ترجمه فارسی عنوان مقاله
ادراک تجاری، ثبات جریان نقدی، و سیاست مالی
عنوان انگلیسی
Brand perception, cash flow stability, and financial policy
کد مقاله | سال انتشار | تعداد صفحات مقاله انگلیسی |
---|---|---|
26972 | 2013 | 22 صفحه PDF |
منبع
Publisher : Elsevier - Science Direct (الزویر - ساینس دایرکت)
Journal : Journal of Financial Economics, Volume 110, Issue 1, October 2013, Pages 232–253
فهرست مطالب ترجمه فارسی
چکیده
کلیدواژه
1. مقدمه
2. تدوین فرضیات
3. داده ها
1.3. Brand Asset Valuator
2.3. متغیرهای مالی
3.3. مشخصات نمونه
جدول 1) آمار توصیفی
جدول 2) توزیع صنعت
4. ادراک از برند و ریسک بنگاه
1.4. ثبات جریان نقدی آتی
جدول 3) تأثیر منزلت برند بر نوسان آینده محور جریان نقدی.
2.4. عملکرد در طول رکود اقتصادی
3.4. خطرپذیری اعتبار
جدول 4) عملکرد عملیاتی
جدول 5) تأثیر منزلت برند بر رتبه اعتباری.
5. ادراک از برند و سیاست مالی
1.5. اهرم
جدول 6) تحلیل تک متغیره بر روی رابطه بین منزلت برند و سیاست مالی.
جدول 7) رگرسیون بین بخشی اهرم.
جدول 8) رگرسیون بین بخشی موجودی نقد.
2.5. موجودی نقد
6. استدلال های دیگر
1.6. درونزایی و علّیّت معکوس
1.1.6. ادراک از برند و اهرم
2.1.6. ادراک از برند و احتمال ورشکستگی
جدول 9) تغییرات ادراک از برند در آستانه تنزل رتبه اعتباری.
3.1.6. ادراک از برند و مدیریت رتبه اعتباری
2.6. مسائل نمایندگی
3.6. عدم تقارن اطلاعات
4.6. سودآوری
7. نتیجه گیری
ضمیمه الف
الف1. پیمایش BAV
الف2. ادغام داده های BAV با Compustat
کلیدواژه
1. مقدمه
2. تدوین فرضیات
3. داده ها
1.3. Brand Asset Valuator
2.3. متغیرهای مالی
3.3. مشخصات نمونه
جدول 1) آمار توصیفی
جدول 2) توزیع صنعت
4. ادراک از برند و ریسک بنگاه
1.4. ثبات جریان نقدی آتی
جدول 3) تأثیر منزلت برند بر نوسان آینده محور جریان نقدی.
2.4. عملکرد در طول رکود اقتصادی
3.4. خطرپذیری اعتبار
جدول 4) عملکرد عملیاتی
جدول 5) تأثیر منزلت برند بر رتبه اعتباری.
5. ادراک از برند و سیاست مالی
1.5. اهرم
جدول 6) تحلیل تک متغیره بر روی رابطه بین منزلت برند و سیاست مالی.
جدول 7) رگرسیون بین بخشی اهرم.
جدول 8) رگرسیون بین بخشی موجودی نقد.
2.5. موجودی نقد
6. استدلال های دیگر
1.6. درونزایی و علّیّت معکوس
1.1.6. ادراک از برند و اهرم
2.1.6. ادراک از برند و احتمال ورشکستگی
جدول 9) تغییرات ادراک از برند در آستانه تنزل رتبه اعتباری.
3.1.6. ادراک از برند و مدیریت رتبه اعتباری
2.6. مسائل نمایندگی
3.6. عدم تقارن اطلاعات
4.6. سودآوری
7. نتیجه گیری
ضمیمه الف
الف1. پیمایش BAV
الف2. ادغام داده های BAV با Compustat
ترجمه کلمات کلیدی
- سیاست مالی - ساختار سرمایه - نوسانات جریان نقدی - پول نقد - برند
کلمات کلیدی انگلیسی
Financial policy,Capital structure, Cash flow volatility, Cash holdings, Brand
ترجمه چکیده
این مقاله اثبات می کند که دارایی های نامشهود نقش مهمی در سیاست مالی ایفا می کنند. با استفاده از پایگاه داده اختصاصی ارزیابی مصرف کنندگان از برندها نشان می دهم که نگرش مثبت مصرف کننده نسبت به محصولات یک بنگاه اصطکاک مالی را کاهش می دهد و خالص ظرفیت بدهی را (که با اهرم بالاتر و موجودی نقدی کمتر سنجیده می شود) افزایش می دهد. ادراک از برند با کاهش مجموع خطرپذیری بنگاه بر سیاست مالی تأثیر می گذارد، زیرا ارزیابی های مثبت مصرف کنندگان باعث کاهش نوسان جریان نقدی آتی و نیز افزایش رتبه اعتباری بنگاه های بالقوه پرنوسان می شود. تأثیر برند در میان بنگاه های کوچک تر بیشتر است که با تعدادی از استدلال های علّیّت معکوس و متغیرهای حذف شده تناقض دارد.
ترجمه مقدمه
این مقاله به بررسی تأثیر یکی از دارایی های مهم نامشهود یعنی برند بنگاه بر سیاست مالی می پردازد. برند یکی از مؤلفه های مهم ارزش کل بنگاه است: طبق برآوردهای سال 2010، ارزش بازار برندها بالغ بر 30% ارزش بازار 500 بنگاه برتر استاندارد اند پور است و از ارزش دفتری سهام این بنگاه ها بالاتر است. منابع موجود عمدتاً فرض می کنند که دارایی های نامشهود میزان خطرپذیری بنگاه را افزایش می دهد زیرا ارزش این دارایی ها در شرایط درماندگی مالی و رکود اقتصادی از بین می رود. این مقاله اثبات می کند که این موضوع برای تمام دارایی های نامشهود صادق نیست زیرا برندهای قدرتمند می توانند با کاهش میزان خطرپذیری جریان های نقدی آتی بر ساختار مالی تأثیر بگذارند. با استفاده از مجموعه داده جدید و پیمایش محور ارزیابی مصرف کنندگان درباره برندها اثبات می کنم که ادراک مثبت درباره محصولات بنگاه ها نوسان آینده محور جریان های نقدی را کاهش می دهد و بنگاه ها را در طول دوره های رکود مصون نگه می دارد. کاهش میزان خطرپذیری که با قدرت برند ارتباط دارد احتمال انجام تعهدات مالی آتی توسط بنگاه را افزایش می دهد، اصطکاک مالی را کاهش می دهد، و به بنگاه ها امکان می دهد تا سطح بدهی بالاتر و ذخیره احتیاطی نقد کمتری داشته باشند.
در ابتدا مکانیزم نوسان جریان نقدی را اثبات می کنم که برند از طریق آن با تصمیمات مالی ارتباط پیدا می کند و نشان می دهم که نظر مثبت مصرف کنندگان درباره یک محصول چگونه باعث کاهش مخاطره آمیز بنگاه می شود. هرچند یکی از مفروضات اصلی رقابت کامل این است که تمام فروشندگان کالاهای استاندارد ارائه می کنند اما در عمل، برداشت افراد از محصولات مشابه برندهای مختلف متفاوت است و برخی از برندها را به برندهای دیگر ترجیح می دهند. چمبرلین (1933) نشان می دهد که تمایز محصولات باعث ایجاد «رقابت انحصاری» می شود که در آن بازار یک بنگاه از رقبای آن جدا می-شود و تعداد مشتریان دارای درجات مختلف وفاداری محصول تغییر می کند. مصرف-کنندگان وفادار به احتمال زیاد بارها از محصولی که برای آن ارزش قائل هستند خریداری می کنند و کمتر احتمال دارد که به سمت رقبای دیگر بروند. این رفتار سطح ثابتی از جریان نقدی را در طول زمان تضمین می کند و بنگاه را در برابر شوک های منفی مصون نگه می دارد.
با بررسی تجربی این موضوع که آیا ادراک مثبت درباره برند باعث کاهش خطرپذیری بنگاه می شود یا خیر، اعتبار مکانیزم نوسان جریان نقدی را بررسی می کنم. داده ها از یکی از پایگاه های داده بازاریابی یعنی (Brand Asset Valuator (BAV استخراج می شود که بزرگ ترین منبع مطالعاتی مربوط به ارزیابی مصرف کنندگان از برند محصولات مختلف است. پژوهش ها در حوزه بازاریابی نشان داده است که ارزیابی مثبت مصرف کنندگان از یک برند با وفاداری بیشتر و احتمال خرید بالاتر ارتباط دارد. در نتیجه، دیدگاه مثبت مصرف کننده درباره محصولات یک بنگاه می تواند اطلاعاتی درباره مشخصات دارایی های نامشهود آن (که در ترازنامه نشان داده نشده است) فراهم کند. متغیر جانشین اصلی من برای ادراک مصرف کننده از برند، منزلت برند است که میزان آشنایی خانوارها با برند و مثبت یا منفی بودن دیدگاه آن ها نسبت به برند را اندازه گیری می کند.
خطرپذیری بنگاه ها را به عنوان تابعی از ادراک از برند و به روش های مختلف ارزیابی می کنم. در ابتدا به این نتیجه رسیدم که بنگاه هایی که منزلت برند بالاتری دارند در سطح فردی و صنعت، نوسان آینده محور جریان های نقدی کمتری تجربه می کنند. با در نظر گرفتن سطح مشهود بودن دارایی و معیارهای تاریخی نوسان جریان نقدی، نتایج معتبر است. در مرحله دوم اثبات کرده ام که رابطه بین قدرت برند و خطرپذیری بنگاه در دوران رکود اقتصادی نیز صادق است. به طور خاص به بررسی این موضوع پرداخته ام که آیا بنگاه هایی که ادراک از برند مثبتی دارند در طول رکود مشکلات بیشتری دارند یا خیر، با توجه به این که مصرف کنندگان کم درآمد حساسیت بیشتری به قیمت پیدا می کنند و حساسیت آن ها نسبت به اولویت های فردی کمتر می شود. تحلیل نمونه همسان نشان می دهد که این طور نیست: بنگاه هایی که منزلت برند بالایی دارند در مقایسه با همتایان خود که ارزش کمتری از نظر مصرف کنندگان دارند، عملکرد عملیاتی بهتری را تجربه می کنند. در نهایت، این سوال را مطرح کرده ام که آیا احتمال ورشکستگی (که بر اساس رتبه اعتباری بدهی آن سنجیده می شود) در بنگاه هایی که برند قدرتمندی دارند کمتر است یا خیر. نتایج نشان می دهد که رتبه اعتباری بنگاه هایی که در محیط های بالقوه پرمخاطره (که بر اساس نوسان تاریخی جریان نقدی سنجیده می شود) فعالیت می کنند متناسب با ادراک مثبت از محصولات برند بهبود پیدا می کند. بنابراین برند قدرتمند به کاهش احتمال نکول در میان بنگاه هایی که از قبل ثبات کمتری داشته اند کمک فراوانی می کند.
پس از اثبات وجود ارتباط بین ادراک از برند با نوسان کمتر جریان نقدی و کاهش ریسک ورشکستگی، تأثیر وفاداری به برند را بر سیاست مالی بررسی کرده ام. اول این که بنگاه های دارای ادراک از برند مثبت می توانند با تقبل بدهی-های بیشتر از مزایای ثبات بالاتر و احتمال نکول کمتر بهره مند شوند. علاوه بر این، سطح پایدار جریان های نقدی منبعی در دسترس برای نقدینگی آتی فراهم می کند و سطح ذخایر نقدی را که بنگاه ها مجبورند به دلایل احتیاطی نگهداری کنند کاهش می دهد. در تأیید این استدلال ها به این نتیجه رسیدم که بنگاه هایی که ادراک از برند آن ها مثبت است اهرم بیشتری دارند: یک واحد افزایش انحراف معیار منزلت برند اهرم بازار یک بنگاه متوسط را تا حدود 2% افزایش می دهد. بنگاه هایی که ادراک از برند آن ها مثبت است در مقایسه با بنگاه هایی که از جنبه های دیگر با آن ها شباهت دارند، وجوه نقد به مراتب کمتری نگهداری می کنند.
در ادامه استدلال های دیگر و احتمال نگرانی های علّیت معکوس را بررسی کرده ام. اگر بنگاه هایی که دسترسی آسانی به سرمایه بدهی دارند تصمیم بگیرند به طور فعال از طریق ترفیع، تبلیغات، و بهبود کیفیت، دیدگاه مصرف کنندگان را نسبت به محصولات خود تغییر دهند ادراک از برند را می توان به صورت درونزا تعیین کرد. در این صورت، رابطه بین متغیرهای برند و سیاست مالی در میان بنگاه هایی که اعتبار طولانی در بازارهای سرمایه مالی دارند، قوی تر است زیرا این بنگاه ها می توانند با هزینه اندک سرمایه بیرونی را جذب کنند و منابع بیشتری به مدیریت استراتژیک برند اختصاص بدهند. برای بررسی این احتمال، ارتباط منزلت برند و اندازه را وارد برآوردهای اهرم و موجودی نقدی کردم و دریافتم که تأثیر ادراک از برند بر تصمیمات مالی در میان بنگاه های کوچک تقریباً دوبرابر شدیدتر است. یک واحد افزایش انحراف معیار در منزلت برند ظرفیت بدهی بنگاهی در صدک 25 اُم را بیش از 4% افزایش می دهد و موجودی نقد آن را تا 4.5% کاهش می دهد. این نتایج با این فرضیه همخوانی ندارد: بنگاه های دارای سابقه مالی که به آسانی به سرمایه بیرونی دسترسی دارند منابع بیشتری را به افزایش تصویر برند خود تخصیص می دهند. شواهد کلی نشان می دهد که بنگاه های بالقوه غیرشفاف که دسترسی محدودی به بازارهای سرمایه بیرونی دارند در صورت داشتن برندهای قدرتمند، انعطاف مالی بیشتری کسب می کنند.
همچنین این موضوع را بررسی کرده ام که آیا نزدیکی به شرایط ورشکستگی می تواند بر ادراک از برند تأثیر بگذارد یا خیر. اگر مصرف کنندگان انتظار داشته باشند که کیفیت برند در شرایط درماندگی مالی کاهش پیدا کند ممکن است به دلیل پیش بینی ورشکستگی آتی در دیدگاه خود نسبت به برند تجدیدنظر کنند. برای بررسی این احتمال، تغییر منزلت برند را در هنگام نزول بنگاه ها در طیف رتبه بندی اعتباری مقایسه می کنم. اگر نزدیکی به شرایط درماندگی مالی تأثیر منفی بر نظر مصرف کننده راجع به برند بگذارد آنگاه هرچه احتمال نکول پس از نزول رتبه اعتباری بیشتر باشد ادراک از برند منفی تر خواهد بود. اما شواهدی برای تأیید این استدلال به دست نیاوردم زیرا میزان کاهش وفاداری به برند در مورد بنگاه هایی که در طیف رتبه بندی غیر از سرمایه گذاری نزول می کنند در مقایسه با بنگاه هایی که در طیف رتبه بیشینه نزول می کنند، بیشتر نیست. به طور کلی، نتایج با این فرضیات همخوانی ندارد که برداشت از برند تحت تأثیر سلامت مالی است یا بنگاه های دارای ادراک از برند قوی در مقایسه با همتایان کم ارزش تر خود نگرانی بیشتری درباره احتمال نکول دارند. در واقع، یافته ها نشان می دهد که ادراک از برند امکان دستیابی به رتبه اعتباری مناسب را با کمترین اصلاحات مالی مورد نیاز فراهم می کند.
به طور کلی، این مقاله دستاوردهای مختلفی برای پژوهش های موجود دارد. اساساً این مقاله با شناسایی مکانیزم جدیدی که مشخصات تقاضای محصول مصرف کنندگان را به تصمیمات مالی مرتبط می کند باعث غنای منابع مربوط به بازار محصول و تصمیمات مالی می شود. همچنین، در حالی که اکثر مطالعات موجود بر روابط بین سیاست مالی و متغیرهای صنعت (نظیر نسبت تمرکز و رقابت) تمرکز دارند این مقاله نشان می دهد که مشخصات تقاضای یک مصرف کننده در سطح بنگاه چگونه بر تصمیمات مالی تأثیر می گذارد.
همچنین این مطالعه به حوزه ساختار سرمایه که ارتباط بین مشخصات دارایی/بدهی و اهرم مالی را بررسی می کند کمک می کند. هرچند تیتمن و وسلز (1988) اثبات کرده اند که مشهود بودن دارایی یکی از مهم ترین عوامل تعیین-کننده ساختار سرمایه است اما مطالعات جدید از جمله بنملچ (2009)، بنملچ و برگمن (2009) و کمپلو و جیامبونا (در حال چاپ) اثبات می کنند که تفاوت قابل توجهی بین مشخصات دارایی های مشهود وجود دارد. به طور خاص، ویژگی هایی نظیر قابلیت فروش و قابلیت استفاده مجدد بر سطح اهرم و سررسید بدهی تأثیر می گذارد. این مطالعه با تمرکز بر مشخصات دارایی های نامشهود، منابع نسبتاً محدود درباره نحوه تأثیرگذاری ویژگی های دارایی ها و بدهی های خارج از ترازنامه (نظیر اجاره و طرح های بازنشستگی) را بر سیاست مالی تکمیل می کند (گراهام، لمون و شالهیم، 1998؛ شیوداسانی و استفانسکو، 2010).
در نهایت، این مطالعه به تعداد روزافزون مقالات مالی که مفاهیم بازاریابی نظیر تبلیغات و ادراک از برند را با نظریه مالی تطبیق می دهند اضافه می شود. برای مثال، گرولون، کانتاس و وستون (2004) و چمانور و یان (2010الف، 2010ب) ارتباط بین مشخصات بنگاه و تبلیغات را بررسی کرده اند. چمانور و یان (2009) و گرولون، کانتاس و کومار (2006) رابطه بین تبلیغات و تصمیمات ساختار سرمایه را بررسی کرده اند در حالی که فریدر و سوبرامانیام (2005) تأثیر برند بر ساختار مالکیت بنگاه را بررسی کرده اند. این مطالعه مجموعه داده جدیدی را در نظر می گیرد که ارزیابی ذهنی مصرف کنندگان در مورد محصولات بنگاه ها را اندازه گیری می کند و اثبات می کند که (علاوه بر مشهود بودن) مشخصات بازاریابی از مسیر ثبات جریان نقدی بر تصمیمات نهایی بنگاه تأثیر می گذارد.
ساختار باقی مقاله به این صورت است: بخش 2 فرضیات اصلی مقاله را ارائه می کند؛ بخش 3 داده ها را توصیف می-کند؛ و بخش 4 ارتباط بین ادراک از برند و معیارهای متفاوت خطرپذیری را بررسی می کند. در بخش 5 آثار ادراک از برند را بر سیاست مالی بررسی می کنم؛ بخش 6 درباره استدلال های دیگر بحث می کند و اعتبار نتیجه گیری های اصلی را تأیید می کند. در بخش 7 نتیجه گیری ارائه می شود.