. تعارض
تعارض یکی از جنبه های عمومی زندگی روزمره ما است. از آنجاییکه تعارض به عنوان عدم تغایر با منافع در نظر گرفته می شود بنابراین اغلب توسط انحراف از اهداف، انگیزه ها یا اقدامات بین دو گروه که می تواند واقعی یا تصوری باشد بوجود می آید(تیلور و مقدم 1994). تعارض چه به شکل تفاوت عقاید، کلمات خشن یا بطور اقدامی مستقیم برای حل اهداف رقابتی صورت بگیرد این توانایی را دارد تا در بسیاری از حوزه های زندگی ما وجود داشته باشد. پس از گذشت سال ها سبک های زندگی پرمشغله تر به این نتیجه رسیده ایم که ما زمان کمتری برای خودمان داشته باشیم و افرادی که در پیرامون ما هستند بین کار، خانواده و هر چیزی که در این بین قرار دارد تعادل مشروطی را برقرار کنند. این حس فزاینده ضرورت زمان بسیاری... برجا گذاشته است، اینکه زمان کافی برای صحبت با اعضای خانواده، دوستان و همکاران به منظور حفظ نیازهای فردی و نیازهای دیگران ندارند و همچنین انگیزه ها و اهدافی که پس هر رفتاری وجود دارد را مشخص نمی کند بنابراین این امر باعث افزایش عدم درک و عدم ارتباط و برخی جنبه های منفی تعارض می گردد.
اگرچه تعارض اغلب در معنای منفی آن در نظر گرفته می شوند اما می تواند هم جنبه مثبت و هم جنبه منفی داشته باشد. تعارض اغلب به عنوان ریشه اختلافات، احساسات منفی و رفتار ناهنجار در نظر گرفته می شود در صورتی که تنها احتمال دارد که از طریق خلاقیت و نو آوری تغییرات مورد نیاز را اعمال کند. با امید به افزایش جنبه های مثبت تعارض می توان گفت که کاهش جنبه های منفی و بنابراین کاهش پیامدهای خطرناک آن در خانواده، مدرسه و محیط های کاری (بین فردی) همانند جامعه جهانی به عنوان یک کل(بین گروهی) امری ضروری است.
محققانی که در مورد تعارض تحقیق می کنند تعدادی برنامه راهبردی راه حل را که بتوان در موقعیت های تعارض مورد استفاده قرار داد در سطح بین فردی شناسایی کرده اند. بسیاری از برنامه های راهبردی بالقوه بین 17(استرن برگ و داپسون،1987) تا 5 (رحیم و بونوما،1979) مورد شناسایی شده اند. استرن برگ و داپسون (1987) با طراحی مجموعه ای از برنامه های راهبردی که برای حل تعارض مورد استفاده قرار می گیرند این موارد را شناسایی کرده اند که عبارتند از: اقدام اقتصادی، نیروی فیزیکی، صبر و مشاهده، پذیرش، کناره گیری، شخص ثالث، تضعیف اعتماد به نفس، خودداری، مقرون به صرفه/سازش، اجتناب، تسلیم، دستکاری، نیروی کلامی، سابقه، بحث مقابله ای، بحث دو جانبه ای و جدایی همانند 17 برنامه راهبردی خاص حل تعارض که افراد زمانی که با تعارض درگیر هستند با آنها سر و کار دارند. رحیم و بو ناما (1979) نیز 5 سبک مقابله با تعارض را طراحی کرده اند(اجبار، یکپارچه سازی، اجتناب، تسلط و سازش) که هر یک از این سبک ها در مجموعه ای از ابعاد وجود دارند که یا بر روی نیازهای فردی تاکید می کنند یا نیازهای دیگران. این سبک های حل تعارض بر اساس تمایزاتی هستند که در ابتدا توسط بلیک و موتون (1964) معرفی شده اند، این سبک ها در واقع سبک های متفاوتی از مقابله با تعارض را طراحی می کنند. نویسندگان با توسعه نظریه اصلی به خود اعتبار می بخشند آنها در واقع هر برنامه راهبردی حل تعارض را به عنوان عملکرد میزان نگرانی برای خود و برای دیگرانن شناسایی می کنند. اگر چه این برنامه های راهبردی معمولا برای مجموعه های سازمانی بکار می روند اما این امکان نیز وجود دارد تا آنها را به هر مجموعه ای که شامل تعاملات بین فردی می شود تعمیم داد.
همانگونه که تعارض می تواند هم در سطح بین گروهی و بین گروهی اتفاق بیافتد دلایل تعارض نیز بین سطح اجتماعی تا فردی می تواند باشد. تاثیرات متغیرهای فرهنگی در سطح اجتماعی می تواند بر روی موارد زیر تاثیر گذار باشد: شیوه ای که فرد تعامل اجتماعی را دنبال می کند، چگونگی درک موقعیت و شیوه ای که در آن فرد روشی را برای حل این موقعیت انتخاب می کند. سناریو مشابهی ممکن است منجر به واکنش های کاملا متفاوتی در یک جامعه نسبت به دیگری باشد. به عنوان مثال مخالفت با والدین ممکن است در کانادا کاملا قابل قبول باشد اما در آفریقا اینگونه نباشد. در همین زمان متغیر های تفاوت فردی نقش ویژه ای را در این که یک فرد چگونه به تعارض پاسخ می دهد ایفا می کند. این که یک فرد تا چه اندازه قاطع، هوشیار یا احساساتی باشد بدون شک بر روی هرگونه روابط بین فردی تاثیر می گذارد. به عنوان مثال حتی در آفریقا کودکی که قاطع تر است زمانی که با خواهر یا برادر خود که ذاتا آرام تر هستند بحث می کنند پاسخ متفاوتی خواهد داد. بنابراین در پیش بینی رفتار تعارض تایید فرایند های سطح گروهی(فرهنگی) و سطح فردی (شخصیتی) امری ضروری است.
2.1. متغیرهای فرهنگی
فرایند تعارض تا حد زیادی توسط فرهنگ اجتماعی تحت تاثیر قرارگرفته است. تعدادی از محققان تأثیر فرهنگ اجتماعی بر روش های مختلف بررسی تعاملات بین فردی را جستجو کرده اند(لئونگ و وو، 1990؛ لئونگ و فن، 1997 ؛ لئونگ و همکاران، 2002؛ رحیم، 1992؛. تینگ-تومی و همکاران، 1991). کووک لئونگ و همکارانش نگاهی به نقش های عدالت رویها، انصاف، تخصیص صفتها و همچنین تخصیص مسئولیت ها در تعیین انتخاب برنامه راهبردی تعارض داشته اند. به عنوان مثال لیونگ و لیند (1986) در مقایسه خود از برنامه های راهبردی مدیریت تعارض بین هونگ کونگ و آمریکا تمایل به استفاده از روشهای خصمانه در برابر روش های غیر خصمانه دارند در حالیکه افراد چین چنین تمایلی ندارند. در همین راستا لیونگ و همکارانش با مقایسه فرهنگ های فردی و جمعی با فرهنگ های مشابه فراتر از مقایسه شرق-غرب رفته اند تا این مطلب را تایید کنند که فرهنگ های فردی رویکردهای مقابله ای را در مدیریت تعارض ترجیح می دهد و فرهنگ های جمعی برنامه های راهبردی که باعث ایجاد هماهنگی می شوند را ترجیح می دهند(لیونگ، آوو، فرناندز دولز و ایواواکی، 1992). پیشینه فرهنگی هر فردی بر روی هر جنبه از فرآیند تعارض تاثیر خواهد گذاشت که این فرآیند دربرگیرنده اهدافی هستند که متناقض در نظر گرفته می شوند، چرا اینگونه در نظر گرفته می شوند، در مورد آن چه کاری می توان انجام داد و اینکه آیا خروجی آن رضایت بخش است یا نه. به این صورت می توان گفت ماهیت تعارض در بین فرهنگ ها بسیار متفاوت است. ماهیت تعارض ممکن است در یک فرهنگ تاکید شود اما در فرهنگی دیگر اینگونه نباشد.
1.2.1. ارزشها
چه اولویت یک فرد هدف فردی یا گروهی باشد اغلب می تواند برنامه راهبردی فرد را برای مقابله با تعارض تعیین کند. به عنوان مثال افراد با فرهنگ های فردگرایی احتمال بیشتری دارد تا با استفاده از سبک تسلط یا اجبار، تعارض ها را حل کنند در حالیکه افراد با فرهنگ های جمع گرایی احتمال بیشتری دارد که با استفاده از سبک اجتناب یا یکپارچگی چنین کاری را انجام دهند(رحیم 1992). همچنین لیونگ(1987) رابطه ای را بین فرهنگ جمع گرایی و فرایندهای مباحثه نشان داده است به گونه ای که فرهنگ های جمع گرایی مانند چین ترجیح داده اند تا درگیر برنامه های راهبردی مدیریت تعارض باشد که این امر باعث کاهش خصومت بین گروه ها بیشتر از فرهنگ های فردگرایی مانند آمریکا می شود. هر چند این نتایج به ساختارهای فردگرایی و جمع گرایی عمودی و افقی مربوط نمی شوند(همانگونه که توسط تری اندیس،1994 تعریف شده است) که این ساختارها از طریق معرفی مفهوم پذیرش قدرت در چارچوب تمرکز بر روی خود در مقابل گروه به تعریف های اصلی نیز راه پیدا کرده اند. تشابه زیادی بین ابعاد عمودی و افقی فردگرایی و جمع گرایی و عامل فرهنگی متغیر قدرت وجود دارد. تا حدی هر تعامل بین فردی (در منزل، مدرسه، محل کار) می تواند شامل برخی عناصر قدرت در روابط باشد. اهمیت این متغیر قدرت ممکن است از فرهنگی به فرهنگی دیگر متفاوت باشد و نه تنها ماهیت خود فرایند تعارض را تحت تاثیر قرار دهد بلکه همچنین برنامه های راهبردی حل تعارض را که مورد پذیرش قرار می گیرند را تحت تاثیر قرار می دهد. به عنوان مثال کرامر (1989) نشان داده است که تصمیم گیری های محوری یا مطلق منجر به سبک های قاطع تر یا سبک هایی که از تطابق کمتری در مقابل با تعارض برخوردارند می شوند.
طبقه بندی فرهنگی هافستد(1980) زمانی به پیشینه آثار تعارض اضافه شد که بسیاری از روش های مختلف مبنی بر اینکه تعارض ممکن است تحت تاثیر فرهنگ قرار بگیرد در حال بررسی بودند. هر یک از پنج بعد موجود در چارچوب هافستد(فردگرایی- جمع گرایی، فاصله قدرت، مردانگی-زنانگی، جهت گیری کوتاه مدت-بلند مدت و اجتناب از عدم اطمینان) در تلاشی برای مرتبط کردن آن با تعارضی مورد بررسی قرار گرفته اند. از این ابعاد ساختارهای فردگرایی-جمع گرایی (تاحدی که تاکیدی بر خود در مقابل گروه است) و متغیر قدرت (تا حدی که تاکید بر سلسله مراتب است) بیشترین ارتباط را در رفتار تعارضی با فرهنگ نشان داده اند. مطالعات نشان داده اند که افراد فرهنگ های جمع گرا مانند ژاپن با هدف حفظ روابط مثبت به احتمال زیاد از برنامه های راهبردی مدیریت تعارض استفاده می شود (اوهذوچی، شیزوکا و تدسچی،1999).
با وجود اینکه تحقیقات نشان داده است که فرهنگ های جمع گرا بیشتر از فرهنگ های فردگرا تمایل به تاکید بر سلسله مراتب (متغیر قدرت بیشتر) دارند(متغیر قدرت کم؛ تریاندیس،1994) ارتباط میان متغیر قدرت و تعارض به روشنی مشخص نیست. اوهبوچی و همکاران(1999) در مطالعه خود به بررسی تاثیرات ملیت، فردگرایی- جمع گرایی و متغیر قدرت بر رفتار مدیریت تعارض پرداخته اند، آنها نشان داده اند که شرکت کنندگان آمریکایی آنها (کسانی که در بعد متغیر قدرت امتیاز بیشتری را کسب کردند) به احتمال زیاد از تاکتیک های قاطعانه ای در حل تعارض استفاده کرده اند و اغلب تمایل های بیشتری به مشارکت شخص سوم نسبت به ژاپنی ها (متغیر قدرت کم) داشتند. با این حال این یافته ها همچنین نشان داده اند که حتی اگر دو فرهنگ مورد اشاره در مطالعه، برنامه های راهبردی حل تعارض متفاوتی را بر اساس جهت گیری خود نسبت به سلسله مراتب ارائه دهند هنوز هم هر دو نسبت به هم متغیر قدرت بالایی دارند(اوهبوچی و همکاران،1999). این عدم انسجام ممکن است توسط این واقعیت قابل توضیح باشد که فرهنگ های فردگرا هم به عنوان متغیر قدرت بیشتر و هم به عنوان متغیر قدرت کم ارزیابی شده باشند. با توجه به این ارتباط ساختارهای فردگرا و جمع گرای عمودی و افقی همان گونه که توسط سینگلز،تری اندیس، بهاوک و جلفند (1995) تعریف شده اند ممکن است جایگزینی مناسب تر برای بعد متغیر قدرت باشند. اگرچه این مقیاس خود در متون پیشینه آثار با توجه به توسعه های اخیرش بطور گسترده استفاده نشده است اما به نظر می رسد در حالیکه همزمان تصدیق کننده روابط میان متغیرها است روشی مناسب تر به منظور سنجش فردگرایی-جمع گرایی و متغیر قدرت است. این مفهوم سازی فردگرا و جمع گرا افقی و عمودی توسط تری اندیس و جلفند(1988) بیشتر توسعه یافته است آنها به بررسی اهمیت غیرمستقیم یا مستقیم سلسله مراتب در فرهنگ های خاص پرداخته اند و نشان داده اند که این موضوع در چهار بعد موجود در زمینه های مختلف می تواند وجود داشته باشد حتی اگر آنها غربی یا غیر غربی در نظر گرفته شده باشند. یافته ها میان این ساختارها و ساختارهای افقی/عمودی پیوندی برقرار کردند (فیسک،1992؛ روکچ،1973)، این محققان مدارکی را در زمینه اعتبار همگرایی و واگرایی ارائه می دهند و در نتیجه تصویر کامل تری از ابعاد فردگرایی و جمع گرایی را پیشنهاد کردند.
با در نظر گرفتن رابطه بالقوه میان مفاهیم جدیدتر فردگرایی و جمع گرایی افقی و عمودی و برنامه راهبردی حل تعارض به نظر می رسد که ابعاد نگرانی برای خود و نگرانی برای دیگران هم برای ساختار ارزش های فرهنگی و هم برای سبک های حل تعارض قابل کاربرد هستند. این همپوشانی قادر است ما را در درک ماهیت این روابط کمک کند و پیش بینی های مشخص تری را ارائه دهد. امتیاز بالا در بعد جمع گرایی عمودی نشان می دهد که حتی در فرهنگ گروهی هنوز هم شناخت نیازهای فردی وجود دارد. این تناقض آشکار انعکاسی از نگرانی های بالا برای خود در جهت گیری گروهی است و به احتمال زیاد منجر به برنامه راهبردی حل تعارض یکپارچه یا حاکم می یابد. از سوی دیگر امتیاز بالاتر در بعد فردگرایی عمودی تمرکز بیشتری را بر فردگرایی ارائه می دهد. این ترکیب نگرانی پایینی را برای دیگران و گذشته از این نگرانی بالایی را برای خود نشان می دهد و به احتمال زیاد سبک حل تعارضی اجتنابی یا حاکمی را استنباط کند. بررسی مشابهی که از ساختارهای فردگرا و جمع گرا افقی انجام شده است به ترتیب نگرانی بالایی برای دیگران و نگرانی کمی برای خود نشان می دهد، بصورتی که نگرانی بالا برای دیگران نشان دهنده تاکید بیشتر بر روی ساختارهای جمعی است و نگرانی پایین برای خود بیانگر تمرکز بر روی گروه می باشد که فراتر از تاکید بر روی فرد است. بنابراین مورد اول به احتمال زیاد منجر به برنامه راهبردی اجباری یا یکپارچه حل تعارض می شود در حالی که مورد دوم در اغلب موارد منجر به اجتناب و اجبار می شود. در مجموع به نظر می رسد جهت گیری جمع گرا همراه با گروهی است که بیش از هر چیز دیگر در اولویت قرار گرفته است (حتی در جمع گرایی عمودی)؛ با این حال با جهت گیری فردی فضایی برای نگرانی بالا برای خود به مانند گروه وجود دارد. این موضوع شاید بازتابی از آزادی بیشتر در انتخاب ارزش های فرد در محدوده جوامع فردگرا در مقابل جوامع جمع گرا است چه آنها فردگرا باشند یا گروه گرا باشند.
2.2.1 باورها/ شناخت ها
روش اخیر پژوهش روش هایی را بررسی می کند که در آنها فرهنگ بر روی رفتار فردی تاثیر می گذارد که بر باورها یا شناخت ها به جای ارزش ها تمرکز دارند. ارزش ها دارای عنصر ارزیاب نسبت به آنها هستند، که تعیین می کنند چیزی خوب یا بد است در حالی که باورها اطلاعاتی را در مورد سوابق و پیامدها به مانند علل و درمان مشکلات روانی (لئونگ و باند،2004، صفحه 131)بهم پیوند می دهند. باورها و شناخت ها مواردی هستند که مردم درک می کنند و می دانند و باورهای مشترک فرهنگ های سازمانی و اجتماعی مختلفی را تشکیل می دهند (نیستروم و استاربوک،1984). لئونگ و همکاران(2002) نشان دادند به دلیل تاکید بر شناخت ها نسبت به ارزش ها انتظار می رود این رویکرد کاربرد عملی تری را در پیش بینی رفتار انسان نسبت به ارزش ها داشته باشد. شناخت ها نسبت به ارزش ها واقعی تر و جامع تر هستند و این امر ممکن است منجر به دسترسی آسانتر شناخت به عنوان راهنمایی برای رفتار نسبت به ارزش ها در افراد شود( سینگلیس، هوبارد، هر و آن،2003).
از آنجا که این باورها از طریق تجارب و آموخته های اجتماعی کسب می شوند موقعیتی که در آن فرد این عقاید را پرورش می دهد با اهمیت است (بوند، لدونگ، آیو، تونگ و چمونگس-نیلسون،2004؛ بوند و همکاران،2004). مخصوصا موقعیت های فرهنگی شرایطی را فراهم می کند که در آن افراد عواقب ناشی از اعمال و نگرش های خاص را ببینند و درک آنها از جهان و چگونگی عملکرد پیشامدها را شکل دهند. بنابراین فرهنگ تاثیر قوی بر روی درک افراد از چیزی دارد که نتایج آن ممکن است انتخاب عملی را بدهد و این امر ممکن است بر این مسیر باشد که فرهنگ بر انتخاب های مدیریت سبک تعارض تاثیر بگذارد. لیونگ و همکاران (2002) مقیاس بدیهی اجتماعی SASرا تدوین کرده اند تا عقایدی که از طریق فرهنگ بدست آمده اند را مورد سنجش قرار دهند. این مقیاس از 5 عامل تشکیل شده است (بدبینی، پیچیدگی اجتماعی، پاداش کاربرد، معنویت، و کنترل سرنوشت). گفته شده است که استفاده از عقاید زمانیکه علاوه بر ارزشها مورد استفاده قرار گیرند قدرت تبیینی بیشتری را برای رفتارهای اجتماعی ارائه می دهند(باند و همکاران 2004). مقیاس بدیهی اجتماعی که نظریه بنیاد بوده و به طور تجربی از سازمانها مشتق شده است به عنوان مقیاس panفرهنگی عقاید فرهنگ بنیاد در نظر گرفته می شود. مقیاس بدیهی اجتماعی در مطالعات تحقیقی استفاده شده اند که بیانگر این مطلب بوده اند این عوامل قادر به پیش بینی رفتارهای خاص از جمله اعتماد بین فردی، فعالیت های داوطلبانه، اقدامات خرافاتی و انتخاب های حرفه ای هستند(لیونگ و همکاران 2002، سینگلیس و همکاران 2003). این مقیاس در یک موقعیت کانادایی نیز استفاده شده است(کو، کووانتس و تاسون 2005، کووانتس، کارام، کو و تاسون 2005، کووانتس، تاسون و کو 2004).
تحقیق قبلی نشان داد که ارزشها و عقایدی که از طریق فرهنگ بدست آمده اند مرتبط با رفتارهای تعارض هستند. باند و همکاران 2004 میزانی را بررسی کرده اند که عقاید اجتماعی می تواند قدرت پیشگویی را به مجموعه ای از ارزشها بیافزاید که این موضوع توسط پرسشنامه بدیهی اجتماعی مورد سنجش قرار گرفته است و همچنین همانطور که توسط پرسشنامه بازبینی شده ارزش شووارتز 1992 بررسی شده در توضیح رفتارهای اجتماعی از جمله انتخاب برنامه راهبردی مدیریت تعارض نیز می تواند این قدرت پیشگویی را بیافزاید. آنها نتیجه گیری کردند که ارزیابی سهم عقاید و ارزشها در الگویی پیش بینی کننده ممکن است قدرت پیش بینی کننده تری را نسبت به صرفا ارزشها ارائه دهد. با توجه به مفروضات اجتماعی انها به این نکته پی بردند که پاداش کاربرد با رویکردی تطابقی در مدیریت تعارض همراه است در حالیکه معنویت هم با رویکرد رقابتی همراه است و هم با رویکرد تطابقی. بدبینی اجتماعی همانند پیچیدگی اجتماعی هم با تلاش های همکاری در مدیریت تعارض مرتبط بوده است و هم با تلاشهای سازش.
در هنگام جستجوی رابطه بین عقاید یا شناختها و سبکهای حل تعارض برخی ارتباطات نظری بین دو مجموعه از ساختارها وجود دارند که ممکن است به توضیح این رابطه کمک کنند و زمینه برخی پیش بینی ها را فراهم کنند. با درک بهتری از ماهیت این رابطه در واقع در می یابیم که این ارتباطات برخی عقاید و شناختهای فرهنگی و انگیزه هایی که درآنها نهفته است را به مجموعه ای از سبک های مدیریت تعارض مرتبط می کنند. بدبینی اجتماعی با انعکاس حس عدم اعتماد می تواند به نگرانی کمتری برای دیگران مرتبط شود و در نتیجه منجر به برنامه راهبردی حل تعارض اجتناب یا تسلط گردد. انعطاف پذیری اجتماعی به این معناست که جهان مکانی پیچیده با روشهای متععدی برای دستیابی به پایانی یکسان است به عنوان مثال افرادی که از درجه بالایی در انعطاف پذیری اجتماعی برخوردارند بیشتر احتمال دارد که در برنامه راهبردی سازش یا یکپارچه سازی حل تعارض شرکت کنند. پاداش کاربرد مرتبط با حس عدالت است که در آن افراد تمایل دارند تا خودشان را مانند اطرافیانشان به شیوه ای که برای همه گروههای تعاملی رضایت بخش باشد راضی نگه دارند. این موضوع به احتمال زیاد به برنامه راهبردی سازشی یا یکپارچه ای نیاز دارد. باوری که در معنویت وجود دارد ریشه در رویکرد نیکی به دیگران است که می تواند مرتبط با نگرانی بالایی برای دیگران باشد و در نتجه ممکن است منجر به یکپارچه سازی یا اجبار شود. کنترل سرنوشت با این باور در ارتباط است که زندگی ما از پیش تعیین شده است و در نتیجه تلاش های کاهش یافته برای رضایت دیگران است. به عنوان مثال میزان بالای کنترل سرنوشت ممکن است با برنامه راهبردی حل تعارض اجتناب یا تسلط مرتبط باشد. در نهایت باوری که در هارمونی بین فردی وجود دارد به وضوح انعکاس دهنده نگرانی بالا برای دیگران و حفظ روابط بین فردی است و در نتیجه منجر به یکپارچه سازی، اجبار یا سازش به عنوان برنامه راهبردی حل تعارض می شود. جدول 1 شامل مروری از روابط فرض شده بین متغیرهای فرهنگی و سبکهای حل تعارض است.
3.1. متغیرهای شخصیت
همانطور که فرآیند تعارض ممکن است از طریق متغیری در سطح گروه مانند فرهنگ تحت تاثیر قرار گیرد می توان گفت که از طریق متغیرهایی که در سطح فردی عمل می کنند نیز تحت تاثیر قرار می گیرد. متغیرهای شخصیتی مانند خود کنترلی و هوش هیجانی نیز بر روی تعاملات اجتماعی تاثیر می گذارند که به طور روزانه اتفاق می افتند از جمله تعاملاتی که به صورت تعارض محور طبقه بندی شده اند.
1.3.1. خود کنترلی
مفهوم خود کنترلی که توسط سیندر تدوین شده است در واقع حساسیت رفتار فرد را نسبت به نشانه های داخلی در برابر سر نشانه های خارجی ترسیم می کند. تمرکز این نظریه بر اساس ثبات یا انعطاف پذیری شخصیت فرد در موقعیتها است. تغییر رفتار فرد به منظور حفظ تصور مثبتی در جهت منافع مدیریت توصیف بستگی به فرد دارد. افرادی که خودکنترلی بالایی دارند معمولا آفتاب پرست های جهان هستند به سرعت رفتار خود را بر اساس محیط خاصی که در ان قرار دارند تغییر می دهند. طبق گفته سیندر (1974) سه ویژگی فردی که امتیاز بالایی به خود کنترلی می دهد عبارتند از: 1) نگرانی رفتار به شیوه ای مناسب، 2) حساسیت به نشانه ها در محیط، 3) تغییر در رفتار بر اساس محیطی که در آن قرار گرفته اند. این ویژگی ها مرتبط با توانایی و انگیزه ای هستند که در نشانه های موقعیتی وجود دارند و اقدامات فرد را به گونه ای آماده سازی می کنند که احتمال نتیجه مثبت بیشتر گردد(سیندر 1974).
خود کنترلی بالا مرتبط با نتایج دلخواهی در محل کار بوده است همانند افرادی که احتمال بیشتری دارد تا رفتار خود را بر اساس سناریو خاصی تغییر دهند که در آن احتمال بیشتری می رود افراد تعارض را از طریق مشارکت در همکاری و سازش حل کنند(وارچ، اسمیتر، ریلی، میل ساپ و ریلی 1998). از آنجاییکه خود کنترلی بالا به طور کلی به تاثیرات بین فردی بهتر مرتبط می شود این نتایج نیز محدود به موقعیت سازمانی نیستند(وارچ و همکاران 1998).
با ارتباط توانایی خود کنترلی و انتخاب برنامه راهبردی حل تعارض، پیش بینی خای خاصی را می توان انجام داد. افرادی که دارای خود کنترلی بالایی هستند احتمال بیشتری دارد که بر اساس موقعیت خود را تطبیق دهند، به عنوان مثال تحقق نیازهای آنها مانند تحقق نیازهای دیگران در تلاشی برای حفظ تصویری خوب. به این ترتیب افرادی که دارای خود کنترلی بالایی هستند احتمال بیشتری دارد در برنامه راهبردی سازش یا یکپارچه سازی حل تعارض شرکت کنند. در مقابل رفتار افرادی که از خود کنترلی پایین تری برخوردارند احتمال بیشتری دارد که در موقیعتهای مختلف ثابت باقی بمانند در نتیجه نگرانی کمتری را برای نیازها یا عقاید دیگران نشان می دهند و اغلب بیشتر یک برنامه راهبردی حل تعارض اجبار، اجتناب یا تسلط را می طلبند.
1.3.2. هوش هیجانی
به عبارت ساده مایر، سالووی و کاروسو (2004) هوش هیجانی را به عنوان تعامل بین هوش و هیجان تصور کرده اند. مایر و سالوووی(1997) به طور دقیق تر هوش هیجانی را به عنوان توانایی درک دقیق و ارزیابی تعریف کرده اند و هیجان را به عنوان توانایی دستیابی یا ایجاد احساسات در زمان تسهیل افکار بیان کرده اند، توانایی درک هیجان و دانش هیجانی و توانایی تنظیم احساسات برای ارتقای رشد فکری و هیجانی(صفحه 10). این مفهوم سازی بر اساس این ایده است که برخی افراد در درک احساسات دیگران و پاسخ به آنان به شیوه ای که همراه با همدلی و دلسوزی باشد مهارت بیشتری دارند. افرادی که دارای هوش هیجانی هستند دوستان، شریک ها، همکاران و رئیس های بهتری پیدا می کنند.
این تحقیق نشان داده است که هوش هیجانی تعاملات بین فردی مثبتی را پرورش می دهد(هرکن هوف 2004).
در مجموع این مطالعات تاثیر متغیرهای شخصیت را که آنها را هم به متغیرهای فرهنگی و هم سبکهای حل تعارض پیوند میدهد بررسی می کنند. این گروه از تحقیقات بیان می کنند افرادی که خود کنترلی بالایی دارند و افرادی که دارای سطوح بالاتری از هوش هیجانی هستند احتمال بیشتری دارد که از سبک مبتنی بر احتمال مدیریت تعارض بین فردی استفاده کنند و هم چنین احتمال بیشتری دارد که دارای نتایج تعارض مثبتی باشند.
با ارتباط مفاهیم هوش هیجانی و برنامه های راهبردی حل تعارض می توان مجموعه ای از پیش بینی های خاصی را بر اساس این ارتباطات نظری ارائه داد. امتیاز دهی بالا در ارزیابی احساسات خود نشان دهنده توانایی بالا در درک چگونگی وضعیتی خاص توسط فرد است وضعیتی که افزایش آگاهی و توجه را به خود منعکس می کند. امتیازدهی بالا افراد به این مقیاس به احتمال زیاد به علت شرکت در برنامه راهیردی یکپارچه یا تسلطی است. امتیاز بالا در مقیاس ارزیابی احساسات دیگران نشان دهنده هوشیاری و نگرانی بالا برای احساسات دیگران و افرادی است که احتمال بیشتری دارد در یکپارچه سازی یا اجبار شرکت کنند. قابلیت کاربرد بالا در کاربرد و تنظیم هیجانات مرتبط با کنترل موثر هیجانات در موقعیتهای خاص است و شامل فعالیت طبق نیازهای هر دو گروه شرکت کننده است بنابراین نگرانی بالایی را برای خود و دیگران منعکس می کند. به عنوان مثال افرادی که امتیاز بالایی در هر دو مقیاس دارند اغلب بیشتر به عنوان یک برنامه راهبردی حل تعارض در یکپارچه سازی یا سازش شرکت می کنند. جدول 2 شامل مروری است از ارتباطات فرض شده بین متغیرهای شخصیت و سبکهای حل مسئله.
4.1. اهداف تحقیق
اگرچه هر یافته ای که متغیر فرهنگی یا شخصیت را با سبک خاصی از حل تعارض مرتبط می سازد مفید است می تواند محدود کننده نیز باشد. رویکرد گسترده ای که متغیرهای فرهنگی، عقاید اجتماعی، خود کنترلی و هوش هیجانی را در یک مطالعه بررسی می کند به درک ما از سهم نسبی هر یک در پیش بینی سبکهای تعارض کمک می کند. بنابراین هدف از این تحقیق، گسترش کار اولیه و بررسی رابطه میان رفتار حل تعارض، فرهنگ و متغیرهای شخصیت بود. به طور خاص این مطالعه قدرت پیش بینی کننده شخصیت را فراتر از متغیرهای فرهنگی در تعیین انتخاب برنامه های راهبردی حل تعارض فرد مورد بررسی قرار می دهد.
1.5. فرضیه ها
فرضیه های خاصی دنباله رو هر یک از ارتباطات نظری هستند که بین متغیرهای شخصیتی (خود کنترلی و هوش هیجانی) و فرهنگی (ارزشها و عقاید/شناختها) و سبک های حل تعارض رحیم وجود دارند.
انتظار می رود که عقاید و ارزشهای فرهنگی به صورت چشمگیری انتخاب برنامه راهبردی حل تعارض افراد را پیش بینی کنند. به خصوص:
فرضیه 1A: جمع گرایی عمودی به شدت با برنامه های راهبردی حل تعارض یکپارچه و تسلط مرتبط است.
فرضیه 1B: فردگرایی عمودی به شدت مرتبط با تسلط و اجتناب است.
فرضیه 1C: فردگرایی افقی به شدت مرتبط با یکپارچه سازی و اجبار است.
فرضیه 1D: جمع گرایی افقی به شدت مرتبط با اجتناب و اجبار است.
فرضیه 2A: بدبینی اجتماعی به شدت مرتبط با تسلط و اجتناب است.
فرضیه 2B: انعطاف پذیری اجتماعی به شدت مرتبط با یکپارچه سازی و سازش است.
فرضیه 2C: پاداش کاربرد به شدت مرتبط با یکپارچه سازی و سازش خواهد بود.
فرضیه 2D: معنویت به شدت مرتبط با یکپارچه سازی و اجبار خواهد بود.
فرضیه 2E: کنترل سرنوشت به شدت مرتبط با تسلط و اجتناب خواهد بود.
فرضیه 2F: هارمونی بین فردی به شدت مرتبط با یکپارچه سازی، اجبار و سازش خواهد بود.
انتظار می رود که هوش هیجانی و خود کنترلی به طور شاخصی انتخاب برنامه راهبردی حل تعارض افراد را پیش بینی می کنند گذشته از این قدرت پیش بینی ارزشها و عقاید فرهنگی را نیز پیش بینی می کنند. بخصوص:
فرضیه 3A: خود کنترلی بالا به شدت با یکپارچه سازی و سازش مرتبط است.
فرضیه 3B: خود کنترلی پایین به شدت مرتبط با تسلط، اجتناب و اجبار است.
فرضیه H4A: ارزیابی احساسات خود به شدت مرتبط با تسلط و یکپارچه سازی خواهد بود.
فرضیه H4B: ارزیابی احساسات دیگران به شدت مرتبط با یکپارچه سازی و اجبار خواهد بود.
فرضیه H4C: استفاده از احساسات به شدت مرتبط با یکپارچه سازی و سازش خواهد بود.
فرضیه H4D: تنظیم احساسات به شدت مرتبط با یکپارچه سازی و سازش خواهد بود.