دانلود مقاله ISI انگلیسی شماره 77270
ترجمه فارسی عنوان مقاله

الکتروفیزیولوژی درون نگری

عنوان انگلیسی
The electrophysiology of introspection ☆
کد مقاله سال انتشار تعداد صفحات مقاله انگلیسی
77270 2006 11 صفحه PDF
منبع

Publisher : Elsevier - Science Direct (الزویر - ساینس دایرکت)

Journal : Consciousness and Cognition, Volume 15, Issue 4, December 2006, Pages 662–672

فهرست مطالب ترجمه فارسی
چکیده

کلمات کلیدی

1.مقدمه

2- روش ها

1.2 نتایج رفتاری

2.2 نتایج الکتروفیزیولوژی

جدول 1- داده های مرتب شده در برخوردها/ مفقودها و هشدارهای اشتباه/ رد درست درمقابل شرایط آزمایشگاهی

شکل 1- پتانسیل های وابسته به رویداد (ERPs) برای برخوردها، مفقودها و عدم پذیرش درست در وضعیت درون نگر.

3.2 برخوردها درمقابل مفقودها

شکل 2- پتانسیل های وابسته به رویداد (ERPs) به برخوردها، مفقودها و رد درست در وضعیت غیر درون نگر.

شکل 3- پتانسیل های وابسته به رویداد (ERPs) در شرایط درون نگر و غیردرون نگر به برخوردها در همه ی الکترودها.

شکل 4- پتانسیل های وابسته به رویداد (ERPs) در شرایط درون نگر و غیردرون نگر به مفقودها در همه ی الکترودها.

شکل 5- پتانسیل های وابسته به رویداد (ERPs) در شرایط درون نگر و غیردرون نگر به رد درست در همه ی الکترودها.

4.2 مفقودها درمقابل رد درست

3- بحث

ضمیمه A. داده های مکمل
ترجمه کلمات کلیدی
توجه؛ آگاهی؛ درون گرایی
کلمات کلیدی انگلیسی
Attention; Consciousness; EEG; ERP; Introspection
ترجمه چکیده
برای مطالعه ی اینکه آیا تمایز بین حالات ذهنی درون نگری و عدم درون نگری یک واقعیت تجربی است یا صرفاً یک تمایز مفهومی، پتانسیل های وابسته به رخداد (ERPs) فراخوانی شده را، درعین تلاش ناظران در تشخیص وجود محرک های مستتر، در شرایط دستوری درون نگری و عدم درون نگری سنجش کردیم. تفاوت های قابل سنجش درارتباط با درون نگری در هردو فرایند نیمه هشیار و هشیار در پتانسیل های وابسته به رخداد مشاهده شدند. داده های ما از این فرضیه پشتیبانی می کنند که تجربه ی حالات درون نگر با حالات غیردرون نگر متفاوت است.
ترجمه مقدمه
بعضاً ادعا می شود که درون نگری در مطالعات هشیاری تجربی امری ناگریز است (Jack و Roepstorff، 2003؛ Overgaard، 2003)، اگرچه سایر روش شناختی های تجربی در بررسی هشیاری وجود دارند (بعنوان نمونه Gallagher و Brosted Sorensen را بنگرید). درون نگری غالباً به توجه مستقیم حالت هشیاری بدون کمک دیگری اشاره دارد (مثلاً یک فنجان چگونه تجربه می شود)، درحالیکه عدم درون نگری به توجه به محرک ها اشاره دارد (مثلا فنجان بعنوان یک شی خارجی) (Gallagher و Brosted Sorensen، Lyons، 1986). باید تاکید شود که حالات درون گرایی و عدم درون گرایی ممکن است هشیارانه باشند. اگرچه استدلال می شود که تفاوت بین هشیاری درون گرایی و عدم درون گرایی صرفاً مفهومی است (Dretske، 1995)، برخی دانشمندان تجربی از تفاوت تجربی حالات هشیاری درون گرایی و عدم درون گرایی صحبت می کنند (Jack و Shallice، 2001؛ Lane و همکاران، 2000؛ Marcel، 1993، 2003؛ Lutz، Martinerie و Varela، 2002؛ Schooler، 2002). ولواینکه هنوز تحقیقات تجربی زیادی درباب این تمایز صورت نگرفته است، سه الی چهار مقاله ی موجود درخصوص تمایز اتفاق نظر دارند. Overgaard و Sorensen (2004) و نیز Overgaard، Kauffmann و Ramsoy (2001) نشان داده اند که تفاوت های قابل توجهی وجود دارد بین شرایطی که درمورد گزارش شیوه ی درون گرایی (درمورد تجربیات شان) از شرکت کنندگان سوال می شود و شرایطی که آنها بصورت غیردرون گرایی پاسخ می دهند. به شرکت کنندگان آموزش دادیم که یک تصویر کشیده شده را با اشاره به شکل، رنگ و موقعیت آن در سه مقیاس مختلف شناسایی کنند. پاسخ شرکت کنندگان «درست»، «نادرست» یا «نزدیک به درست» تلقی می شد. پاسخ های «نزدیک به درست» با محرک های نسبتاً درست مطابق بودند (مثلا وقتی به رنگ مشابه با آنچه نمایش داده شده بود اشاره می کردند، اما با ته رنگ تیره تر یا روشن تر). مشاهده شد که پاسخ های درست و نادرست شرکت کنندگان در وضعیت غیردرون نگر بطورمعناداری بیشتر بودند، درحالیکه پاسخ شرکت کنندگان درون نگر غالباً نزدیک به درست بود. بعلاوه، پاسخ شرکت کنندگان در وضعیت درون نگر سخاوتمندانه تر بود، درحالیکه شرکت کنندگان در وضعیت غیردرون نگر سبک محافظه کار تری داشتند و پیرو رده بندی خاص رنگ بودند. Marcel (1993) ناهمبستگی بین پاسخ ها را هنگام استفاده از چشمک زدن ها، حرکات دست و گزارش های شفاهی نشان داد. ناهمبستگی در بیمار دچار کوربینی و نیز شرکت کنندگان طبیعی نشان داده شد. وقتی خودکاوی به بیمار و شرکت کنندگان تعلیم داده شد، دقیق ترین گزارش ها را هنگام استفاده از چشم برهم زدن ها بخاطر «گزارش های بله»، دقت کمتر هنگام استفاده از حرکات دست و حداقل دقت را هنگام استفاده از گزارش های شفاهی ارائه کردند. حتی بیمار کوربینی توانست پاسخ دهد «بله، نسبت به وجود نور آگاه هستم، درحالیکه در آن واحد- درطی آزمون محرک های مشابه- با اشارات دست «پاسخ نه» داد. این الگو وجود نداشت، وقتی به آنها گفته شد بصورت غیردرون نگر گزارش دهند. Overgaard و Sorensen (2004) این آزمایش را بسط دادند و نشان دادند که ناهمبستگی بین حالات (مودهای) پاسخ، که توسط Marcel (1993) استفاده شد، صرفا هنگام تعلیم دادن شرکت کنندگان قبل از نشان دادن یک محرک یافت شد. وقتی ترتیب دستورالعمل و محرک برعکس می شود، هیچ ناهمبستگی یافت نشد. نتیجه ی Overgaard و Sorensen (2004) را می توان اینگونه تفسیر کرد که درون نگری رفتار شرکت کنندگان را تغییر می دهد صرفاً وقتی دستورالعمل قبل از محرک ها ارائه شود، طوریکه شرکت کنندگان بتوانند نحوه-ی گزارش را پیش بینی کنند. با درنظرگرفتن نتیجه ی Marcel (1993) که حاکی از تفاوت بین مودالیته ها در ارائه ی دستورالعمل درون نگری است، می توان فرض کرد که درون نگری روی ادراک تاثیر دارد، بجای تاثیر روی فرایندهای حافظه ی پس نگرانه. تئوری حاکم درمورد هشیاری و درون نگری استدلال می کند که درون نگری «ادراک جابجاشده» است- درمورد حالات ذهنی خودمان با توجه کردن به اشیای بیرونی آگاه می شویم و نه با توجه کردن به حالات ذهنی (Dretske، 1995؛ Searle، 1992). ناهمبستگی های بین هشیاری درون نگری و غیردرون نگری برطبق این نظریه از تغییر در معیارهای پاسخ ذهنی با ارائه دستورالعمل درون نگر ناشی خواهند شد. اگر چنین باشد، افزایش منظم سوگیری از نظریه ی تشخیص سیگنال (Green و Swets، 1966) آشکار می شود. سوگیری، برطبق نظریه ی تشخیص سیگنال، نگرش هر آزمودنی را منعکس می کند به آنچه گزارش می کند و زمانی که گزارش می کند. در این تحلیل، مقادیر ناشی از سوگیری گزارش و حساسیت بصری تفکیک می شوند، و بنابراین معیار مجزایی از هر دو را ارائه می کند. درحالیکه بحث درمورد درون نگری بنظر خاص و مجزا از «مطالعات هشیاری» بنظر می رسد، وضعیت درون نگری، روح فراموش نشدنی در فیزیولوژی آزمایشگاهی داشته است. دانشمندان شناختی از درون نگری برای خبردادن از نخستین مراحل مطالعات پایلوت در تفسیر نتایج استفاده می کنند، درحالیکه خود آزمایش ها می توانند راهنمای مهمی برای درک دیگران باشند (Jack و Roepstorff، 2002). انتخاب درست مجموعه اصطلاحات و دسته بندی حالات ذهنی در «ادراک بصری»، ادراک شنیداری و غیره مبتنی بر شواهد درون نگری دانشمند است، یا دست کم پشتیبانی می شود. دانشمندان شناختی تحت تاثیر باورهای شایع بوده اند و استدلال های مخالف روش شناختی بسیار قوی علیه استفاده از شواهد درون نگر وجود دارند که سبب بلااستفاده شدن درون نگری در تحقیقات آزمایشگاهی می شود (مثلا Nisbett و Wilson، 1977). این درحالی است که باتوجه به اینکه این باورها دیدگاه های چیره در فیزیولوژی بودند، تردیدها بطورقابل توجهی رخت بربسته اند. اگرچه بازبینی این تردید خارج از حیطه ی این مقاله است، می توانید نظرات White (1988)، Ericsson و Simon (1980)، Jack و Roepstorff (2002)، Marcel (2003) و Overgaard و Sorensen (2004) را برای مهمترین دستاوردها بخوانید. درنظرگرفتن وضعیت درون نگری در زمینه های آزمایشگاهی بضمیمه ی یافته ها نشان می دهد که گزارش های درون نگر و غیردرون نگر فرق می کنند و به اطلاعات بیشتر درمورد لایه های عصبی و شناختی درون نگری نیاز داریم، برای درک آنچه اتفاق می افتد وقتی از شرکت کنندگان برای گزارش درمورد حالات هشیاری شان سوال می شود. باتوجه به اینکه درحال حاضر درمورد مبنای عصبی درون نگری هیچ چیزی نمی دانیم، مطالعه ی اکتشافی با امکان آشکارسازی هرگونه تفاوت های بالقوه ی بین حالات درون نگری و غیردرون نگری مهم خواهد بود. پی بردیم روش های پتانسیل-های وابسته به رخداد (ERP) در یک بررسی اکتشافی بسیار مورد علاقه است، باتوجه به اینکه در هیچ کاری رابطه-ی بین درون نگری و رویدادهای عصبی با امکانات فیزیولوژی عصب جستجو نشده است. درحالیکه موقعیت مکانی دقیق رویدادهای عصبی مرتبط با درون نگری با استفاده از ERPها ممکن نیست، این روش می تواند در زمان بندی تفاوت های محتمل بین فرایندهای شناختی درون نگر و غیردرون نگر و احراز روابط بین درون نگری و سایر رویدادهای شناختی مفید باشد، باتوجه به اینکه تحقیق زیادی برای بررسی روابط بین پتانسیل های فراخوانی شده و شناختی صورت گرفته است (بنگرید Rugg و Coles، 1995). در این مطالعه، ERPها را درطی یک کار بصری سنجش کردیم درحالیکه شرکت کنندگان درون نگر یا غیردرون نگر بودند. براساس آزمایش های بازبینی شده ی فوق و با این فرض که حالات درون نگر و غیردرون نگر متفاوت هستند، می توان فرض کرد که تفکیک رویدادهای شناختی و عصبی که موجود هستند وقتی آزمودنی، درون نگر است اما موجود نیستند وقتی وی درون نگر نیست، ممکن است. ثانیاً، همانطور که درون نگری به توجه کردن مستقیم به حالت هشیاری بدون کمک دیگری اشاره دارد، تاثیرات الکتروفیزیولوژی مرتبط با درون نگری باید با تاثیرات مشخصاً مرتبط با توجه بصری مشابه باشند (مثل تقویت منفی بودن (نگاویته) خلفی پس از تقریباً 200- 300 میلی ثانیه و جزء P3، Hillyard و Anllo-Vento، 1998؛ Luck و Ford، 1998 را بنگرید). بعلاوه، وضوح مکانی بالای ERPها به ما امکان می دهد تاثیرات محتمل درون نگری یا نخستین فرایندهای ادراکی یا فرایندهای پسا ادراکی بعدی یا هر دو را زمان بندی کنیم.
پیش نمایش مقاله
پیش نمایش مقاله  الکتروفیزیولوژی درون نگری

چکیده انگلیسی

To study whether the distinction between introspective and non-introspective states of mind is an empirical reality or merely a conceptual distinction, we measured event-related potentials (ERPs) elicited in introspective and non-introspective instruction conditions while the observers were trying to detect the presence of a masked stimulus. The ERPs indicated measurable differences related to introspection in both preconscious and conscious processes. Our data support the hypothesis that introspective states empirically differ from non-introspective states.