دانلود مقاله ISI انگلیسی شماره 5949
ترجمه فارسی عنوان مقاله

آیا شرایط اقتصاد کلان آمریکا بر بازارهای سهام در آسیا تاثیر می گذارد ؟

عنوان انگلیسی
Do US macroeconomic conditions affect Asian stock markets?
کد مقاله سال انتشار تعداد صفحات مقاله انگلیسی
5949 2012 11 صفحه PDF
منبع

Publisher : Elsevier - Science Direct (الزویر - ساینس دایرکت)

Journal : Journal of Asian Economics, Volume 23, Issue 6, December 2012, Pages 669–679

فهرست مطالب ترجمه فارسی

چکیده


1. مقدمه


2. نظریه و مدل تجربی


3 . تجزیه و تحلیل تجربی


3.1. اطلاعات


3.2. یافته های اصلی


3.2. 1 . نتایج کوتاه مدت


جدول 1: نتایج ریشه واحد ADF .


جدول 2: نتایج کوتاه مدت از مدل های  OLS و GARCH.


جدول 3: نتایج آزمون هم انباشتگی جوهانسن.


جدول 4: خلاصه ای از تعداد معادلات هم انباشتگی.


جدول 5: نتایج کوتاه مدت از نتایج ECM-GARCH.


جدول 6: نتایج بلند مدت.


3. 2. 2 . نتایج بلند مدت


3.2.3 . بحث نتایج


جدول 8: خلاصه ای از نتایج بلند مدت افزایش نرخ ارز (ER) و نرخ بهره (IR) بر قیمت سهام (SP).


4 . نتیجه گیری بیانات

ترجمه کلمات کلیدی
نرخ بهره - نرخ ارز - بحران مالی - استهلاک
کلمات کلیدی انگلیسی
Interest rate,Exchange rate,Financial crisis,Depreciation
ترجمه چکیده
هدف این مقاله بررسی تاثیر شرایط اقتصاد کلان آمریکا، برای مثال، نرخ ارز و نرخ سود کوتاه مدت بر بازار سهام هفت کشور آسیایی ( چین، هند ، فیلیپین، مالزی، سنگاپور ، تایلند و کره جنوبی) است. ما از داده های روزانه برای دوره 2000-2010 استفاده می کنیم. ما نمونه را به دوره قبل از بحران ( قبل از آگوست 2007) و دوره بحران ( پس از آگوست 2007) تقسیم می کنیم. ما پی بردیم که در کوتاه مدت، نرخ سود اثر آماری معنی داری بر بازده برای همه کشورها، به جز فیلیپین در دوره بحران دارد. از سوی دیگر ، به جز چین ، صرف نظر از بحران، کاهش ارزش یک اثر منفی و از نظر آماری معنی دار بر بازده دارد. هنگامی که رابطه بلندمدت بین متغیرها، برای پنج کشور از هفت کشور ( هند، مالزی، فیلیپین ، سنگاپور و تایلند)، در نظر گرفته شود، در حالی که هم انباشتگی در دوره قبل از بحران وجود دارد، در دوره بحران چنین رابطه ای وجود ندارد، دلالت بر این که بحران مالی در واقع ارتباط بین قیمت سهام و اصول اقتصادی را تضعیف کرده است.
ترجمه مقدمه
ارتباط بین متغیرهای اقتصاد کلان و بازگشت سرمایه گذاری برای اولین بار توسط راس (1976) بنیان شد، همان طور که در تئوری قیمت گذاری داوری پیشنهادی خود ذاتی بود. راس (1976) استدلال کرد که طیف وسیعی از متغیرها تعیین کننده های ممکن بازده می باشند. محدودیت مطالعه او این بود که متغیرهای خاصی که بازده را مشخص می کردند شناسایی نشده بودند. اگرچه این شکاف تحقیقاتی، به وسیله رول و راس (1980) نشان داده شده بود. آنها چهار عامل اصلی- به نام های؛ تغییرات پیش بینی نشده در نرخ تورم، مزایای ریسک، ساختار زمانی نرخ سودها، و تولید صنعتی- به عنوان عوامل بازده را شناسایی کردند. پس از آن، تعداد زیادی از مطالعات به طور تجربی رابطه بین متغیرهای اقتصاد کلان اساسی و بازده سهام را بررسی کرده اند؛ در میان مطالعات موثر، به چن، رول و راس (1986) و فاما (1981) رجوع کنید. هدف این مقاله بررسی تاثیر شرایط اقتصاد کلان آمریکا، پروکسی های نرخ ارز (ایالات متحده در برابر ارز محلی) و نرخ سود کوتاه مدت در ایالات متحده، بر بازده سهام هفت کشور آسیایی ( هند، چین، فیلیپین، مالزی، تایلند ، سنگاپور و کره جنوبی ) است. کار ارائه شده متفاوت از نوشته ها در دو روش متمایز است. ابتدا ما بررسی می کنیم که آیا تاثیر دو متغیر کلان ایالات متحده اثرات مختلفی بر بازده کشورهای آسیایی در دوره بحران مالی پیش از 2007 در مقایسه با دوره بحران پس از 2007 دارد. یکی ویژگی مقالات سنتی و بزرگ اشاره شده به قبل این است که آنها تنها اثر شرایط اقتصاد کلان داخلی بر بازده بازار سهام را درنظر می گیرند. مطالعات بسیار کمی وجود دارد که تاثیر عوامل اقتصاد کلان خارجی بر عملکرد بازارهای سهام را در نظر می گیرند. استثناها کریستی ، دیوید ، چودری ، و خان (2002) و بکر، فینرتی، و کوپکی (1995) هستند، که واکنش ایالات متحده و قیمت های اوراق قرضه خارجی از اطلاعیه های اخبار اقتصاد کلان ایالات متحده را مورد بررسی قرار می دهند. نیکینن و سالستروم (2004) به بررسی اخبار اقتصاد کلان داخلی و سراسر جهان ( پروکسی شده توسط آمریکا ) در ارزیابی سهام بازارهای سهام اروپایی می پردازند، ناصح و استراوس (2000) ، از تحلیل تجزیه واریانس استفاده می کنند و گزارش می دهند که نرخ های سود کوتاه مدت آلمان بر قیمت سهام در کشورهای اروپایی تاثیر می گذارد؛ و آرورا و سریسولا (2001) ، تاثیر سیاست های پولی ایالات متحده در معرض خطر کشور، پروکسی شده توسط توسعه های اوراق قرضه دولتی بازارهای نوظهور را بررسی می کند. آنها پی می برند که سطح نرخ سود آمریکا اثرات مثبتی بر ریسک اوراق قرضه دولتی دارد. علاوه بر این، برخی از مطالعات نشان می دهد که بازارهای آسیایی با بازار ایالات متحده یکپارچه شده است. چو، ان جی، و پی (1994) نشان دادند که شاخص قیمت سهام آمریکا و کشورهای G5 همکاری یکپارچه داشته اند و این رابطه در طول زمان و یا با افزایش آزاد سازی و جهانی شدن بازارهای سرمایه قوی تر می شود. به طور مشابه، چنگ و گلاسکوک (2006) نشان می دهند که یکپارچه سازی بازار سهام بین ایالات متحده و سه کشور آسیایی - چین، هنگ کنگ و تایوان- بعد از بحران های مالی آسیایی 1997 افزایش می یابد. یکپارچه سازی بازارهای آسیایی با ایالات متحده نشان می دهد که عوامل اقتصاد کلان ایالات متحده ممکن است به جنبش در بازارهای سهام آسیا، و یا بالعکس کمک کند. علاوه بر این، استدلال دقیق به نفع مدل سازی تاثیر شرایط اقتصاد کلان آمریکا توسط نیکینن و سالستروم (2004: ص 201-202) ادعا می کنند که شرکت های فعال در چندین بازار تنها در مورد آنچه در یک بازار خاص اتفاق می افتد نگران نمی شوند، آنها نیز علاقه مند به شرایط اقتصادی در بزرگترین بازار هستند زیرا آنها مفاهیمی بر سود دهی و تصمیم گیری خود دارند. آن نیز برای بررسی اثرات شرایط اقتصاد کلان در ایالات متحده مناسب است، همان طور که آن نیز شریک تجاری مهم کشورهای آسیایی می باشد. دوم، دوره نمونه کوتاه که بدلیل این واقعیت است که بحران مالی تنها چند ساله است، و بدان معنی است که بر خلاف مقالات موجود ما نمی توانیم از داده های ماهانه استفاده کنیم، بلکه یک دوره نمونه مناسب برای برآورد داریم، ما نیاز به استفاده از داده های روزانه که انجام می دهیم داریم. روش استفاده از داده های روزانه به ما فرصت بررسی تاثیر متغیرهای کلان ایالات متحده در دوره قبل از بحران و دوره بحران را می دهد. با این حال یکی از مضرات این است که استفاده از داده های روزانه مانع استفاده ی طیف گسترده ای از متغیرهای کلان پیشنهاد شده، برای مثال توسط رول و راس (1980) می شود. این نکته نتیجه ای از این واقعیت است که داده های روزانه در بیکاری، تولید صنعتی، و تورم وجود ندارد. در همان زمان، آن نیز درست است که یا به دلیل محدودیت برآورد اقتصادسنجی و یا محدودیت اطلاعات، ما هرگز قادر به گرفتن تمام عوامل موثر بر بازده نباشیم. با این حال، ما معتقدیم که شرایط اقتصاد کلان به طور غیر مستقیم در متغیرهای نرخ ارز و نرخ بهره که ما استفاده می کنیم دستگیر شده است. به عنوان مثال، نرخ ارز ثابت و رقابتی و نرخ بهره تمایل به انطباق با شرایط کلان اقتصادی قوی در یک کشور، از جمله رشد بالای فعالیت های اقتصادی دارد. در نتیجه، ما معتقدیم که کار ما، در حالی که به هیچ وجه از نقطه نظر خصوصیات مدل عالی نیست، به اندازه کافی شرایط اقتصاد کلان داخلی را درگیر کرده است. ما تعادل مقاله را به شرح زیر سازماندهی می کنیم. در بخش 2، ما از مدل های تجربی و چارچوب نظری که قالب تجربی را بر می انگیزد بحث می کنیم. در بخش 3، ما از داده ها و یافته ها صحبت می کنیم. در بخش نهایی، نتیجه گیری بیانات را ارائه می دهیم.
پیش نمایش مقاله
پیش نمایش مقاله  آیا شرایط اقتصاد کلان آمریکا بر بازارهای سهام در آسیا تاثیر می گذارد ؟

چکیده انگلیسی

The aim of this paper is to examine the impact of US macroeconomic conditions—namely, exchange rate and short-term interest rate—on the stock markets of seven Asian countries (China, India, the Philippines, Malaysia, Singapore, Thailand, and South Korea). We use daily data for the period 2000–2010. We divide the sample into a pre-crisis period (pre-August 2007) and a crisis period (post-August 2007). We find that, in the short-run, the interest rate has a statistically insignificant effect on returns for all countries, except for the Philippines in the crisis period. On the other hand, except for China, regardless of the crisis, depreciation has a statistically significant and negative effect on returns. When the long-run relationship among the variables is considered, for five of the seven countries (India, Malaysia, the Philippines, Singapore, and Thailand), while there is cointegration in the pre-crisis period, in the crisis period there is no such relationship, implying that the financial crisis has actually weakened the link between stock prices and economic fundamentals.

مقدمه انگلیسی

The link between macroeconomic variables and return on investments was first established by Ross (1976), as being inherent in his proposed arbitrage pricing theory. Ross (1976) argued that a range of variables are possible determinants of returns. A limitation of his study was that the specific variables that determined returns were not identified. This research gap was addressed, however, by Roll and Ross (1980). They identified four main factors—namely, unanticipated changes in inflation, risk premiums, the term structure of interest rates, and industrial production—as determinants of returns. Subsequently, a large number of studies have empirically examined the relationship between key macroeconomic variables and stock returns; among influential studies, see Chen, Roll, and Ross (1986) and Fama (1981). The aim of this paper is to examine the impact of US macroeconomic conditions, proxied by exchange rate (US vis-à-vis local currency) and short-term US interest rate, on stock returns of seven Asian countries (India, China, the Philippines, Malaysia, Thailand, Singapore, and South Korea). The proposed work is different from the literature in two distinct ways. First, we examine whether the impact of the two macro variables for the US had different effects on returns in those Asian countries in the pre-2007 financial crisis period compared to the post-2007 crisis period. A feature of the traditional and voluminous literature alluded to earlier is that it considers only the effect of domestic macroeconomic conditions on stock market returns. There are very few studies that consider the impact of foreign macroeconomic factors on the performance of stock markets. The exceptions are Christie-David, Chaudhry, and Khan (2002) and Becker, Finnerty, and Kopecky (1995), who examine the reaction of the US and foreign bond futures prices from US macroeconomic news announcements; Nikkinen and Sahlstrom (2004), who examine both domestic and worldwide (proxied by the US) macroeconomic news in stock valuations on European stock markets; Nasseh and Strauss (2000), who use a variance decomposition analysis and report that German short-term interest rates impacted stock prices in European countries; and Arora and Cerisola (2001), who examine the impact of the US monetary policy on country risk, proxied by the sovereign spreads, of emerging markets. They find that the level of the US interest rate has positive effects on sovereign risk. Furthermore, some studies suggest that Asian markets are integrated with the US market. Chou, Ng, and Pi (1994) found that the stock price indices of the US and those of the G5 countries were co-integrated and that this relationship became stronger over time, or with the increasing liberalisation and globalisation of capital markets. Similarly, Cheng and Glascock (2006) show that stock market integration between the US and three Asian countries—China, Hong Kong and Taiwan—increased after the 1997 Asian financial crisis.1 Integration of Asian markets with the US suggests that the US macroeconomic factors may be contributing to movements in Asian stock markets, or vice versa. In addition, a sound argument in favour of modelling the influence of the US macroeconomic condition is provided by Nikkinen and Sahlstrom (2004: pp. 201–202), who contend that firms operating in several markets are not only concerned about what is happening in one particular market, they are also interested in the economic conditions in the largest market because they have implications on their profitability and decision making. It is also convenient to examine the effects of the macroeconomic conditions in the US, as it is also an important trading partner of the Asian countries. Second, the short sample period which is due to the fact that the financial crisis is only a few years old, means that unlike the extant literature we cannot use monthly data; rather, to have a reasonable sample period for estimation, we need to use daily data, which we do. Our approach of using daily data provides us an opportunity to examine the impact of US macro variables in the pre-crisis and crisis periods. One disadvantage, however, is that the use of daily data precludes us from using a wide range of macro variables as proposed by, for instance, Roll and Ross (1980). This caveat is a result of the fact that daily data on unemployment, industrial production, and inflation do not exist. At the same time, it is also true that either due to econometric estimation constraints or data constraints we will never be able to capture all the determinants of returns. Nonetheless, we believe that these macroeconomic conditions are indirectly captured in the exchange rate and interest rate variables that we use. For instance, a stable and competitive exchange rate and interest rate tend to coincide with strong macroeconomic conditions in a country, including high growth of economic activity. As a result, we believe that our work, while by no means perfect from the point of view of model specification, sufficiently captures the domestic macroeconomic conditions. We organise the balance of the paper as follows. In Section 2, we discuss the empirical model and the theoretical framework that motivates the empirical framework. In Section 3, we discuss the data and the findings. In the final section, we provide concluding remarks.

نتیجه گیری انگلیسی

In this paper we examine the impact of the US macroeconomic fundamentals on the stock market performance of seven Asian countries, namely, China, India, the Philippines, Malaysia, Singapore, Thailand and South Korea. Due to the short time span of the crisis, the lack of time series observations is a problem. To solve this problem, unlike previous studies in this literature which have used monthly data, we use daily data. The use of daily data precludes the use of a wide range of macro variables, apart from exchange rate and interest rate, simply because daily data on economic activity (industrial production mainly), inflation rates, and unemployment rates do not exist. We use daily data for the period 2000–2010, and divide the sample into the pre-crisis period (pre-August 2007) and the crisis period (post-August 2007). Our main findings are as follows. First, we find that, in the short-run, changes in the US interest rate have statistically insignificant effects on returns for all countries except for the Philippines. For the Philippines, the interest rate has a statistically significant and positive effect on returns in the crisis period. Second, except for China, regardless of the crisis, exchange rate has had a statistically significant and negative effect on returns. Third, when the long-run relationship among the variables is considered, for five of the seven countries (India, Malaysia, the Philippines, Singapore and Thailand), while evidence of cointegration was found in the pre-crisis period, no such evidence was found in the crisis period. This implies that the financial crisis actually weakened the long-run relationship between stock prices and economic fundamentals. Finally, for China and South Korea, the cointegration relationship existed in both periods, meaning that the financial crisis did not disrupt the long-run relationship between the US macro fundamentals and stock prices.