ترجمه فارسی عنوان مقاله
مدلسازی اثر آموزش بر رشد اقتصادی: مدارکی از داده های سری زمانی تجمعی و غیرتجمعی پاکستان
عنوان انگلیسی
Modeling the impact of education on the economic growth: Evidence from aggregated and disaggregated time series data of Pakistan
کد مقاله | سال انتشار | تعداد صفحات مقاله انگلیسی |
---|---|---|
16196 | 2013 | 6 صفحه PDF |
منبع
Publisher : Elsevier - Science Direct (الزویر - ساینس دایرکت)
Journal : Economic Modelling, Volume 31, March 2013, Pages 383–388
فهرست مطالب ترجمه فارسی
چکیده
کلید واژگان
1. مقدمه
2. مرور ادبیات
شکل 1. هزینه آموزش به عنوان درصد GNP.
3. مدل و روش انجام کار
4. ساخت متغیر و داده ها
5. نتایج تجربی
جدول 1. تست های ریشه واحد
جدول 2. اثر آموزش بر رشد اقتصادی
جدول 3. اثر آموزش بر رشد اقتصادی: با متغیرهای ساختگی
6. نتیجه گیری
کلید واژگان
1. مقدمه
2. مرور ادبیات
شکل 1. هزینه آموزش به عنوان درصد GNP.
3. مدل و روش انجام کار
4. ساخت متغیر و داده ها
5. نتایج تجربی
جدول 1. تست های ریشه واحد
جدول 2. اثر آموزش بر رشد اقتصادی
جدول 3. اثر آموزش بر رشد اقتصادی: با متغیرهای ساختگی
6. نتیجه گیری
ترجمه کلمات کلیدی
داده های آموزش و پرورش - رشد اقتصادی - سریهای زمانی - پاکستان
کلمات کلیدی انگلیسی
Education,Economic growth,Time series data,Pakistan
ترجمه چکیده
این مقاله با توجه به مطالعات اخیر بر روی نظریه های رشد درونی که نشان می دهند رشد اقتصادی ناشی از سرمایه انسانی انباشته شده توسط آموزش می تواند اساسی و پایدارتر باشد، سطح و اثرات رشد آموزش بر رشد اقتصادی پاکستان در طی دوره 1960 تا 2010 را بررسی می کند. تخمین کننده های متغیر ابزاری حداقل مربعات دومرحله ای غیرخطی (NLTSLS-IV) برای تخمین مدل تصحیح خطا استفاده شدند. تابع تولید تخمینی ما مشخصا نشان دهنده اثر مثبت سطوح مختلف آموزش بر رشد اقتصادی پاکستان است. از این رو، ما برای این فرضیه که سرمایه گذاری در بخش آموزش و پرورش می تواند رشد اقتصادی کشور را بالا ببرد، پشتیبانی پیدا می کنیم.
ترجمه مقدمه
مطالعات اخیر بر روی نظریه رشد درونی استدلال می کنند که رشد اقتصادی ناشی از انباشت سرمایه انسانی توسط آموزش و پرورش می تواند اساسی و پایدارتر باشد چون بهره وری و نوآوری فنی را افزایش می دهد (آگیون و هوویت، 1998؛ آگیون و همکاران، 2009؛ لوکاس، 1988؛ رامر، 1990). این مطالعات پیش بینی می کنند که سرمایه انسانی رشدی است که متغیر خط مشی را بهبود می بخشد و ممکن است در کنار افزایش بازده خصوی تعدادی اثرات خارجی نیز داشته باشد. در حالی که مدل رشد نئوکلاسیک بسیط متعلق به مانکیو و همکاران (1992) سرمایه انسانی را یک ورودی اضافی در مدل سولوف (1956) در نظر می گیرد که بر سطح رشد اقتصادی اثر معنی دار دارد.
اگرچه، تحقیقات تجربی بر روی این موضوع نتایج مبهمی ارائه می کنند که چند دلیل دارد. یکی از مهمترین دلایل این است که محققان از پروکسی های خام استفاده می کنند مانند سطح متوسط آموزش، تا سطح آموزش را اندازه گیری کنند (آگیون و همکاران، 2009). نتیجه استفاده از سطح متوسط آموزش این است که یک سال بیشتر از آموزش دبیرستان درست مانند سال اضافی آموزش ابتدائی است. توجیهی ندارد که فرض کنیم ثبت نام در آموزش ابتدائی به اندازه آموزش دبیرستان برای استفاده از نیروی کار و سرمایه مهم است. از این رو، مطالعات مختلف سطوح متفاوت آموزش را برای کانال های رشد اقتصادی در نظر می گیرند. به عنوان مثال، شرر و هیو (1992) و سایپر و همکاران (2004) بیان می کنند که سرمایه گذاری در تحصیلات تکمیلی برای افزایش فعالیت های نوآورانه مهمتر است که منبع اصلی رشد اقتصادی در چهارچوب درونی هستند. از سوی دیگر، آگیون و همکاران (2009) مشخص می کنند که رشد اقتصادی در کشورهای آسیایی به سرمایه گذاری در سطوح ابتدائی و راهنمایی آموزش ارتباط دارد. همین نتیجه گیری را کروگر و لیندال (2001) مطرح می کنند که سرمایه گذرای در آموزش و پرورش برای کشورهایی مهم است که پایین ترین سطح آموزش را دارا می باشند. این مجادله در میان محققان نشان می دهد که ارتباط بین آموزش و رشد اقتصادی چندان ساده نیست که بتوانیم آن را با سطح متوسط آموزش تست کنیم. از این رو، بهتر است که اثر سطوح مختلف آموزش بر رشد اقتصادی را بررسی نمائیم. این مقاله تلاش دارد تا اثرات سطوح مختلف آموزش را یکپارچه نماید تا اثر سطح و رشد سرمایه انسانی بر رشد اقتصادی را بررسی نماید.
برای انجام این کار، سه سطح مختلف از آموزش – ابتدائی، راهنمایی و دبیرستان – در کنار سطح متوسط درآمد در بافت یک کشور به عنوان مطالعه موردی استفاده شده اند. استفاده از داده های سری زمانی برای یک کشور، به جای استفاده از یک نمونه حاوی چند کشور، مشخصه بدیع دیگر مقاله کنونی است. حقیقت این است که خط مشی های آموزشی ممکن است برای کشورهای مختلف در مراحل متفاوت رشد و توسعه ناهمگن باشند. مخصوصا کشورهایی که از نظر تامین بودجه سیستم های آموزشی خود تفاوت فراوانی دارند (اوانگ و سرکار، 2008). از این رو، تعمیم نتایج برای همه کشورها ممکن است منجر شود به خط مش های اشتباه و لذا تحلیل سری های زمانی تاریخی برای تحلیل پویایی های رشد مناسب تر است (تمپل، 1999). متاسفانه، مطالعات اندکی برای کشورهای در حال توسعه وجود دارند که به صورت اقتصاد سنجی اثر سرمایه انسانی بر رشد اقتصادی را تحلیل کنند.
برای هدف تجربی، ما مورد پاکستان را در نظر داریم. همچنین، پاکستان یک نامزد ایده آل در این بافت است چون دارای نرخ رشد GDP قابل توجه 5% در طی 50 سال اخیر بوده است و نرخ فقر را تا 17% کاهش داده است اگرچه نشیب و فرازهای زیادی نیز داشته است. از سوی دیگر، نیمی از جمعیت پاکستان همچنان علی رغم نرخ رشد اقتصادی قابل توجه در طی یک دوره زمانی بلند مدت بیسواد هستند. همچنین، بخش آموزش اصلاحات چشمگیری را در سالهای اخیر داشته است و نرخ سواد از 10% به 53% در طی دوره 1950 تا 2010 افزایش پیدا کرده است. همچنین لازم به ذکر است که هزینه آموزش به عنوان درصدی از GDP در قیاس با سایر کشورهای در حال توسعه در منطقه پایین ترین است. در حالی که بهرمن (1995) تخمین می زند که بازده بسط سالهای آموزشی در پاکستان 20% است. همچنین، شبیر (1994) نرخ اجتماعی بازده 13% برای سرمایه گذاری مجدد در مدارس ابتدائی را تخمین می زند. این بدان معنا است که دارایی ها ممکن است در طی شش سال دوبرابر شوند. بردسال و همکاران (1993) نیز بیان می کنند که درآمد پاکستان در 1985 25% بالاتر می بود اگر نرخ ثبت نام در مدرسه ابتدائیی 67% می بود. حسین (2005) نیز نشان می دهد که درآمد پاکستان می تواند دوبرابر این میزان واقعی باشد اگر ما این پیش بینی ها را تا 2005 بسط دهیم. نتایج این مطالعات نشان می دهند که پاکستان با افزایش نادرست سرمایه گذاری در بخش آموزش و پرورش این بازده های اقتصادی را از دست می دهد.
اگرچه، با نگاهی به شکل 1 متوجه می شویم که در طی 4 دهه گذشته هزینه آموزش هرگز بیشتر از 2.5% تولیدناخالص ملی نبوده است. هزینه آموزش نیز به عنوان درصد GDP برای 4 تا 5 سال گذشته کاهش داشته است . از این رو، این مقاله قصد دارد تا سیاست گذاران را برای جابجایی منابع موجود در بخش آموزش و پرورش پاکستان تشویق کند. تا جایی که ما می دانیم، مطالعه ای برای پاکستان وجود ندارد که از سریهای تاریخی داده های غیرتجمعی آموزش به منظور بررسی اثر سطح و رشد سرمایه انسانی بر رشد اقتصادی استفاده کرده باشد. مقاله کنونی تلاشی است برای پر کردن این خلاء.
ادامه این مقاله به 5 پخش تقسیم شده است. بخش 2 مروری است کوتاه از موضوع. مدل و استراتژی اقتصادسنجی در بخش 3 مورد بحث قرار می گیرند. ساخت متغیرها و منابع داده در بخش 4 ارائه شده است. نتایج تجربی در بخش 5 گزارش شده اند و در نهایت، در بخش 6 نتیجه گیری می باشد.