ترجمه فارسی عنوان مقاله
تفاوت های فردی در تاثیرات یک مداخله روانشناسی مثبت: روانشناسی کاربردی
عنوان انگلیسی
Individual differences in the effects of a positive psychology intervention: Applied psychology
کد مقاله | سال انتشار | تعداد صفحات مقاله انگلیسی |
---|---|---|
123981 | 2018 | 8 صفحه PDF |
منبع
Publisher : Elsevier - Science Direct (الزویر - ساینس دایرکت)
Journal : Personality and Individual Differences, Volume 122, 1 February 2018, Pages 140-147
فهرست مطالب ترجمه فارسی
چکیده
کلمات کلیدی
1.مقدمه
2. روش
1.2 مشارکت کنندگان:
2.2 رویه:
3.2 چشم انداز برنامه روانشناسی مثبت:
4.2 شاخص ها
5.2 تحلیل های آماری:
3. نتایج:
1.3 فرسایش تفاوتها:
2.3 اثرات PPI:
3.3 تفاوت های فردی در اثرات PPI بر طبق مشخصه های خط مبنا:
4.بحث:
ترجمه کلمات کلیدی
روانشناسی مثبت، خود کمک، ذهن آگاهی، رویکرد دیفرانسیل مداخله روانشناسی مثبت، مقررات عاطفی شناختی،
کلمات کلیدی انگلیسی
Positive psychology; Self-help; Mindfulness; Differential approach; Positive psychology intervention; Cognitive emotion regulation;
ترجمه چکیده
هدف: یک مداخله روانشناسی مثبتِ(PPI) چندمولفه ایِ 6 هفته ای با هدف تعیین کردن تاثیراتش روی متغیرهای عاطفی از جمله اضطراب، افسردگی و پریشانی روانشناسی همچنین متغیرهای فرایندی مانند حضور ذهن و تنظیم هیجان و احساس ارزیابی شد. تحقیقات اکتشافی انجام شدند تا تغییرات در تفاوت های فردی را بر طبق مشخصه های خط مبنا در نظر بگیرند.
روش: مشارکت کنندگان یک نمونه جمعیتی از جامعه فرانسه بودند. آنها به گروه کنترل(n=43) یا گروه مداخله (n=59) تقسیم شدند. شاخص های خود-ارزیابی شامل پرسشنامه افسردگی حضور ذهن و توجه، پرسشنامه تنظیم احساس شناختی، پرسشنامه اضطراب حالت-صفت اسپیلبرگر، پرسشنامه افسردگی بک و پرسشنامه سلامت عمومی هستند.
نتایج: علائم اضطراب خصلتی افسرده کننده و پریشانی روانشناسی بطور معناداری بر روی دوره PPI در مقایسه با گروه کنترل کاهش یافت. درباره متغیرهای فرایندی، حضور ذهن با یک اندازه اثر بزرگ افزایش یافت، پذیرش و ارزیابی مجدد مثبت افزایش یافت، و نمرات برای استراتژی سرزنش دیگری بطور قابل توجهی کاهش یافت . تحلیل های اکتشافی نشان داد که حضور ذهن و ارزیابی مجدد مثبت میل به افزایش دارند حتی بیشتر از وقتی که سطوح اولیه مشارکت کنندگان پایین است.
نتیجه گیری: مداخلات بالینی آتی باید مشخصه های خط مبنا را منظور دارند تا تضمین کنند که مشارکت کنندگان به موثرترین و مناسبترین برنامه ها برای نیازهای خودشان ارجاع داده می شوند.
ترجمه مقدمه
در سالهای اخیر، انجام دادن مداخلات کنترل شده امیدبخش مورد انتظار برای کاهش دادن احساسات ناگوار و افزایش دادن مشخصه های مثبت یک اولویت رشته روانشناسی مثبت به عنوان بخشی از تلاشها برای ارتقای سلامت روانی و بهزیستی بوده است(Donaldson, Dollwet, & Rao,2015; Rashid, 2015; Schueller & Parks, 2014). بدست آوردن یک درک بهتر درباره اینکه چطور تجربه احساسات مثبت را ارتقا دهیم یک جنبه ساختاری روانشناسی مثبت است(Kobau et al., 2011). واکنش های افراد به حوادث و رویدادهای زندگی شامل استراتژی های آگاهانه مقابله شناختی و خود-مقرراتی است. تجارب عاطفی توسط راهبردهای تنظیم احساس بکار برده شده زیاد تحت تاثیر قرار می گیرند، و همچنین احساسات می توانند روی راهبردهای تنظیم احساس بعدی استفاده شده تاثیر گذارند(Garnefski,Kraaij, & Spinhoven, 2001; Pavani, Le Vigouroux, Kop,Congard, & Dauvier, 2016). بر طبق مدل وسعت بخشیدن و ساختن فردریکسون(2001)، احساسات منفی ، مجموعۀ افکار-اقدام را محدود کرده و واکنشهایی که روی الگوهای شناخته شده اتکا دارند را ارتقا می دهند. بنابراین نشخوار فکری می تواند یک پیامد یک مجموعه افکار-اقدام محدود شده ای باشد که تجربه عاطفه منفی را ایجاد می کند (Pavani et al., 2016). از طرف دیگر، احساسات مثبت میدان توجه و مجموعه افکار-اقدام افراد را گسترش می دهند. ایده های جدید و اقدامات تازه، منابعی می سازند که می توانند در شرایط مختلف پیاده و اجرا شوند (Fredrickson, Cohn, Coffey, Pek, & Finkel, 2008). پس احساسات مثبت ممکن است از طریق یک اثر آندوینگ بر ضد احساسات منفی باشند (Fredrickson, Mancuso, Branigan, & Tugade, 2000).راهبرد مقابله ای ارزیابی مجدد مثبت که شامل قالب بندی مجدد رویدادهای منفی توسط یادآوری کردن مولفه های مثبتشان است نشان داده شده است که از رخداد اختلالات عاطفی جلوگیری کرده و باعث جرقه زدن عاطفه مثبت می شود (Garnefskiet al., 2002; Levine, Schmidt, Kang, & Tinti, 2012; Pavani et al., 2016). بنابران انجام دادن و بررسی کردن مداخلاتی که هدفشان افزایش راهبردهای تنظیم هیجان شناختی است (Garnefski et al., 2001) ظاهراً ارزشمند هستند.
فراتحلیلِ مداخلات روانشناسی مثبت (PPIs) تاثیرات متوسطی روی افسردگی و بهزیستی نشان داده است (Bolier et al.,2013; Mitchell, Vella-Brodrick, & Klein, 2010; Sin & Lyubomirsky,2009). یافته های خاص نشان داده اند که یک سطح پایین تر افسردگی (Fava, Rafanelli, Cazzaro, Conti, & Grandi, 1998; Proyer, Gander,Wellenzohn, & Ruch, 2016b; Roepke et al., 2015; Schueller & Parks, 2012; Seligman, Rashid, & Parks, 2006; Seligman, Steen,Park, & Peterson, 2005) و حالت عاطفی منفی (Moskowitz et al.2012) بهزیستی را افزایش می دهد (Fava et al., 1998; Proyer et al.,2016b; Seligman et al., 2005)، حالت عاطفی مثبت را زیاد می کند (Emmons & McCullough, 2003; Moskowitz et al., 2012) و رضایت از زندگی را ارتقا داده (Lyubomirsky, Sousa, & Dickerhoof, 2006) همچنین سلامت روانی و جسمی را بهبود می بخشد (Lyubomirsky et al., 2006). اثربخشی PPI از لحاظ متغیرهای عاطفی ،حمایت قابل توجهی را دریافت کرده است، البته شفاف سازی فرایندهای اساسی همچنان مورد علاقه هستند.
نظریه روان درمانی مثبت ،مکانیسم های اساسی چندین PPIs را ترکیب می کند این مکانیسم ها: بازآموزی حافظه و توجه، تغییرات در جنبه های رفتاری و افزایش نقطه قوت ها هستند(Walsh, Cassidy, & Priebe,2016). برای مثال توجه حال-محور، شناسایی نقطه قوت های بالقوه افراد را به حساب می آورد (Shapiro,Schwartz, & Santerre, 2002) و در نتیجه به کاهش دادن اختلالات روانشناسی از جمله اضطراب و افسردگی کمک می کند (Khoury et al.,2013) بر طبق نظریه روان درمانی مثبت(Walsh et al.,2016)، مشخصه های شخصی (برای مثال باورهای انگیزشی، حالت عاطفی، شخصیت، حمایت اجتماعی و توانایی های شناختی؛Proyer, Gander,Wellenzohn, & Ruch, 2016a)و ویژگی های مداخله (برای مثال مقدار تجویز شده، حمایت و تنوع؛ والش و همکاران 2016) تاثیرات PPI روی حالت های عاطفی را تعدیل می کنند.
همانطوری که روانشناسی مثبت، پیاده سازی فعالیت هایی را فرامی خواند که باعث بهزیستی می شوند، ما بطور منسجم از یک رویکرد چندمولفه ای و چندبعدی استفاده کردیم، همانطوری که تنوع در برنامه ها به منفعت های مثبت مرتبط شده است(Parks, 2015; Parks, Della Porta, Pierce,Zilca, & Lyubomirsky, 2012; Thompson, Peura, & Gayton, 2015). شش محور اصلی بر طبق ادبیات تعریف شدند. هدف این محورها اجرای به موقع فعالیت های ارادی است و بطور ویژه در زیر تعریف می شوند. بر طبق نظریه روان درمانی مثبت (والش و همکاران 2016)، PPIs نیاز به سه مرحله دارند: مشغولیت (مشابه به تجربه جریان تعهد شده وقتی نقطه قوت ها به تحرک وا داشته می شوند تا یک چالش را حل کنند؛Nakamura & Csikszentmihalyi, 2014)، خوشی (با احساسات مثبت که افراد می توانند با حضور ذهن تجربه کنند، درک کنند و تقویت کنند) و معنی و هدفمندی در زندگی( وقتی اقدامات در یک زمینه وسیعتر نسبت به وجود فرد رخ می دهد)، همانگونه که در مدل مولفه شادی سلیگمن (2002) مطرح می شود. برای بررسی کردن این ساخت ها، PPI ای که ما طراحی کردیم روی هردوی سطوح ذهنی و فردی روانشناسی مثبت تمرکز می کند (Meyers, van Woerkom, & Bakker, 2013) و هدفمندانه ایده هایی از دکترین های سعادت گرایان و لذت گرایان را اقتباس کردیم(Ryan & Deci, 2001). فعالیت ها بر پایۀ مفهوم بهزیستی روانشناسی طراحی شدند (Ryff & Keyes, 1995) و بنابراین ایده های پذیرش خود، رشد شخصی ، هدف در زندگی، روابط مثبت، مهارت محیطی و استقلال را در بر می گرفت. بعلاوه توجه دقیقی به فعالیت هایی معطوف شد که همسو با رضایت از زندگی و زندگی عاطفی بر طبق مدل بهزیستی بودند(Diener, 1994). فعالیت های معناداری که با آرزوهای خود فرد سازگار است و در نظریه روان درمانی مثبت و نظریه سلیگمن(2002) گنجانده می شوند. بر این اساس، چندین ساخت مد نظر قرار گرفتند: مدل انگیزشی وفق دهی خود(Sheldon & Elliot, 1999;Sheldon & Lyubomirsky, 2006) و مدل تناسب شخص-فعالیت از جمله مشخصه ها و تناسب بین فعالیت ها و افراد و همچنین فرایندهای روانشناسی که شامل اثربخشی تمرین های روانشناسی مثبت هستند (Lyubomirsky & Layous, 2013;Schueller & Parks, 2014). مضافاً همانطوری نشان داده شده است که طول مدت و فرمت روی پیامدها تاثیر می گذارد و با توجه به مداخلاتی که پیامدهای بهتر از پیامدهای کوتاه تر ایجاد می کنند(Sin & Lyubomirsky, 2009)، ما تصمیم گرفتیم که این PPI را در طول 6 هفته اجرا کنیم.
مداخلات کمک به خود می توانند یک راه قابل دسترسی برای غلبه بر سکوت فرد برای حضور داشتن در درمان مو به مو پیشنهاد کند و می تواند جلسات را به عنوان منابع مکمل یکپارچه سازد (Norcross, 2006). همانگونه که این مداخلات اغلب روی فعالیت های رسیدگی به خود تکیه می کنند، رویکردهای روانشناسی مثبت ظاهراً بقدر کافی مناسب هستند که مداخلات کمک به خود را پیشنهاد دهند(Mitchell, Stanimirovic, Klein, & Vella-Brodrick, 2009; Parks, 2015).
PPI ای که ما طراحی کردیم به آسانی خود-ایفا است و نیاز به مداخله بالینی دارد. هدف رویکرد مان این است که نیاز برای رواج دادن ابزارهای روانشناسی کمک به خود جایگزین، نوآورانه، از نظر هزینه اثربخش و مبتنی بر شواهد میان منابع فراوان موجود برای افرادی که در پی رشد شخصی و مثبت هستند را رواج دهیم(Bolier et al., 2014; Kazdin & Blase, 2011; Schueller & Parks,2014).
در اکثر موارد، تاثیرات PPIs با استفاده از تحلیل های بین گروهی مطالعه شده است؛ البته چنین پیامدهایی واریانس درون گروه ها را لحاظ نمی کنند (Woodworth, O'Brien-Malone, Diamond, & Schüz, 2016). کاهش دادن داده ها به میانگین ها می تواند منجر به کمبود اطلاعات شود؛ مثلاً نمونه های مشارکت کننده می تواند ناهمگن باشد و شامل چندین زیرگروه باشد( شولر و پارکس 2012؛ برای مثال از لحاظ پریشانی روانشناسی؛ پارک و همکاران)، و اثرات نامطلوب نمی توانند مد نظر قرار گیرند(Parks, 2014; Rozental et al., 2014). تحلیل های اکتشافی ممکن است اثرات متفاوت این PPI را توسط بررسی کردن متغیرهای عاطفی و فرایندی درگیر و سطوح اولیه این متغیرها از منظر مشارکت کنندگان را پررنگ کند. در حقیقت بر طبق مشخصه های ذاتی ، صلاحیت های افراد در تنظیم احساس و حضور ذهن ممکن است تاثیرات متفاوتی را سرتاسر دوره PPI تجربه کند. بر این اساس، طراحی مداخله مان گسترش یافت تا این پدیده بالقوه را مشاهده کنیم.
بطور خلاصه این مطالعه ، یک PPI کمک به خود 6 هفته ای را ارزیابی کرد که مبتنی بر نواحی کانونی شش گانه فعالیت هایی بود که توسط ادبیات مربوطه پشتیبانی می شدند. هدف اولیۀ این تحقیق این بود که تاثیرات این PPI را روی متغیرهای تنظیم احساس عاطفی و فرایندی ارزیابی کند. ما فرضیه را اینگونه ساختیم که در مقایسه با گروه کنترل، مشارکت کنندگان در گروه PPI خودایفا ، بهبود قابل توجهی از پیش آزمون تا پس-آزمون در متغیرهایی مانند اضطراب، افسردگی و پریشانی روانشناسی نشان می دهند. بعلاوه، ما اینگه فرضیه ساختیم که تغییرات فرایندی معنادار در حضور ذهن و راهبردهای شناختی درباره تنظیم احساس در طول دوره PPI بر پایه مقایسات با یک گروه کنترل رخ می دهد. هدف اکتشافی این تحقیق آن بود که تفاوت ها در پیشرفت افراد را بر طبق مشخصه های خاصشان در خط مبنا را مد نظر قرار دهد. هدف ما این است که اثرات متفاوت PPI را بر طبق مشخصه های خط مبنا درک کنیم.