ترجمه فارسی عنوان مقاله
تورم حداکثرکننده درآمد
عنوان انگلیسی
Revenue maximizing inflation ☆
کد مقاله | سال انتشار | تعداد صفحات مقاله انگلیسی |
---|---|---|
47735 | 1978 | 12 صفحه PDF |
منبع
Publisher : Elsevier - Science Direct (الزویر - ساینس دایرکت)
Journal : Journal of Monetary Economics, Volume 53, Issue 8, November 2006, Pages 1967–1978
فهرست مطالب ترجمه فارسی
چکیده
کلمات کلیدی
1.مقدمه
2- هزینه های معاملات و تورم حداکثرکننده درآمد
3- هزینه های معاملات و تابع تقاضای پول Cagan
شکل 1- تعیین نرخ مالیات بر تورم حداکثرکننده درآمد برای تابع تقاضای پول Cagan.
جدول 1- درآمد و رفاه تحت نرخ مالیات بر تورم متناوب
4- نتیجه گیری
کلمات کلیدی
1.مقدمه
2- هزینه های معاملات و تورم حداکثرکننده درآمد
3- هزینه های معاملات و تابع تقاضای پول Cagan
شکل 1- تعیین نرخ مالیات بر تورم حداکثرکننده درآمد برای تابع تقاضای پول Cagan.
جدول 1- درآمد و رفاه تحت نرخ مالیات بر تورم متناوب
4- نتیجه گیری
ترجمه کلمات کلیدی
تورم به حداکثر رساندن درآمد ؛ مالیات تورمی؛ حق الضرب؛ عقلائی تابع تقاضای پول - حکومت عقلائی
کلمات کلیدی انگلیسی
E; E4; E5; E6Revenue maximizing inflation; Inflation tax; Seigniorage; Cagan money demand function; Cagan's rule
ترجمه چکیده
نتیجه سیاست پولی کلاسیک این است که به حداکثر رساندن درآمد مستلزم آن است که نرخ مالیات تورم برابر با معکوس نیمه کشش بهره تقاضا برای پول تنظیم شود. رویکرد استاندارد تحت عنوان "قانون Cagan" در ماهیت تعادل جزئی است، تقاضای پول را به صورت مشخص شده از خارج مدل تلقی می کند، و از تأثیرات واقعی تورم جدا می کند. این مقاله، مسئله نرخ تورم حداکثرکننده درآمد را در چارچوب تعادل کلی با انتخاب کار و اوقات فراغت مجدداً بررسی می کند، که در آن پول بنا به این دلیل نگهداری می شود که هزینه های معاملات را کاهش می دهد. در این چارچوب، نرخ مالیات بر تورم که درآمد را به حداکثر می رساند، کمتر از مورد بیان شده توسط قانون Cagan است.
ترجمه مقدمه
در مطالعه پیشگامان تورم شدید ، Cagan (1956)، نیمه لگاریتم یا تابع تقاضای پول Cagan را معرفی می-کند، که از آن زمان به عنوان شخصی زحمتکس در اقتصاد پولی شناخته شده است. یک نتیجه بسیار مفید که Cagan ثابت می کند، این است که نرخ تورم حداکثر کننده درآمد برابر با 1/α است، که در آن α نیمه کشش بهره تقاضا برای پول است. ''قانون Cagan'' که به عنوان این نتیجه شناخته شده است، بخش اصلی ادبیات در مورد تورم حداکثرکننده درآمد است. با این حال، قانون Cagan در تعادل جزئی برحسب ماهیت در دو جنبه مهم است. اول، تقاضا برای پول را به عنوان ارائه شده از خارج از مدل در نظر می گیرد، و آن را از محیط پایه استنتاج نمی کند. دوم، تأثیر بالقوه تغییرات نرخ مالیات تورم بر متغیرهای واقعی مانند تولید، مصرف و نرخ بهره واقعی را نادیده می گیرد. نتیجه این است که یک پارامتر، نیمه کشش بهره تقاضا برای پول، نرخ مالیات بر تورم حداکثرکننده درآمد را تعیین می کند. هیچ ویژگی دیگری از اقتصاد و هیچ ویژگی دیگری از تابع تقاضای پول مهم نیست.
این مقاله، رویکرد نرخ مالیات بر تورم حداکثرکننده درآمد را به واسطه موارد ذیل گسترش می دهد: (1) استنتاج تابع تقاضای پول از مسئله بهینه سازی مصرف کننده، و (2) فراهم کردن امکان تغییرات نرخ مالیات تورم برای داشتن تأثیرات واقعی. این مدل شبیه مدل مورد استفاده توسط Kimbrough (1986a) برای مطالعه بهینگی قانون فریدمن (1969) در زمانی است که تحریم مالیات باید برای افزایش درآمد دولت استفاده شود.
مصرف کنندگتن با انتخاب کار و اوقات فراغت مواجه هستند، و پول را نگه می دارند، زیرا بر میزان منابعی که باید به معاملات در بازار کالا اختصاص یابد، اقتصاد را رعایت می کند. نشان داده شده است که چون تغییرات در نرخ مالیات تورم، اثرات واقعی در چنین اقتصادي دارند، نرخ مالیات تورم حداکثرکننده درآمد کمتر از مورد مطرح شده توسط قانون Cagan است. درک مستقیم این نتیجه کاملاً ساده است. همانندهر مالیات دیگر، حداکثر کردن درآمد حاصل از مالیات تورم نیازمند به تنظیم نرخ مالیات است، بطوریکه افزایش حاشیه درآمد مالیات از افزایش نرخ مالیات درست برابر با ضرر حاشیه ای درآمد حاصل از از بین رفتن مبنای مالیاتی ناشی از نرخ مالیات بالاتر باشد. در رویکرد استاندارد تحت قانون Cagan، این ضرر حاشیه ای درآمد، صرفاً بنا به این دلیل حاصل می شود که دارایی های پول در هر واحد مصرف / خروجی کاهش می یابد، زیرا نرخ تورم بالاتر تورم باعث می شود مصرف کنندگان پول را با سایر دارایی ها جایگزین کنند. در رویکرد هزینه های معاملاتی اتخاذ شده در اینجا، تأثیر دیگری نیز وجود دارد: زمانی که نرخ مالیات بر تورم افزایش می یابد، مصرف به دلیل اثرات ترکیبی افزایش هزینه های معاملات و افزایش انحراف در بازار کار کاهش می یابد، بنابراین، تقاضا برای مانده واقعی را بیشتر کاهش می دهد. به طور دقیق تر؛ در رویکرد استاندارد، تورم بالاتر، مبنای مالیاتی را صرفاً از طریق تأثیر جایگزینی کاهش می دهد، در حالی که در رویکرد هزینه معاملات، هم تأثیر جایگزینی و هم تأثیر مقیاس وجود دارد. این بدان معنی است که ضرر حاشیه ای درآمدهای ناشی از افزایش نرخ مالیات تورم، در رویکرد هزینه های معاملاتی بالاتر است، و در نتیجه، نرخ مالیات بر تورم حداکثرکننده درآمد کمتر از مورد اشاره شده توسط قانون Cagan است. بخش 1 مقاله، این نتیجه را برای مورد کلی نشان می دهد. بخش 2، مورد خاصی را بررسیمی کند، که در آن تابع هزینه معاملات پایه به تابع تقاضای پول Cagan منجر می-شود. نتایج کیفی مورد بحث قرار گرفته و محاسبات سر انگشتی برای امتحان و ارزیابی اهمیت کمی نتایج ارائه می شود. نتیجه گیری در بخش 3 ارائه می شود.