ترجمه فارسی عنوان مقاله
آیا بین فرهنگ و توسعه اقتصادی، یک رابطه درون زاد وجود دارد؟
عنوان انگلیسی
Is there an endogenous relationship between culture and economic development?
کد مقاله | سال انتشار | تعداد صفحات مقاله انگلیسی |
---|---|---|
6885 | 2002 | 22 صفحه PDF |
منبع
Publisher : Elsevier - Science Direct (الزویر - ساینس دایرکت)
Journal : Journal of Economic Behavior & Organization, Volume 48, Issue 2, June 2002, Pages 105–126
فهرست مطالب ترجمه فارسی
چکیده
کلمات کلیدی
1.مقدمه
2. پنجابی ها در ساوتال، لندن
3. گجراتی ها در ومبلی، لندن
4. روشها
جدول 1. تعداد پاسخ ها
5. پاسخ های پرسشنامه
جدول 2. پاسخ های بررسی
6. حفاظت فرهنگی از طریق تجزیه در برابر نهادینه سازی
جدول 3. پاسخ های اعضای گروه ساوتال در10 بعد
جدول 4. پاسخ های اعضای گروه ومبلی در 10 بعد
شکل 1. پاسخ دهندگان ساوتال در محیط های اجتماعی و اقتصادی به عنوان وفادار طبقه بندی شدند.
شکل 2. پاسخ دهندگان ومبلی در محیط های اجتماعی و اقتصادی به عنوان وفادار طبقه بندی شدند.
7. ثبات و پایداری فرهنگی از طریق تجزیه و نهادینه سازی
8. بحث
9. نتیجه گیری
ضمیمه A: بخش 2: این بخش نحوه نگاه کردن به خودتان و باکسی با او به صورت روزمره در تعامل هستید را خطاب قرار می دهد.
ضمیمه B. توزیع پاسخ های پرسشنامه برمبنای سن
ضمیمه C
کلمات کلیدی
1.مقدمه
2. پنجابی ها در ساوتال، لندن
3. گجراتی ها در ومبلی، لندن
4. روشها
جدول 1. تعداد پاسخ ها
5. پاسخ های پرسشنامه
جدول 2. پاسخ های بررسی
6. حفاظت فرهنگی از طریق تجزیه در برابر نهادینه سازی
جدول 3. پاسخ های اعضای گروه ساوتال در10 بعد
جدول 4. پاسخ های اعضای گروه ومبلی در 10 بعد
شکل 1. پاسخ دهندگان ساوتال در محیط های اجتماعی و اقتصادی به عنوان وفادار طبقه بندی شدند.
شکل 2. پاسخ دهندگان ومبلی در محیط های اجتماعی و اقتصادی به عنوان وفادار طبقه بندی شدند.
7. ثبات و پایداری فرهنگی از طریق تجزیه و نهادینه سازی
8. بحث
9. نتیجه گیری
ضمیمه A: بخش 2: این بخش نحوه نگاه کردن به خودتان و باکسی با او به صورت روزمره در تعامل هستید را خطاب قرار می دهد.
ضمیمه B. توزیع پاسخ های پرسشنامه برمبنای سن
ضمیمه C
ترجمه کلمات کلیدی
توسعه اقتصادی - سیستم های اقتصاد تطبیقی - اقتصاد فرهنگی - سرمایه اجتماعی
کلمات کلیدی انگلیسی
ترجمه چکیده
مدارک بدست آمده از دو جامعه به مسیرهای متفاوتی از توسعه اقتصادی اشاره می کند؛ مسیراول که فرهنگ را با فعالیتهای اقتصادی ادغام می نماید و مسیردوم که این کار را انجام نمی دهد. اگر نتوان درونزادی را تصور نمود، آنگاه آیا اهمیت فرهنگ برای فعالیتهای اقتصادی پایداری اش را تحت تاثیر قرار می دهد؟ علی رغم برتری و سلطه فرهنگ در جامعه اولیه، احتمال پیشرفت یا حفظ نرم های اجتماعی، نشانه ها و نمادهای قومی وجود ندارد. طبق انتظارات، گروه دوم در حفظ فرهنگ از طریق استراتژی تجزیه یا جداسازی هویت اجتماعی از فعالیتهای اقتصادی، موفق تر است.
طبقه بندی JEL: O12: تحلیل های اقتصاد خرد توسعه اقتصادی؛ P52: سیستم های اقتصادی مقایسه ای؛ Z13: نرم ها و سرمایه های اجتماعی
ترجمه مقدمه
مسئله ای که در سطح گسترده پذیرفته شده است آن است که موسسات و قوانین کشور، فرصتها و محدودیت های اقتصادی را تحت تاثیر قرار می دهند. با انفجارگذر کشورها به سمت سرمایه داری دموکراتیک، دانشمندان سیاسی و اقتصاددانان، مطالعه موسسات و قوانین را تکرار نمودند که دموکراسی را ترویج داده و در همان زمان کارایی و رشد اقتصادی را به حداکثر می رسانند. از آنجایی که رفتار با انتظارات منطبق نیست، در نتیجه توضیحات اغلب به رابطه درونزاد بین فرهنگ و توسعه اقتصادی توجه می نماید. با وجود اینکه حضور فرهنگ در توسعه جهت درستی را نشان می دهد، علتی برای انتخاب دقیق شیوه حضورش در تحلیل ها وجود دارد. با آن فرهنگ به عنوان یک طبقه باقیمانده رفتار گردید که فضایی که امکان توضیحش با متغیرهای دیگر وجود ندارد را پر می کند. امروز، فرهنگ را به عنوان مجموعه ای فراگیر از عوامل تلقی می کنیم. موج جدید توجه به فرهنگ، پاندول خطای ناشی از نبود یا جعبه سیاه فرهنگ را به سمت حضور فر اگیر پیش برده، و تاحدی آسیب می بیند که اهمیت فرهنگ برای تعامل و توسعه اقتصادی را تصور می نماید.
برای اینکه با فرهنگ به عنوان توضیح باقیمانده رفتار نشده و فرهنگ را مرتبط با کلیه توضیحات تصور نماییم، باید به خصوصیات مکانیسم های تعامل فرهنگ با توسعه سیاسی و اقتصادی بیشتر توجه نمود. درونزادی یک سئوال تجربی است، نه قطعیت نظری و شناخت الگوها یا مکانیسم هایی که فرهنگ را به عوامل اقتصادی متصل می نمایند، برای مطالعه توسعه مهم تلقی می گردند. در همان زمان، اگرمکانیسم های متغیر نه خود فرهنگ ها باشند، امکان تعمیم آنها فراتر از یک قومیت وجود دارد. این مقاله بر درونزادی بین فرهنگ و توسعه اقتصادی و همچنین بر مکانیسم هایی تاکید می کند که در مطالعات درونزادی بین فرهنگ و توسعه سیاسی کاربرد دارند.
مطالعه تعامل بین فرهنگ و توسعه اقتصادی جدید نیست. از زمان Adam Smith، محققین علوم اجتماعی و حقوقی همچنان راجع به کارایی اقتصادی در میان گروههای فرهنگی که در کار اخیر Pagden (1988) و Fukuyama (1995)، تعریف گردید، اهمیت مقررات قانونی یکنواخت برای حل "ورشکستگی بازار" در جوامع فرهنگی متفاوت که در Chong (1996) و Sunstein (1996) کشف شد و همگرایی ظاهری فرایندها و الگوهای تصمیم گیری در گروههای خاص، مثلاً در Landa (1994) و Wright (1995)، بحث می کنند.
تحقیق پیرامون درونزادی فرهنگ و توسعه اقتصادی، شامل مطالعات اثرات فرهنگ برتوسعه اقتصادی و پژوهش پیامدهای فرهنگی توسعه اقتصادی می شود. در حوزه اول، شیوه غالب به کشف صفات فرهنگی و روابط خاص بین اعضا می پردازد که فعالیت اقتصادی و موفقیت در محیط های رقابتی را ترویج می دهند. شروع زودهنگام با جامعه شناس معروف Max Weber (1930) و اخیراً دانشمندان سیاسی به نامهای Bates و همکاران (1998) و اقتصاددان معروف Grief (1994)، مجموعه نرم ها و الگوهای اجتماعی خاصی را تعیین می نماید که توسعه اقتصادی را تقویت می نمایند. اخیراً، جلدکتاب ویرایش شده توسط Harrison و Samuel Huntington، تحت عنوان Culture Matters (موضوعات فرهنگ)، پیش نیازهای فرهنگی پیشرفت را اصلاح و به این نتیجه رسید که ارزشهای خاص از توانایی بیشتری برای توسعه برخوردارند.
نرم های فرهنگی مثل اعتماد، انواعی از اعتبار نمادین محسوب می شوند که توانایی همکاری افراد و چشم پوشی از بهره های کوتاه مدت در معاملات را بهبود می بخشند. زمانی که افراد به هم نزدیک می شوند، از قراردادهای گران، وهزینه های اجرا و اندازه گیری اجتناب نموده و وارد شبکه های اطلاعاتی گسترده می شوند. زمانی که با کسب و کارهایی رقابت می کنند که مجبورند چنین هزینه هایی را تحمیل نمایند، انسجام و پیوستگی اجتماعی یا سرمایه اجتماعی (Putnam، 1993)، یک لبه یا حاشیه رقابتی حاصل می نماید که به سودهای بالاتر و موفقیت بلندمدت ترجمه و تعبیر می شود. در این حوزه از تحقیق، مولفین برای توسعه، بر معیارهای فرهنگی تاکیدمی کنند. پیوندهای بین افراد هم فرهنگ، مزیت اقتصادی خلق می نماید. تحقیق پیرامون رابطه بین فرهنگ و توسعه لبریز از مطالعاتی است که بر تاثیر ویژگیهای فرهنگی بر توسعه سیاسی، اجتماعی و اقتصادی تاکید می کنند.
دومین قطب متمرکز تحقیق به کشف رابطه از دیدگاه تاثیر توسعه برفرهنگ می پردازد. دامنه وسیعی از شیوه ها از جمله بررسی موسسات و توزیع منابع توسط Knight (1992، 1995) وجود دارد که عدم تقارن قدرت به سلطه و برتری نرم های فرهنگی خاص ترجمه و تعبیر می شود. و از طریق بررسی ها و موردهای مقایسه ای (تطبیقی)، تحقیق Inglehart (1990، 1998) به کشف تاثیر سببی فرهنگ و همچنین تاثیر صنعتی شدن و پس صنعتی شدن بر ارزشها می پردازد. به طور کلی، مطالعاتی با این قطب تمرکز به دو گروه تقسیم می شوند: مطالعاتی با این ایده که فرهنگ به سمت مدل غالب همگرا می شود (میل می کند) و مطالعاتی که تمایز فرهنگ را در سراسر مراحل توسعه حفظ می کنند. نظریه پردازان همگرایی این گونه استدلال می کنند که با هر مرحله از توسعه اقتصادی، فرهنگ تغییر می کند. به علاوه، با پیشرفت کشورها و گروهها در مراحل توسعه، همگرایی ارزش ها شکل می گیرد. در مقابل، فرهنگ گرایان ادعا می کنند گروهها صفات منحصربه فردشان را حفظ می کنند. فرهنگ های مختلف مدلهایی از توسعه خلق و جاودانی می سازند که از لحاظ اقتصادی موفق بوده و درنرم ها و ارزشهای زیرمبنای فعالیتهای مذکور، متنوع ظاهر می شوند. بسیاری از دانشمندان اجتماعی، شیوه سوم برای بحث فرهنگی، را ارائه دادند که فرض متدولوژیکی انتخاب منطقی را مطرح می نماید. طبق این فرض، نظریه پردازان به قوانین حقوقی ساختاری و فشار کارایی اقتصادی به عنوان منبعی برای تغییر فرهنگی و احتمالاً همگرایی اشاره می کنند. در این مسیر، افراد به صورت منطقی به انگیزه ها پاسخ داده، و ویژگیهای اجتماع بسته به حمایت یا عدم حمایت ویژگیهای فردی از محرک بیشینه سازی (ماکزیمم سازی) در محدودیت ها، ناپدید یا پیشرفت می کنند.
برخلاف فرض وجود یا عدم وجود رابطه درونزاد بین فرهنگ و توسعه اقتصادی، تحقیقم از رابطه به عنوان یک سئوال تجربی یاد می کند. به عنوان یک سئوال تجربی، به کشف رابطه از لحاظ فرهنگ اثرگذار بر فعالیتهای اقتصادی و تاثیر توسعه اقتصادی بر فرهنگ می پردازم. به جای ویژگیهای فرهنگی خاص، عنصر قاطع در تعیین ربط فرهنگ به رفتار اقتصادی، سازمان فرهنگ است. این تغییر و جابجایی در بحث مطالعه مقایسه ای یا تطبیقی موجب اختلافاتی میان جوامع در خصوص تعامل ویژگیهای فرهنگی با فعالیتهای اقتصادی می شود. برای تعمیم های موثردر مورد نوع ویژگیهای فرهنگی یا کیفیت توسعه اقتصادی، که بخشی از یک رابطه درونزاد تصور شدند، دانشمندان اجتماعی باید بین فرهنگ و فعالیتهای اقتصادی، ارتباط برقرار نمایند. مدارک بدست آمده حاکی از آن است که این ارتباط، در میان فرهنگ ها و جوامع یکسان نیست.
علاوه براینکه ارتباط بین فرهنگ و فعالیتهای اقتصادی، یک سئوال تجربی محسوب می شود، قضیه دومقاله براین مسئله تاکید می کند که ثبات و ایستادگی نرم های فرهنگی نیز یک سئوال تجربی محسوب می شود. در اینجا این فرضیه را تست می کنم که فرهنگ به احتمال زیاد در جوامعی ایستادگی می کند که نرم های اجتماعی بخش مهم و اصلی از فعالیتهای اقتصادی محسوب می شوند. از لحاظ شهودی، انتظار می رود پایداری و ایستادگی نرم های فرهنگی به اهمیت و حضور در فعالیتهای روزمره بستگی داشته باشد. این چنین استنباط خواهد شد که فرهنگ به احتمال زیاد در زمان حضور در توسعه اقتصادی، پایداری حاصل می کند. در این تست مقایسه ای، پنجابی ها ، یک ناحیه قومی خلق نموده، و با جدانمودن یا تجزیه جامعه از نظر جغرافیایی، فرهنگ به عنوان جزئی سازگار و اصلی از فعالیتهای اقتصادی ظاهر می شود. در مقابل، همسایگی گجراتی ها، چندقومی است. گجراتی ها به جای جدا کردن جامعه، موقعیت هایی توسعه داده است که نهایتاً بکارگیری فرهنگ در فعالیتهای کسب و کار را تعریف و محدود می کنند. با وجودیکه فرهنگ تا حد یکسان به عنوان جزئی از توسعه اقتصادی ظهور نمی کند، نهادینه سازی موثر فرهنگ، علائمی از تاب آوری و انعطاف پذیری بیشتر به خاطر پایداری اش نشان می دهد.