فرسودگی شغلی، درگیری شغلی و اعتیاد به کار در میان کارکنان دارای تحصیلات عالی: مشخصه ها، پیشینه‌ها و نتایج

در این مطالعه، مشخصه های طولی فرسودگی شغلی، درگیری شغلی و اعتیاد به کار در میان کارکنان با تحصیلات ‌عالی مورد بررسی قرار گرفت. ابتدا، مدل سازی مشخصه پنهان، دو طبقه پنهان را نشان داد: معتاد به کار خسته و درگیر. دوم، نتایج نشان داد که کارکنان با مشخصه درگیر، سطح بالایی از انرژی و تعهد و وفاداری را تجربه کردند، در حالی که کارکنان با مشخصه معتاد به کار خسته ، خستگی، بدبینی و اعتیاد به کار را تجربه ¬کردند. بدبینی اجتماعی در گذر از آموزش به کار، سلامت روان ناکافی را در کار پیش بینی کرد. علاوه بر این، اعتیاد به کار در دوران کاری کارکنان معتاد به کار خسته، کاهش یافت که نشان دهنده روند مثبت در دوران کار است. درنهایت، کارکنان درگیر، استقلال و آرامش، رضایتمندی از زندگی و پاداش ها را تجربه کردند. نویسنده، 2014. منتشر شده توسط الزوییر جی ام بی اچ.

هدف اصلی این مطالعه طولی، شناسایی مشخصه های مختلف سلامت روان در کار (از جمله فرسودگی شغلی، درگیری شغلی و اعتیاد به کار) در میان کارکنان با تحصیلات عالی بود. این گروه از کارکنان را مورد مطالعه قرار دادیم؛ زیرا کار آن ها با معیارهای پیشنهادی نظریه درگیری شغلی و فرسودگی شغلی مطابقت داشت: تحصیلات عالی ممکن است در مواجهه با مشاغل هیجانی و چالش برانگیز ، درگیری شغلی را افزایش دهد (زانتاپویلو ، باکِر و فیچبَک ، 2013)، و احتمال دارد در مقابل خطر فرسودگی شغلی محافظت کند (آهولا و همکاران، 2004).به عنوان چارچوب نظری ، مدل متقارن سلامت روان در کار را به کار بردیم (باکِر و اُورلمانز ، 2011) (به شکل 1 رجوع شود). شکل 1: دیدگاه دو بعدی از سلامت روان مربوط به کار (برگرفته از باکِر و اُورلمانز [ باکِر و اُورلمانز، 2011]). یک مدل ساده شده بیشتر تحقیقات موجود در مورد فرسودگی و درگیری شغلی، یک رویکرد متغیرگرا (به عنوان مثال (باکِر، دِمِرووتی و اُووِما ، 2005؛ فریدِنبرگر ،1974 ؛ ماسلاچ، لِیتِر، و شافلی ، 2009؛ کان ، 1990)) دارد. نتایج چنین مطالعاتی نشان داده است که، به عنوان مثال، فرسودگی شغلی( هاکانِن ، شافلی، و آهولا، 2008) و درگیری شغلی(سِپالا و همکاران ،2009) در طول زمان پایدار هستند. با این حال، ضریب پایداری فرایندهای پویای رشد سلامت کاری در طول زمان را نشان نمی دهد و همچنین نمی تواند تفاوت های بین فردی را در نظر بگیرد. یک رویکرد فردگرا، به نوبه خود، ناهمگونی جمعیت را با توجه به علاقه (در اینجا سلامت روان در کار) و تغییر ات آن در نظر می گیرد (به ( لارسن و هوف ، a2006) رجوع شود). چنین رویکردی با در نظر گرفتن تنوع سلامت روان در سطح فردی و از طریق شناسایی گروه های مختلف کارکنانی که الگوی مشابهی از رشد سلامت روان را در طول زمان دنبال می کنند، از نظریه سلامت روان در کار حمایت بیشتری می¬تواند بکند. مطالعات کمی در گذشته از رویکرد فردگرا در زمینه کار و روانشناسی سازمانی استفاده کرده اند (بورسما و لیندبلوم ، 2009؛ ماکیکانگاس، فِلت، کینونِن، و تولوانِن ، 2012؛ فِلت و همکاران ، 2013؛ ماکیکانگاس، فِلت، و کینونِن، 2007). مطالعه حاضر با اتخاذ رویکرد فردگرا به ادبیات تحقیق کمک می‌کند تا درک عمیق تري از سلامت روان در کار در سطح فردی داشته باشد (بِرگمان و تروست ، 2006؛ لارسِن و هوف، b2006). به طور خاص، هدف ما این بود که نسبت کارکنان با تحصیلات عالی که فعالیت کم و ناخشنودی را تجربه می کنند و در نتیجه در بالاترین خطر فرسودگی شغلی شدید قرار دارند شناسایی کنیم. برعکس، انتظار داشتیم کارکنانی را پیدا کنیم که درگیر، بسیار فعال و خشنود باشند (باکِر و اُورلِمانز، 2011). با افزودن تأثیر اعتیاد به کار به مشخصه سلامت روان ، امیدوار بودیم درک عمیقتری از نقش همه عوامل مرتبط با مشخصه های مختلف سلامت روان در کار داشته باشیم و به این ترتیب به پر کردن شکاف مهم در ادبیات تحقیق کمک کنیم. ماهیت این مطالعه اکتشافی است. بنابراین، در مورد فرمول بندی دقیق مشخصه های طولی یا ابزار، یا تغییرات احتمالی میانگین در مشخصه های سلامت روان (از جمله متغیرهای همزمان فرسودگی شغلی ، درگیری شغلی و اعتیاد به کار) محتاط هستیم (فِلت و همکاران ، 2013). انتظار داشتیم ناهمگونی در سلامت روان در کار را در حداقل در یک نمونه از کارکنان دارای تحصیلات عالی با سوابق مختلف شغلی و سازمانی پیدا کنیم. علاوه بر این، انتظار داشتیم که حداقل یک مشخصه طولی درگیری شغلی در سطح بالا پیدا کنیم (همزمان با فرسودگی شغلی سطح پایین و اعتیاد به کار سطح پایین) (باکِر و اُورلِمانز، 2011) و یک مشخصه طولی فرسودگی شغلی در سطح بالا (همزمان با اعتیاد به کار سطح بالا و درگیری شغلی سطح پایین)، همانطور که نمونه هایی از این قبیل قبلاً در جمعیت کاری فنلاند یافت شده است (برای بررسی آن به (آهولا و همکاران ، 2004؛ کاپینِن و همکاران ، 2012) رجوع کنید). طبق مدل سلامت روان در کار (باکِر و اُورلِمانز، 2011)، انتظار داریم اعتیاد به کار در مشخصه‌هایی که از طریق فرسودگی شغلی مشخص می شوند، بالاتر باشد، زیرا کارکنانی که عمدتاً احساسات منفی در کار را تجربه می کنند، به طور همزمان از فرسودگی شغلی و اعتیاد به کار رنج می برند. در نهایت، برای درک عمیق از سوابق و نتایج سلامت روان در کار ، ابتدا مشخصه های به دست آمده را با توجه به راهبردهای اجتماعی و موفقیت در گذار از دانشگاه به کار، به عنوان پیشینه مشخصه های پیش رو مورد بررسی قرار دادیم. دوم، مشخصه های به دست آمده را با توجه به استراتژی های جبران، رضایتمندی از زندگی، پاداش ها و حس یکپارچگی به عنوان نتایج مشخصه های پیش رو بررسی کردیم.