دانلود مقاله ISI انگلیسی شماره 26972
ترجمه فارسی عنوان مقاله

ادراک تجاری، ثبات جریان نقدی، و سیاست مالی

عنوان انگلیسی
Brand perception, cash flow stability, and financial policy
کد مقاله سال انتشار تعداد صفحات مقاله انگلیسی
26972 2013 22 صفحه PDF
منبع

Publisher : Elsevier - Science Direct (الزویر - ساینس دایرکت)

Journal : Journal of Financial Economics, Volume 110, Issue 1, October 2013, Pages 232–253

فهرست مطالب ترجمه فارسی
چکیده

کلیدواژه

1. مقدمه

2. تدوین فرضیات   

3. داده ها                                 

1.3. Brand Asset Valuator

2.3. متغیرهای مالی

3.3. مشخصات نمونه

جدول 1) آمار توصیفی

جدول 2) توزیع صنعت

4. ادراک از برند و ریسک بنگاه          

1.4. ثبات جریان نقدی آتی

جدول 3) تأثیر منزلت برند بر نوسان آینده محور جریان نقدی.

2.4. عملکرد در طول رکود اقتصادی

3.4. خطرپذیری اعتبار

جدول 4) عملکرد عملیاتی 

جدول 5) تأثیر منزلت برند بر رتبه اعتباری.

5. ادراک از برند و سیاست مالی              

1.5. اهرم

جدول 6) تحلیل تک متغیره بر روی رابطه بین منزلت برند و سیاست مالی.

جدول 7) رگرسیون بین بخشی اهرم. 

جدول 8) رگرسیون بین بخشی موجودی نقد.

2.5. موجودی نقد

6. استدلال های دیگر  

1.6. درونزایی و علّیّت معکوس

1.1.6. ادراک از برند و اهرم

2.1.6. ادراک از برند و احتمال ورشکستگی

جدول 9) تغییرات ادراک از برند در آستانه تنزل رتبه اعتباری.

3.1.6. ادراک از برند و مدیریت رتبه اعتباری

2.6. مسائل نمایندگی

3.6. عدم تقارن اطلاعات

4.6. سودآوری

7. نتیجه گیری           

ضمیمه الف                     

الف1. پیمایش BAV

الف2. ادغام داده های BAV با Compustat
ترجمه کلمات کلیدی
- سیاست مالی - ساختار سرمایه - نوسانات جریان نقدی - پول نقد - برند
کلمات کلیدی انگلیسی
Financial policy,Capital structure, Cash flow volatility, Cash holdings, Brand
ترجمه چکیده
این مقاله اثبات می کند که دارایی های نامشهود نقش مهمی در سیاست مالی ایفا می کنند. با استفاده از پایگاه داده اختصاصی ارزیابی مصرف کنندگان از برندها نشان می دهم که نگرش مثبت مصرف کننده نسبت به محصولات یک بنگاه اصطکاک مالی را کاهش می دهد و خالص ظرفیت بدهی را (که با اهرم بالاتر و موجودی نقدی کمتر سنجیده می شود) افزایش می دهد. ادراک از برند با کاهش مجموع خطرپذیری بنگاه بر سیاست مالی تأثیر می گذارد، زیرا ارزیابی های مثبت مصرف کنندگان باعث کاهش نوسان جریان نقدی آتی و نیز افزایش رتبه اعتباری بنگاه های بالقوه پرنوسان می شود. تأثیر برند در میان بنگاه های کوچک تر بیشتر است که با تعدادی از استدلال های علّیّت معکوس و متغیرهای حذف شده تناقض دارد.
ترجمه مقدمه
این مقاله به بررسی تأثیر یکی از دارایی های مهم نامشهود یعنی برند بنگاه بر سیاست مالی می پردازد. برند یکی از مؤلفه های مهم ارزش کل بنگاه است: طبق برآوردهای سال 2010، ارزش بازار برندها بالغ بر 30% ارزش بازار 500 بنگاه برتر استاندارد اند پور است و از ارزش دفتری سهام این بنگاه ها بالاتر است. منابع موجود عمدتاً فرض می کنند که دارایی های نامشهود میزان خطرپذیری بنگاه را افزایش می دهد زیرا ارزش این دارایی ها در شرایط درماندگی مالی و رکود اقتصادی از بین می رود. این مقاله اثبات می کند که این موضوع برای تمام دارایی های نامشهود صادق نیست زیرا برندهای قدرتمند می توانند با کاهش میزان خطرپذیری جریان های نقدی آتی بر ساختار مالی تأثیر بگذارند. با استفاده از مجموعه داده جدید و پیمایش محور ارزیابی مصرف کنندگان درباره برندها اثبات می کنم که ادراک مثبت درباره محصولات بنگاه ها نوسان آینده محور جریان های نقدی را کاهش می دهد و بنگاه ها را در طول دوره های رکود مصون نگه می دارد. کاهش میزان خطرپذیری که با قدرت برند ارتباط دارد احتمال انجام تعهدات مالی آتی توسط بنگاه را افزایش می دهد، اصطکاک مالی را کاهش می دهد، و به بنگاه ها امکان می دهد تا سطح بدهی بالاتر و ذخیره احتیاطی نقد کمتری داشته باشند. در ابتدا مکانیزم نوسان جریان نقدی را اثبات می کنم که برند از طریق آن با تصمیمات مالی ارتباط پیدا می کند و نشان می دهم که نظر مثبت مصرف کنندگان درباره یک محصول چگونه باعث کاهش مخاطره آمیز بنگاه می شود. هرچند یکی از مفروضات اصلی رقابت کامل این است که تمام فروشندگان کالاهای استاندارد ارائه می کنند اما در عمل، برداشت افراد از محصولات مشابه برندهای مختلف متفاوت است و برخی از برندها را به برندهای دیگر ترجیح می دهند. چمبرلین (1933) نشان می دهد که تمایز محصولات باعث ایجاد «رقابت انحصاری» می شود که در آن بازار یک بنگاه از رقبای آن جدا می-شود و تعداد مشتریان دارای درجات مختلف وفاداری محصول تغییر می کند. مصرف-کنندگان وفادار به احتمال زیاد بارها از محصولی که برای آن ارزش قائل هستند خریداری می کنند و کمتر احتمال دارد که به سمت رقبای دیگر بروند. این رفتار سطح ثابتی از جریان نقدی را در طول زمان تضمین می کند و بنگاه را در برابر شوک های منفی مصون نگه می دارد. با بررسی تجربی این موضوع که آیا ادراک مثبت درباره برند باعث کاهش خطرپذیری بنگاه می شود یا خیر، اعتبار مکانیزم نوسان جریان نقدی را بررسی می کنم. داده ها از یکی از پایگاه های داده بازاریابی یعنی (Brand Asset Valuator (BAV استخراج می شود که بزرگ ترین منبع مطالعاتی مربوط به ارزیابی مصرف کنندگان از برند محصولات مختلف است. پژوهش ها در حوزه بازاریابی نشان داده است که ارزیابی مثبت مصرف کنندگان از یک برند با وفاداری بیشتر و احتمال خرید بالاتر ارتباط دارد. در نتیجه، دیدگاه مثبت مصرف کننده درباره محصولات یک بنگاه می تواند اطلاعاتی درباره مشخصات دارایی های نامشهود آن (که در ترازنامه نشان داده نشده است) فراهم کند. متغیر جانشین اصلی من برای ادراک مصرف کننده از برند، منزلت برند است که میزان آشنایی خانوارها با برند و مثبت یا منفی بودن دیدگاه آن ها نسبت به برند را اندازه گیری می کند. خطرپذیری بنگاه ها را به عنوان تابعی از ادراک از برند و به روش های مختلف ارزیابی می کنم. در ابتدا به این نتیجه رسیدم که بنگاه هایی که منزلت برند بالاتری دارند در سطح فردی و صنعت، نوسان آینده محور جریان های نقدی کمتری تجربه می کنند. با در نظر گرفتن سطح مشهود بودن دارایی و معیارهای تاریخی نوسان جریان نقدی، نتایج معتبر است. در مرحله دوم اثبات کرده ام که رابطه بین قدرت برند و خطرپذیری بنگاه در دوران رکود اقتصادی نیز صادق است. به طور خاص به بررسی این موضوع پرداخته ام که آیا بنگاه هایی که ادراک از برند مثبتی دارند در طول رکود مشکلات بیشتری دارند یا خیر، با توجه به این که مصرف کنندگان کم درآمد حساسیت بیشتری به قیمت پیدا می کنند و حساسیت آن ها نسبت به اولویت های فردی کمتر می شود. تحلیل نمونه همسان نشان می دهد که این طور نیست: بنگاه هایی که منزلت برند بالایی دارند در مقایسه با همتایان خود که ارزش کمتری از نظر مصرف کنندگان دارند، عملکرد عملیاتی بهتری را تجربه می کنند. در نهایت، این سوال را مطرح کرده ام که آیا احتمال ورشکستگی (که بر اساس رتبه اعتباری بدهی آن سنجیده می شود) در بنگاه هایی که برند قدرتمندی دارند کمتر است یا خیر. نتایج نشان می دهد که رتبه اعتباری بنگاه هایی که در محیط های بالقوه پرمخاطره (که بر اساس نوسان تاریخی جریان نقدی سنجیده می شود) فعالیت می کنند متناسب با ادراک مثبت از محصولات برند بهبود پیدا می کند. بنابراین برند قدرتمند به کاهش احتمال نکول در میان بنگاه هایی که از قبل ثبات کمتری داشته اند کمک فراوانی می کند. پس از اثبات وجود ارتباط بین ادراک از برند با نوسان کمتر جریان نقدی و کاهش ریسک ورشکستگی، تأثیر وفاداری به برند را بر سیاست مالی بررسی کرده ام. اول این که بنگاه های دارای ادراک از برند مثبت می توانند با تقبل بدهی-های بیشتر از مزایای ثبات بالاتر و احتمال نکول کمتر بهره مند شوند. علاوه بر این، سطح پایدار جریان های نقدی منبعی در دسترس برای نقدینگی آتی فراهم می کند و سطح ذخایر نقدی را که بنگاه ها مجبورند به دلایل احتیاطی نگهداری کنند کاهش می دهد. در تأیید این استدلال ها به این نتیجه رسیدم که بنگاه هایی که ادراک از برند آن ها مثبت است اهرم بیشتری دارند: یک واحد افزایش انحراف معیار منزلت برند اهرم بازار یک بنگاه متوسط را تا حدود 2% افزایش می دهد. بنگاه هایی که ادراک از برند آن ها مثبت است در مقایسه با بنگاه هایی که از جنبه های دیگر با آن ها شباهت دارند، وجوه نقد به مراتب کمتری نگهداری می کنند. در ادامه استدلال های دیگر و احتمال نگرانی های علّیت معکوس را بررسی کرده ام. اگر بنگاه هایی که دسترسی آسانی به سرمایه بدهی دارند تصمیم بگیرند به طور فعال از طریق ترفیع، تبلیغات، و بهبود کیفیت، دیدگاه مصرف کنندگان را نسبت به محصولات خود تغییر دهند ادراک از برند را می توان به صورت درونزا تعیین کرد. در این صورت، رابطه بین متغیرهای برند و سیاست مالی در میان بنگاه هایی که اعتبار طولانی در بازارهای سرمایه مالی دارند، قوی تر است زیرا این بنگاه ها می توانند با هزینه اندک سرمایه بیرونی را جذب کنند و منابع بیشتری به مدیریت استراتژیک برند اختصاص بدهند. برای بررسی این احتمال، ارتباط منزلت برند و اندازه را وارد برآوردهای اهرم و موجودی نقدی کردم و دریافتم که تأثیر ادراک از برند بر تصمیمات مالی در میان بنگاه های کوچک تقریباً دوبرابر شدیدتر است. یک واحد افزایش انحراف معیار در منزلت برند ظرفیت بدهی بنگاهی در صدک 25 اُم را بیش از 4% افزایش می دهد و موجودی نقد آن را تا 4.5% کاهش می دهد. این نتایج با این فرضیه همخوانی ندارد: بنگاه های دارای سابقه مالی که به آسانی به سرمایه بیرونی دسترسی دارند منابع بیشتری را به افزایش تصویر برند خود تخصیص می دهند. شواهد کلی نشان می دهد که بنگاه های بالقوه غیرشفاف که دسترسی محدودی به بازارهای سرمایه بیرونی دارند در صورت داشتن برندهای قدرتمند، انعطاف مالی بیشتری کسب می کنند. همچنین این موضوع را بررسی کرده ام که آیا نزدیکی به شرایط ورشکستگی می تواند بر ادراک از برند تأثیر بگذارد یا خیر. اگر مصرف کنندگان انتظار داشته باشند که کیفیت برند در شرایط درماندگی مالی کاهش پیدا کند ممکن است به دلیل پیش بینی ورشکستگی آتی در دیدگاه خود نسبت به برند تجدیدنظر کنند. برای بررسی این احتمال، تغییر منزلت برند را در هنگام نزول بنگاه ها در طیف رتبه بندی اعتباری مقایسه می کنم. اگر نزدیکی به شرایط درماندگی مالی تأثیر منفی بر نظر مصرف کننده راجع به برند بگذارد آنگاه هرچه احتمال نکول پس از نزول رتبه اعتباری بیشتر باشد ادراک از برند منفی تر خواهد بود. اما شواهدی برای تأیید این استدلال به دست نیاوردم زیرا میزان کاهش وفاداری به برند در مورد بنگاه هایی که در طیف رتبه بندی غیر از سرمایه گذاری نزول می کنند در مقایسه با بنگاه هایی که در طیف رتبه بیشینه نزول می کنند، بیشتر نیست. به طور کلی، نتایج با این فرضیات همخوانی ندارد که برداشت از برند تحت تأثیر سلامت مالی است یا بنگاه های دارای ادراک از برند قوی در مقایسه با همتایان کم ارزش تر خود نگرانی بیشتری درباره احتمال نکول دارند. در واقع، یافته ها نشان می دهد که ادراک از برند امکان دستیابی به رتبه اعتباری مناسب را با کمترین اصلاحات مالی مورد نیاز فراهم می کند. به طور کلی، این مقاله دستاوردهای مختلفی برای پژوهش های موجود دارد. اساساً این مقاله با شناسایی مکانیزم جدیدی که مشخصات تقاضای محصول مصرف کنندگان را به تصمیمات مالی مرتبط می کند باعث غنای منابع مربوط به بازار محصول و تصمیمات مالی می شود. همچنین، در حالی که اکثر مطالعات موجود بر روابط بین سیاست مالی و متغیرهای صنعت (نظیر نسبت تمرکز و رقابت) تمرکز دارند این مقاله نشان می دهد که مشخصات تقاضای یک مصرف کننده در سطح بنگاه چگونه بر تصمیمات مالی تأثیر می گذارد. همچنین این مطالعه به حوزه ساختار سرمایه که ارتباط بین مشخصات دارایی/بدهی و اهرم مالی را بررسی می کند کمک می کند. هرچند تیتمن و وسلز (1988) اثبات کرده اند که مشهود بودن دارایی یکی از مهم ترین عوامل تعیین-کننده ساختار سرمایه است اما مطالعات جدید از جمله بنملچ (2009)، بنملچ و برگمن (2009) و کمپلو و جیامبونا (در حال چاپ) اثبات می کنند که تفاوت قابل توجهی بین مشخصات دارایی های مشهود وجود دارد. به طور خاص، ویژگی هایی نظیر قابلیت فروش و قابلیت استفاده مجدد بر سطح اهرم و سررسید بدهی تأثیر می گذارد. این مطالعه با تمرکز بر مشخصات دارایی های نامشهود، منابع نسبتاً محدود درباره نحوه تأثیرگذاری ویژگی های دارایی ها و بدهی های خارج از ترازنامه (نظیر اجاره و طرح های بازنشستگی) را بر سیاست مالی تکمیل می کند (گراهام، لمون و شالهیم، 1998؛ شیوداسانی و استفانسکو، 2010). در نهایت، این مطالعه به تعداد روزافزون مقالات مالی که مفاهیم بازاریابی نظیر تبلیغات و ادراک از برند را با نظریه مالی تطبیق می دهند اضافه می شود. برای مثال، گرولون، کانتاس و وستون (2004) و چمانور و یان (2010الف، 2010ب) ارتباط بین مشخصات بنگاه و تبلیغات را بررسی کرده اند. چمانور و یان (2009) و گرولون، کانتاس و کومار (2006) رابطه بین تبلیغات و تصمیمات ساختار سرمایه را بررسی کرده اند در حالی که فریدر و سوبرامانیام (2005) تأثیر برند بر ساختار مالکیت بنگاه را بررسی کرده اند. این مطالعه مجموعه داده جدیدی را در نظر می گیرد که ارزیابی ذهنی مصرف کنندگان در مورد محصولات بنگاه ها را اندازه گیری می کند و اثبات می کند که (علاوه بر مشهود بودن) مشخصات بازاریابی از مسیر ثبات جریان نقدی بر تصمیمات نهایی بنگاه تأثیر می گذارد. ساختار باقی مقاله به این صورت است: بخش 2 فرضیات اصلی مقاله را ارائه می کند؛ بخش 3 داده ها را توصیف می-کند؛ و بخش 4 ارتباط بین ادراک از برند و معیارهای متفاوت خطرپذیری را بررسی می کند. در بخش 5 آثار ادراک از برند را بر سیاست مالی بررسی می کنم؛ بخش 6 درباره استدلال های دیگر بحث می کند و اعتبار نتیجه گیری های اصلی را تأیید می کند. در بخش 7 نتیجه گیری ارائه می شود.
پیش نمایش مقاله
پیش نمایش مقاله  ادراک تجاری، ثبات جریان نقدی، و سیاست مالی

چکیده انگلیسی

This paper demonstrates that intangible assets play an important role in financial policy. Using a proprietary database of consumer brand evaluation, I show that positive consumer attitude toward a firm's products alleviates financial frictions and provides additional net debt capacity, as measured by higher leverage and lower cash holdings. Brand perception affects financial policy through reducing overall firm riskiness, as strong consumer evaluations translate into lower future cash flow volatility as well as higher credit ratings for potentially volatile firms. The impact of brand is stronger among small firms, contradicting a number of reverse causality and omitted variables explanations.

مقدمه انگلیسی

This paper explores the impact of an important intangible asset, the firm's brand, on financial policy. Brand is a substantial component of a firm's total value: according to a 2010 estimate, market value of brands accounts for over 30% of the market capitalization of Standard and Poor's (S&P) 500 firms, and exceeds the book value of equity of those firms.1 Existing literature has largely assumed that intangibles increase firm riskiness, as their value is destroyed in financial distress and economic downturns. This paper shows that this is not the case for all intangible assets, as strong brand can affect financial structure by reducing the riskiness of future cash flows. Using a novel survey-based data set of consumer brand evaluations, I demonstrate that positive perception of firms' products reduces forward-looking volatility of cash flows, and insulates firms during periods of recession. The lower riskiness associated with strong brand increases the probability that firms will meet their future financial obligations, and alleviates financial frictions, allowing firms to have higher levels of debt and smaller cash cushions. I first establish the cash flow volatility mechanism through which brand is linked to financial decisions, and demonstrate how consumers' positive opinion of a product reduces the riskiness of the firm. Although a critical assumption of perfect competition is that all sellers provide standard goods, in practice, individuals perceive different brands of the same product as heterogeneous, preferring some brands over others. Chamberlin (1933) shows that the product differentiation creates “monopolistic competition,” in which a firm's market becomes separated from its competitors, and clienteles of consumers with varying degrees of product loyalty evolve. Loyal consumers are more likely to repeatedly purchase the product they value and are less likely to switch to competitors. This behavior ensures a stable level of cash flows over time, and insulates the firm from downside shocks. I examine the validity of the cash flow volatility mechanism by empirically testing whether favorable brand perception reduces the riskiness of the firm. The data come from a marketing database, Brand Asset Valuator (BAV), the world's largest study of consumer evaluation across different product brands.2 Research in the marketing field demonstrates that positive consumer evaluations of a brand are associated with higher loyalty and larger purchase probabilities.3 As a result, favorable consumer views of a firm's products can provide information about characteristics of its intangible assets that are not reflected in the balance sheet. My main proxy for consumer brand perception is brand Stature, which measures how familiar households are with the brand and whether they have a positive regard towards it. I evaluate firms' riskiness as a function of brand perception in a number of ways. First, I find that firms with higher brand Stature experience lower forward-looking volatility of cash flows at both the individual and industry-adjusted level. The results are robust to controlling for the level of asset tangibility and historical measures of cash flow volatility. Second, I demonstrate that the relation between brand strength and firm riskiness also holds in periods of economic downturns. Specifically, I examine whether firms with strong brand perception suffer more during recessions, as wealth-constrained consumers become more price conscious and less sensitive to their personal preferences. Matched-sample analysis reveals that this is not the case: firms with high brand Stature experience better operating performance, compared to their less consumer-valued peers. Finally, I ask whether firms with a strong brand have a lower probability of bankruptcy, as measured by the credit ratings on their debt. The results show that credit ratings of firms operating in potentially risky environments (as measured by historical cash flow volatility) improve with positive brand perception of products. Therefore, strong brand is especially beneficial in reducing the default probabilities among apriori less stable firms. After establishing that favorable perception of a brand is associated with lower cash flow volatility and lower bankruptcy risk, I analyze the implications of brand loyalty for financial policy. First, firms with a strong brand perception will be able to enjoy the benefits of higher stability and lower default probability by taking on more debt. In addition, stable levels of cash flows provide a ready source of future liquidity, reducing the levels of cash reserves that firms have to maintain for precautionary reasons. In support of these arguments, I find that firms with stronger brand perception hold more leverage: a one standard deviation increase in brand Stature increases market leverage of the median firm by almost 2%. Firms with strong brand perception also hold substantially less cash compared to firms with otherwise similar characteristics. Next, I address alternative explanations and the possibility of reverse causality concerns. Brand perception could be endogenously determined if firms with easy access to debt capital decide to actively invest in altering consumer opinions about their products through promotions, advertising, and quality improvement. If this is the case, the relation between brand and financial policy variables should be stronger among firms with established reputations in financial capital markets, as they can raise external capital at low cost and allocate more resources to strategic brand management. To examine this possibility, I include the interaction of brand Stature and size in leverage and cash holdings estimations, and find that the effect of brand perception on financial decisions is about twice as strong in magnitude among small firms. A one standard deviation increase in brand Stature allows for more than 4% of additional debt capacity and reduces cash holdings by 4.5% for a firm in the 25th percentile. These results are inconsistent with the notion that financially established firms with easy access to external capital allocate more resources to the enhancement of their brand image. The overall evidence indicates that potentially opaque firms with limited access to external capital markets are those that obtain more financial flexibility when they have strong brands. I also examine whether brand perception could be affected by the proximity to bankruptcy. If consumers anticipate that the quality of the brand will decrease in financial distress, they could revise their opinions of a brand in anticipation of an upcoming bankruptcy. To address this possibility, I compare changes in brand Stature when firms experience a downgrade along different points of the credit ratings spectrum. If proximity to distress reduces consumer opinion of a brand, then the higher is the spike in default probability following the downgrade, the steeper should be the decrease in brand perception. However, I do not find support for this explanation, as firms that are downgraded within the sub-investment grade spectrum do not lose more brand loyalty than those firms that are downgraded within the A-rating range. Taken together, the results are inconsistent with the idea that brand perception is affected by financial health, or that firms with strong brand perception are more concerned about default probabilities than their lower-valued peers. In fact, the findings suggest that brand perception provides an advantage in obtaining good credit ratings with smaller financial adjustments needed. Overall, this paper makes several contributions to the existing research. Broadly, it adds to the product market and financial decisions literature by identifying a new mechanism that links characteristics of consumer product demand to the financial decisions. Also, while most existing studies focus on the relations between financial policy and industry variables, such as concentration ratio and competition, this paper shows how characteristics of consumer demand at the firm level affect financial decisions.4 The study also contributes to the area of capital structure examining the link between characteristics of assets/liabilities and financial leverage. Although Titman and Wessels (1988) have established that asset tangibility is one of the most important determinants of capital structure, recent studies, including Benmelech (2009), Benmelech and Bergman (2009), and Campello and Giambona (forthcoming) demonstrate that there is substantial variation within characteristics of tangible assets. Specifically, properties such as salability and redeployability have an impact on leverage levels and debt maturity. By focusing on the characteristics of intangible assets, this study complements the relatively limited literature on how the properties of off-balance sheet assets and liabilities, such as leases and pension plans, affect financial policy (Graham et al., 1998 and Shivdasani and Stefanescu, 2010). Finally, this study contributes to a growing number of finance papers that map marketing concepts, such as advertising and brand perception, into financial theory. For example, Grullon, Kanatas, and Weston (2004) and Chemmanur and Yan, 2010a and Chemmanur and Yan, 2010b look at the link between firm characteristics and advertising. Chemmanur and Yan (2009) and Grullon, Kanatas, and Kumar (2006) explore the relation between advertising and capital structure decisions, while Frieder and Subrahmanyam (2005) examine the impact of brand on a firm's ownership structure. This study incorporates a new data set that captures consumer subjective evaluation of firms' products and demonstrates that, in addition to visibility, marketing characteristics affect firms' financial decisions through the channel of cash flow stability. The rest of the paper is organized as follows: Section 2 develops the main hypotheses of the paper; Section 3 describes the data; and Section 4 explores the link between brand perception and different measures of riskiness. In Section 5 I test the implications of brand perception for financial policy; Section 6 discusses alternative explanations and verifies the robustness of the main conclusions. Section 7 concludes.

نتیجه گیری انگلیسی

This paper demonstrates that intangible assets have an impact on corporate financial policy. I focus on characteristics of brand, which accounts for a large portion of firms' overall value and is relevant to firms across various industries. To examine the role of intangible assets, I employ a novel data set of consumer brand evaluation, the Brand Asset Valuator, which summarizes individual attitudes towards different brands using US household surveys. The main measure of this paper, brand Stature, captures the degree of familiarity and loyalty that consumers feel towards a certain brand. I use the Stature measure to test whether positive perception of a brand affects cash flow stability. Marketing literature shows that a strong brand generates a clientele of loyal consumers who have a high subjective value for the firm's products and are willing to stick with them over time. As a result, firms with favorable brand perceptions should enjoy a more stable stream of future profits and lower riskiness. To support the validity of the cash flow stability mechanism, I demonstrate that brand Stature reduces forward-looking volatility of cash flows. To verify that the results also hold in periods of economic distress, I split the sample into quartiles based on brand perception, and examine the performance of firms during recession. I find that brand Stature insulates firms' cash flows during market downturns as well, as firms with strong brands do not lose as much as firms with weaker brands. Next, I ask whether the lower forward-looking volatility, as proxied by brand Stature, is captured by credit market participants, and find that brand Stature improves credit ratings of historically riskier firms. After demonstrating that consumer attitude translates into lower riskiness and default probabilities, I turn to the main question of the paper and investigate whether characteristics of intangible assets have implications on the financial policy of the firm. I find that brand Stature has a positive impact on leverage and a negative impact on cash flows, improving the net debt position of the firm. The results hold after including historical cash flow volatility, the commonly used measure of stability, in all of the regressions. The impact of Stature on leverage and cash holdings remains significant, suggesting that Stature contains certain information about the firm not reflected in the historical measures of riskiness. A number of additional tests are performed to rule out endogeneity concerns. First, my subsample results do not support the explanation that financially strong firms allocate more resources to an active management of its brand. For the reverse causality explanation to hold, one would expect to find stronger results among large, mature, and established firms. I find the opposite. The impact of brand is more pronounced among financially constrained, that is, small and historically volatile firms. These findings strengthen the validity of the main hypothesis and suggest that constrained firms benefit most from having a strong brand, as they receive access to external capital markets on more favorable terms. Second, I test whether the link between credit ratings and brand perception could be driven by consumers revising their opinion about products when the firm gets close to bankruptcy. I identify spikes in bankruptcy risk based on credit ratings downgrades and show that brand perception does not change significantly around those events. Overall, the findings indicate that characteristics of intangible assets are just as significant in explaining financial policy as are tangible assets. The results also suggest that brand Stature can be viewed as an alternative forward-looking measure of cash flow volatility, which helps reconcile the mixed empirical evidence on the impact of cash flow volatility on leverage. In addition, this paper explores cross-sectional differences in cash flow volatility from the perspective of the product market. Irvine and Pontiff (2009) and Bates et al. (2009) show an increasing trend in cash flow volatility over time, which they attribute to more intense economic competition. This paper helps in understanding the source of volatility by examining characteristics of a firm's brand. Lastly, this paper offers implications for firm investment policy, suggesting that young firms can benefit from developing and enhancing their brands early in their business life, because this will improve not only relationships with its customers, but also with potential investors. From the creditors' perspective, the results suggest that a due diligence process that accounts for information such as consumer opinion about the firm's products can help in identifying potentially creditworthy borrowers. Finally, the paper shows the importance of the interaction between the fields of marketing and finance, and suggests that marketing policy such as brand management, and financial policy, such as capital and cash holding decisions, are interdependent.