ترجمه فارسی عنوان مقاله
تنظیم هیجانات از طریق اجرا، مشاهده، و تجسم حرکات هیجانی
عنوان انگلیسی
Emotion regulation through execution, observation, and imagery of emotional movements
کد مقاله | سال انتشار | تعداد صفحات مقاله انگلیسی |
---|---|---|
29653 | 2013 | 9 صفحه PDF |
منبع
Publisher : Elsevier - Science Direct (الزویر - ساینس دایرکت)
Journal : Brain and Cognition, Volume 82, Issue 2, July 2013, Pages 219–227
فهرست مطالب ترجمه فارسی
چکیده
کلمات کلیدی
۱. مقدمه
2. موارد و متدها
2.1. شرکت کنندگان
2.2. محرک ها
شکل 1. تصاویر لحظه ای از محرک های حرکت هیجانی. تصاویر از ویدئو کلیپ هایی گرفته شده اند که در این مطالعه مورد استفاده قرار گرفتند، و با متوقف کردن هر ویدئو وسط حرکت های در حال انجام ایجاد شدند. تصویر سمت چپ از یک حرکت بیان کننده ناراحتی ایجاد شده، تصویر وسط یک حرکت شاد را نشان می دهد (پریدن) و تصویر سمت راست حرکت بیان کننده ترس است
2.3. طراحی و پروسه ها
شکل 2. طرح تجربی. مثالی از طرح تجربی جلسه تمرینی دوم برای یک فرد ارائه دهنده. تمام افراد ابتدا وظیفه اجرای محرک را اجرا کردند. نیمی از افراد وظیفه مشاهده محرک را در مرحله دوم و وظیفه تجسم محرک را در سومین مرحله (در این مثال) انجام داده، و نیمی دیگر، تجسم محرک را در مرحله دوم و مشاهده محرک را در مرحله سوم انجام داده اند. ترتیب سه نوع حرکت هیجانی (شادی (H)، ناراحتی (S)، ترس (F)) در هر وظیفه در میان افراد به صورت تصادفی پخش شده بود، اما حرکات خنثی (N) همیشه آخر اجرا شدند. هر وظیفه شامل شش بلاک با چند ثانیه استراحت بین بلاک ها، و هر بلاک شامل شش دنباله محرک پی در پی بود. یک تست حافظه و خستگی جسمی، درد ماهیچه ای، و رتبه بندی عاطفی در زمان هایی که توسط هر کدام از فلش های پایین رونده نشان داده شده اند، انجام شد
2.4. تحلیل داده
3. نتایج
شکل 3. اثر حرکات هیجانی روی حالت عاطفی. تفاوت های اصلی (تغییرات) در رتبه بندی های موثر عاطفی بین کارایی پیش و پس از انجام وظیفه، به منظور نشان دادن اثرات حرکات شاد، حرکات بیان کننده ناراحتی و ترس و حرکات خنثی روی حلت عاطفی، ارائه شده است. اثرات حرکات هیجانی در یک گراف مجزا نشان داده شده اند. در هر گراف، اثرات ارجای محرک (E؛ میله های تو پر)، مشاهده (O؛ میله های هاشور خورده) و تجسم حرکتی (I؛ میله های خط چین) از دنباله هیجانی محرک روی هر معیار رتبه بندی موثر ارائه شده است. برای هر نوع حرکت هیجانی، ما اثر آن را روی شش رتبه بندی موثر متفاوت ارائه کردیم: معیار اختصاری مثبت از فهرست اثر منفی و مثیت (PANASp)، سطح شادی سنجیده شده توسط مقیاس آنالوگ بصری، معیار اختصاری منفی از فهرست اثر مثبت و منفی (PANASn)، سطوح ناراحتی، ترس، و بدون احساس خاص/ خنثی که توسط مقیاس آنالوگ بصری سنجیده شده بودند. اگرچه تمام شش معیار رتبه بندی عاطفی یا موثر ارائه شده اند، اما هر حرکت هیجانی تنها برای اثرش روی دو معیار موثر که با آن مرتبط بودند فرض و تست شد، و حرکات خنثی برای اثر رتبه بندی احساسات خنثی/ بدون احساسات، تست و فرضیه سازی شدند. واحد ها بر مبنای مقیاس آنالوگ بصری برای رتبه بندی عاطفی هستند و میله های خطا ±1SE را نشان می دهند.
4. بحث
5. نتایج
ترجمه کلمات کلیدی
بیان بدن از احساسات -
رفتار غیر کلامی -
تنظیم احساسات -
تجسم -
شبیه سازی -
تصویرسازی حرکتی -
کلمات کلیدی انگلیسی
Body expression of emotion,
Nonverbal behavior,
Emotion regulation,
Embodiment,
Simulation,
Motor imagery,
ترجمه چکیده
مطابق فرضیه نشانه های بدنی از Damasio، احساسات، با انتقال حالت فعلی بدن به مغز، از طریق نیروی درون برِ وابسته به تحریک درونی (احشایی) و proprioceptive ، تولید می شوند. الگوهای فعال سازیِ مغزیِ نتیجه شده، احساسات ناخودآگاه را نشان داده و با احساسات درونی مرتبط هستند. این گزاره یک استنباط را بیان می کند و آن این است که کنترل عمدی رفتار محرک می تواند هیجانات را تنظیم کند. ما این احتمال را آزمایش کردیم، و فرض کردیم که انجام حرکاتِ مرتبط با یک هیجان خاص، آن احساس و/ یا ظرفیت متناظرش را تقویت خواهد کرد. علاوه بر این، به علت اینکه شبیه سازی محرک و مشاهده، احتمالاً شبکه نورون آینه ایِ یکسانی، که در طول اجرای محرک درگیر است، را فعال می کنند، آنها نیز باید مدارهای پردازشی احساسیِ یکسانی را فعال کنند، که منجر به اثرات هیجانی مشابه می شود. بنابراین، ما اثرات اجرای محرک، تجسم محرک، و بیان هیجانات داینامیک (پویای) تمام بدن (شادی، ناراحتی، ترس) را روی یک حالت عاطفی، سنجیدیم. تمام سه وظیفه، حالت عاطفی متناظر را تقویت کردند، که این نشان دهنده پتانسیل آنها برای تنظیم هیجانات می باشد.
ترجمه مقدمه
با تماشای ایفای نقش چارلی چاپلین در فیلم های صامت، ما به آسانی می توانیم احساسات او را بر مبنای زبان بدنش، دریابیم. بیشتر مردم زبان بدن را به عنوان ابزار و ظهور خارجی هیجانات درونی، از طریق حرکات و حالات (ژست ها)، در نظر می گیرند. با این حال، بیان شده است که فرآیند معکوس، یعنی تأثیرگذاری ژست ها و حرکات روی حالت احساسی، نیز درست است. این مفهوم بر مبنای ایده های داروین و تئوری James-Lange می باشد، که بیان می کنند که واکنش های بدنی به محرک ها، برای تجربه های احساسی ضروری بوده، و احساسات، معلولِ فعال سازی سیستم اتوماتیک و رفتار احساسی نیستند، بلکه پیامدهای اینها هستند. بنابراین، ما احساس عصبانیت می کنیم زیرا ضربه خوردیم (به خطر افتادیم) و می ترسیم زیرا به رعشه افتادیم، و نه اینکه ما ضربه خوردیم و یا می لرزیم چون عصبانی هستیم یا ترسیده ایم (James, 1884).
در سال های اخیر، این تئوری برحسب فیزیولوژی عصبی توسط Antonio Damasio، مجدداً تنظیم شده است. مطابق با Damasio، حالت فعلی بدن، از طریق فرآیندهای proprioception (نیروی درون بر که نشان دهنده طول ماهیچه و زاویه مفصل است) و interoception (نیروی درون بر که نشان دهنده وضعیت فیزیولوژیک تمام بافت های بدن (مانند گرما، متابولیسم و ...) است) به مغز ارسال می شود، که این باعث ایجاد الگوهای فعال سازی عصبی منحصر به فرد مغز می شود. این الگوهای فعال سازی عصبی، احساسات ناخودآگاه را نشان می دهند که رفتار و تصمیمات را هدایت کرده و روی آنها اثر می گذارند، و با احساسات خودآگاه آن هیجانات (احساسات) مرتبط هستند (Damasio, 1999؛ Damasio و همکاران، 2000). عدم پوشش دهی اساس عصبی interoception (Craig, 2002، Critchley، 2005) و شناسایی قشر (لایه) اینسولار قدامی، به عنوان ناحیه ای از مغز که در آن نمایش حالت های درونی بدن به سطح آگاهی هوشیارانه می رسد (Craig, 2009)، در پشتیبانی از این گزاره، مدارهای عصبی قابل قبولی را فراهم می کنند. یک مفهوم مهم از پیشنهاد Damasio، پتانسیل تغییر و تنظیم هیجانات یک شخص از طریق کنترل عمدی رفتار محرک و proprioception و interoception متناظر آن، می باشد (Riskind,1984). بنابراین، با درگیر شدن در حرکاتی که با یک هیجان (احساس) خاص مرتبط هستند، شخص باید قادر به تولید یا تقویت آن هیجان و احساسات متناظر آن، باشد. آیا ما واقعاً با ورجه ورجه کردن مانند یک کودک می توانیم شادتر شویم یا در هنگام کناره گیری کردن و عقب نشستن احساس ترس می کنیم؟
اثرات بیان عواطف از طریق صورت روی حالت عاطفی متناظر به صورت گسترده مورد مطالعه قرار گرفته است (برای مرور در این باره Mc Intosh,1996 را مشاهده کنید) و لبخند زدن، اکنون، در درمان های رفتاری لهجه ای (مکالمه ای) به عنوان یک مداخله رفتاری برای تنظیم و تغییر حالت، استفاده می شود. شواهد بیان کننده این هستند که اثرات بیان عواطف از طریق صورت (اجزاء صورت) روی حالت های عاطفی، از طریق proprioception ی به دست می آیند که از مطالعات دیگری نتیجه شده است و آن مطالعات بیان می کنند که تغییرات در بازخورد proprioception از ابراز احساسات از طریق اجزاء صورت بعد از درمان با سم بوتولینوم ممکن است تجربه هیجانی را تضعیف کنند (Davis، Senghas، Brandt و Ochsner، 2010) و فعال سازی عصبی در اعضای بادامی شکل بدن را نیز تضعیف می نمایند (Hennenlotter و همکاران، 2009). جالب است بدانید که اگرچه استراحت تصاعدی (زیاد) ماهیچه، به صورت گسترده برای کم کردن تنش استفاده می شود (و پشتیبانی علمی دارد؛ Vancampfort و همکاران، 2011) و رقصیدن برای قرن ها به منظور تشدید کردن لذت در دورهمی ها و اجتماعات استفاده می گردید، اما مدرکی برای اثر حالات و حرکات هیجانی بدن روی حالت عاطفی، نادر و کمیاب است. تعداد زیادی از مطالعات نشان داده اند که خمیدگی بازوها (انحنای بازو) با میزانی برابر (که با هدفی انجام می شود، برای مثال آوردن غذا به سمت دهان) و امتداد دادن بازو (با هدف عدم پذیرش یا رد کردن چیزی) روی پردازش ذهنی اثر می گذارند، و برای مثال باعث می شوند که فاعلان در حین خم کردن بازو نسبت به امتداد دادن بازو، محرک های جدید خنثی را به صورت مثبت تر درک کنند (Cacioppo، Priester و Berntson، 1993). تعداد کمی از مطالعات نشان داده اند که تظاهر کردن به ژست های معین و خاص (برای مثال، صاف ایستادن، خمیده بودن،و حالت متمایل به توسعه داشتن) فوراً موجب ایجاد احساسات متناظر می شود (به ترتیب، مباهات (غرور)، ناراحتی، قدرت) (Carney، Cuddy، و Yap، 2010؛ Duclos، Laird، Schneider، و Sexter، 1982؛ Stepper و Strack، 1993)، و جلوگیری از بروز احساسات از رفتارهای محرک و وابسته به اجزاء صورت، احساسات متناظر را کاهش می دهند (Duclos و Laird، 2001). علاوه بر این، حفظ یک ژست که بیان کننده قدرت است به اندازه فقط دو دقیقه، نه تنها احساس قدرت را افزایش می دهد، بلکه هم چنین منجر به واکنش های فیزیولوژیکی می شود: کورتیزول کاهش یافته و تستوسترون افزایش می یابد (Carney و همکاران، 2010)، و ترکیب ابراز هیجانات با اجزاء صورت به همراه ژست های بدنی منطبق با آنها، منجر به احساسات متناظری می شود که بعد از توقف این رفتارها تا چند دقیقه باقی می مانند ( Schnall و Laird، 2003)، و نسبت به حالتی که از بیان احساسات با اجزای صورت یا ژست ها به تنهایی استفاده می شود، قوی تر خواهند بود (Flack، Laird، و Cavallaro، 1999).
ما در دنیای پویایی زندگی می کنیم، که در آن رفتار افراد، به صورت ثابت، به منظور تطبیق با تغییرات پیوسته در محیط، در حال تغییر است. بنابراین، محتمل است که درگیر کردن حرکات پویا و داینامیک کل بدن که به هیجانات خاصی مرتبط هستند (حرکات هیجانی و احساسی)، نسبت به ژست های ایستا، دارای اثرات قوی تری روی حالت عاطفی، باشند، همان طور که این مورد بیشتر به زمینه بوم شناسی ای که احساس(هیجان) در آن تجربه می شود، مرتبط است. علاوه بر این، به علت اینکه واکنش مغز نسبت به محرک های بدون تغییر، به علت انطباق عصبی، کاهش می یابد، نیروی proprioceptive ی که از حرکات پویا ناشی می شود و دائماً در حال تغییر است، ممکن است اثر قوی تری نسبت به نیروی proprioceptive بدون تغییر و ثابت که نتیجه یک ژست ایستا است، ایجاد کند. در واقع، ادراک ابراز بدنی پویا در مقایسه با ابراز بدنی ایستا از حالت عصبانیت منجر به تشخیص بهتر و فعال سازی مغزی قوی تر و گسترده تر، نسبت به یک هیجان (احساس) خاص می شود (Pichon، de Gelder، و Grezes، 2008). با این حال، تا کنون، تنها یک مطالعه اثرات حرکات هیجانی با استفاده از کل بدن روی حالت عاطفی را بررسی کرده است (Duclos و Laird، 2001)، و آن به حرکاتی محدود شده است که تنها برای استنباط و استخراج احساسات و هیجانات منفی، طراحی شده اند. اولین هدف مطالعه ما، بررسی اثرات درگیر کردن حرکات هیجانی روی حالت عاطفی، به طور خاص حرکات شاد است. ما فرض کردیم که حرکات هیجانی، حالت عاطفی متناظر را تقویت خواهند کرد. ما به طور خاص به آزمایش کردن اینکه آیا حرکات شاد می توانند احساسات مثبت را تقویت کنند یا خیر، علاقه مندیم، زیرا چنین یافته جدیدی می تواند اساسی برای توسعه یک مداخله تنظیم هیجانِ مبتنی بر حرکات خاص و جدید برای تقویت حالت، باشد. هدف دیگر، کشف این موضوع است که آیا مشاهده و تجسم (تصور) حرکات هیجانی نیز می توانند روی حالت عاطفی اثر بگذارند یا خیر.
اکنون به خوبی تثبیت شده است که مشاهده حرکات، شبکه عصبی یکسانی که در طول اجرای همان حرکات مشابه فعال است، را فعال می کند (یعنی شبکه عصبی آینه ای). این مکانیزم از نمایش های مشترک برای ادراک و عملکرد بدن و حرکات اجزاء صورت به عنوان اساسی برای تشخیص عملکرد (Rizzolatti، Fogassi، و Gallese، 2001)، تشخیص هیجان، و تلقین (Carr، Lacoboni، Dubeau، Mazziotta، و Lenzi، 2003؛ Gallese، Keysers، و Rizzolatti، 2004) ارائه شده بود. هر دو دسته مطالعات حیوانی (Raos، Evangeliou، و Savaki، 2007) و انسانی (Calvo-Merino، Grèzes، Glaser، Passingham، و Haggard، 2006) بیان کرده اند که مشاهده حرکت، فرمان های محرک عصبی ای را در مغز شبیه سازی می کند که برای آغاز اجرای حرکت مشابه استفاده می شوند. همین طور بیان شده است که فرمان های محرک برای یک حرکت معین، در مغز، یک نمایش داخلی از بازخورد proprioceptive مورد انتظار از آن حرکت را، تولید می کنند(Christensen و همکاران، 2010؛ Roas و همکاران، 2007؛ Sommer و Wurtz، 2008)، و آن هیجانات مانند تنفر یا درد نه تنها با نیروی درون-بر از بدن، بلکه هم چنین توسط شبیه سازی مغز از آن نیروی درون-بر، می توانند ایجاد شوند (Bastiaansen، Thioux، و Keysers، 2009). بنابراین، بسیار محتمل است که شبیه سازی نیروی proprioceptive مورد انتظار از یک حرکت هیجانی (احساسی) بتواند موجب ایجاد هیجان متناظر در طول مشاهده چنین حرکتی شود، مشابه ایجاد آن توسط نیروی proprioceptive واقعی در طول اجرای محرک. پشتیبانی این ایده توسط مطالعات روی میمون ها (Raos و همکاران، 2007) و روی انسان ها (Gazola و Keysers، 2009) انجام شده است که نواحی ای را در لایه somatosensory (لایه حسی- جسمی ) یافته اند که در طول اجرا و مشاهده حرکت (عمل) یکسان، فعال شده اند. مطالعات دیگر دریافته اند که مشاهده حرکاتی که هیجانات متفاوتی را بیان می کنند، الگوهای فعال سازی مغزی متفاوتی را در نواحی پردازش هیجان، تولید کرده اند (Peelen، Atkinson، Andersson، و Vuilleumier، 2007؛ Pichon، de Gelder، و Grèzes، 2009). به علاوه، مشاهده ابراز هیجانات توسط اجزاء صورت باعث شده است که افراد (فاعلان) هیجانات یکسان بیان شده توسط محرک ها را تجربه کنند (Lundqvist و Dimberg، 1995)، که در آن، شدت بیشتر در بیان هیجانات، احساسات شدیدتری را تولید می کند (Wild، Erb، و Bartels، 2001). بنابراین، ما فرض کردیم که نه تنها اجرای محرک، بلکه هم چنین مشاهده حرکات هیجانی، موجب ایجاد احساسات متناظر خواهند شد. چنین اثرات تنظیم هیجانی از مشاهده محرک، ممکن است در هنگامی که اجرای محرک واقعی غیر ممکن است، مفید باشد، و تجسم (شبیه سازی) محرک می تواند واکنش هیجانی مشابهی را داشته باشد.
چندین مطالعه نشان داده اند که شبیه سازی محرک جنبشی (یعنی تصور کردن شخصی که در حال انجام یک حرکت است) منجر به فعال سازی مشابه مدارهای محرک با فعال سازی شان در طول اجرای محرک می شود (Decety، و Grèzes، 2006)، و آن فعال سازی مغزی، ضمن اجرای محرک و در تجسم محرک در واقع در فرآیندهای جلوگیری از بروز احساسات که نیروی محرک را در طول شبیه سازی تضعیف می کنند، تفاوت دارند (Lotze و همکاران، 1999). شبیه سازی محرک برای استخراج و استنباط واکنش های خودکار (اتوماتیک) و تجربه حسی که مستقیماً با حرکات تصور شده (شبیه سازی شده) مرتبط است، نشان داده شده است (Decety، Jeannerod، Durozard، و Baverel، 1993، Natio و همکاران، 2002)، و Schwoebel و همکارانش بیان کرده اند ک تجسم محرک، تولید نیروی proprioceptive مورد انتظار از حرکت شبیه سازی شده را، درگیر می کند (Schwoebel، Boronat، و Branch Cosleh، 2002). علاوه بر این، Kim و همکارانش دریافته اند که شبیه سازی ابراز هیجانات توسط اجزاء صورت، فعال سازی در اعضای بادامی شکل بدن را استنباط و استخراج کرده است (Kim و همکاران، 2007). بنابراین، ما فرض کرده ایم که مشابه مشاهده، تجسم حرکات هیجانی نیز حالت عاطفی متناظر را تقویت خواهد کرد.
در این مطالعه، ما اثرات اجرای محرک، مشاهده، و تجسم محرک جنبشی از شادی، ناراحتی، و ترس و حرکات هیجانی خنثی روی حالت عاطفی را به منظور کشف پتانسیل آنها برای کاربرد درمانی، سنجیده ایم. ما فرض کردیم که تمام سه شرط (کیفیت) حرکات هیجانی با کل بدن، حالت عاطفی متناظر را افزایش خواهند داد.