دانلود مقاله ISI انگلیسی شماره 89063
ترجمه فارسی عنوان مقاله

مالیات بر کالا و ناهمگنی در سلیقه

عنوان انگلیسی
Commodity taxes and taste heterogeneity
کد مقاله سال انتشار تعداد صفحات مقاله انگلیسی
89063 2018 13 صفحه PDF
منبع

Publisher : Elsevier - Science Direct (الزویر - ساینس دایرکت)

Journal : European Economic Review, Volume 101, January 2018, Pages 284-296

فهرست مطالب ترجمه فارسی
چکیده


کلمات کلیدی


1. تنظیمات کلی


2. یک زیربرنامه


3. قانون افراد بسیار رمزی 


4. شرحی بر داده های به دست آمده از فرانسه


5.1 ناهمگنی در سلیقه


جدول 1. خلاصه ی آمارها


5.2 ارزش گذاری های اجتماعی تلفیقی


جدول 2. ارزش های اجتماعی


5.3 انگیزه ها و ارزش های اجتماعی ذاتی


است. 


جدول 3. تاثیر اصلاحات مالیاتی بر رفاه اجتماعی رائولس


5. نتیجه گیری


ضمیمه A. مصرف


جدول 4. الگوهای مصرف گروه سلیقه


جدول 5. الگوهای مصرف گروه ها


ضمیمه ی B: AIDS


جدول 6. مقادیر الاستیسیتهی درآمد و جبرانی برای سلیقه ی گروه 1.


جدول 7. الاستیسیته جبرانی و درآمد برای سلیقه ی گروه 2
ترجمه چکیده
هنگامی که عوامل به لحاظ مهارت و سلیقه ی مصرف با هم متفاوت باشند، ما مالیات بر کالای خطی بهینه را در حضور مالیات بر درآمد غیرخطی مطالعه می کنیم. ما نشان خواهیم داد که مالیات بر کالای بهینه در مواردی که ناهمگنی در سلیقه در بین گروه های مختلف درآمد وجود داشته باشد، تا حدی توسط قاعده ی افرادِ بسیارِ رمزی تعیین می شود. در مواقعی که ناهمگنی بین کلاس های درآمد وجود داشته باشد، نقش معمول مالیات بر کالا در از میان برداشتن محدودیت ها، نشان دهنده ی بخش باقیمانده ی مربوط به این مالیات هاست. ما این دو بخش را با استفاده از میکروداده های مربوط به مصرف در فرانسه کمّی کردیم و دریافتیم که مالیات بر کالا تنها توسط ملاحظات قانون افرادِ بسیارِ رمزی شکل گرفته اند.
ترجمه مقدمه
یکی از روش های معمول برای کم کردن بار مالیاتی بر روی افراد نیازمند این است که ملزومات مورد نیاز آنها را به صورت معاف از مالیات عرضه کنیم یا اینکه نرخ مالیاتی را که بر روی آنها اعمال می کنیم کمتر از مالیات کالاهای لوکس باشد. اینکه آیا مالیات کالا از این طریق باید به عنوان بخشی از پیشرفت سیستم کلی مالیات در نظر گرفته شود، از موضوعات مورد بحث در امور مالی عمومی است. در یک دنیای درجه دوم، در مواردی که سلایق اجتماعی برای توزیع دوباره از ثروتمند تا فقیر مرتب شده باشند، قانون افراد بسیارِ رمزی، ارائه شده توسط دایمند و میرلیز (1971) توصیه می کند که مالیات ها به نحوی تنظیم شوند که سبب کاهش تقاضا برای کالاهای پرمصرف توسط قشر فقیر و نیازمند نشوند. با این وجود، این توصیه تنها هنگامی به کار می رود که دولت نتواند از مالیات بر درآمد غیرخطی استفاده کند. آنالیز آتکینسون و استیگلیز (1976) و کلی سازی آن توسط میزلیز (1976) نشان داد که اگر توزیع دوباره از افراد ثروتمند به فقیر بتواند از طریق مالیات برآمد مستقیم و حامل های آن تحت تاثیر قرار گیرد، تنها نقش اختصاص یافته به مالیات کالا کم کردن محدودیت های انگیزشی است که در اثر اطلاعات غیرکامل در مورد پرداخت کنندگان مالیات ایجاد می شوند. اگر، همانطور که در اغلب موارد فرض می شود، مهارت و تلاش کارگر از جمله اطلاعات خصوصی مربوط به پرداخت کنندگان مالیات باشد، توزیع مجدد از افراد با میزان مهارت بالا (ثروتمند) به افراد با سطح مهارت پایین (فقیر) نیازمند آن است که مالیات های زیادی بر روی موارد ضروری اعمال شوند چراکه این مالیات ها سبب می شوند افراد بامهارت از کاهش میزان تلاش کاری خود صرف نظر کنند. افراد با سطح مهارت کم از زیاد بودن میزان مالیات بر اقلام ضروری متضرر می شوند اما از بزرگتر بودن محدوده ی توزیع مجدد درآمد سود خواهند برد چراکه این امر سبب کمرنگ شدن محدودیت های انگیزشی می شود. در منابع موجود کنونی، این ظن وجود دارد که نقش مالیات بر کالا که توسط آتکینسون و استیگلیز (1976) و میرلیز (1976) ترسیم و تعیین شده است با فرضیه مدل سازی محدودکننده مرتبط است، براساس این فرضیه مهارت نیروی کار تنها بعدی است که در آن عوامل با هم متفاوت هستند. مشارکت های اولیه کرمر و گاهواری (1998، 2002) در حقیقت فراهم آورنده ی مثال هایی است که در آنها مالیات بر کالای غیرخطی در مواقعی که ناهمگنی در سلیقه مصرف و نیز در مهارت نیروی کار وجود داشته باشد، نقش توزیع کننده ی دوباره را ایفا می کند، هرچند مالیات-بندی غیرخطی بر درآمد نیز یکی از راه های موجود می باشد. با این وجود در عمل، مالیات بر کالای غیرخطی تنها می تواند بر روی کالاهای بسیار اختصاصی اعمال شود. بیشتر مالیات بر کالاها بر پایه ی فروش کلی هستند، به عنوان مثال، می توان به مالیات بر ارزش افزوده یا مالیات بر فروش اشاره کرد که مانع از اعمال مالیات های غیرخطی می-شوند: اگر نرخ مالیات با میزان خرید انجام شده تغییر کند، خریداران می توانند از طریق گروه بندی یا تقسیم بندی تعاملات خود از اعمال مالیات بالاتر جلوگیری کنند. این مقاله به آنالیز نقش های مربوط به مالیات بندی خطی (به جای غیرخطی) غیرمستقیم کالا و مالیات بندی بر درآمد غیرمستقیم خطی می پردازد که در آنها عوامل اثرگذار هم به لحاظ مهارت نیروی کار و هم سلیقه مصرف با هم متفاوت هستند. اخیرا تلاش زیادی بر روی شکل بهینه ی مالیات بر کالای خطی انجام شده است چراکه افراد در دو بعد اطلاعات خصوصی با هم متفاوت هستند: در این خصوص به مراجع کرمر و همکاران (2001، 2003)، سائز (2002)، بلومکوئیست و کریستیانسن (2008)، کاپلا (2008)، دایمند و اسپینوین (2011) یا گولوسو و همکاران (2013) رجوع کنید. این منابع نشان می دهند که نقش مالیات بر کالا در کاهش محدودیت ها و موانع انگیزشی تا به-کارگیری در این چارچوب کلی تر گسترش می یابد . مقاله ما بر این نکته تاکید دارد که نقش محدود مالیات بر کالا به این بستگی دارد که آیا انواع عوامل مختلف می-توانند مقادیر متفاوتی از مالیات بر درآمد را بپردازند یا نه. در حقیقت، این پرسش مطرح می شود: ناهمگنی غیرمشهود با توجه به درآمد و سایر ویژگی های مشهود یکی از نگرانی های گسترده در مراجع تجربی به شمار می رود و می بایست دولت را از اعمال مالیات با تکیه بر گستره ی وسیعی از ویژگی های فردی که در طراحی مالیات دخیل هستند بازدارد. از جمله این ویژگی ها می توان به ویژگی های دخیل در شکل گیری سلیقه ی مصرف اشاره کرد. یک مدل سازی تئوریک مفید می تواند روشی اقتصادی برای در نظر گرفتن وجود ناهمگنیِ نامشهودِ باقیمانده قلمداد شود، چراکه همانطور که در مرجع دایمند و اسپینوین (2011) نیز ذکر شد موارد مشهود با در نظر گرفتن محدود بودن تعداد مشاغل (قابل مشاهده ی عموم) نسبت به تعداد کل عوامل (سلایق) مختلف به دست می آیند. برخی عوامل به همراه سلایق مختلف لزوما با هم در یک گروه درآمدی مشابه قرار داده می شوند. مالیات بندی بر درآمد می تواند برای مدنظر قرار دادن ناهمگنی بین گروه های درآمدی مختلف به کار رود اما کاملا واضح است که در دست یافتن به توزیع دوباره ی بهتر و ریزتر در درون گروه های درآمد نمی تواند موثر واقع شود: این نقش توسط مالیات بندی بر کالا قابل اجراست. نتیجه ی اصلی ما این است که توانستیم نشان دهیم در حضور تعداد محدودی از فرصت های شغلی، مالیات بر کالای بهینه تاحدی توسط ورژنی از قانون افراد بسیار رمزی شکل می گیرد. به عبارتی، مالیات بر کالا توسط رابطه ی بین مصرف و ارزش های اجتماعی مشتریان در درون هر گروه درآمد تعیین می شود. این نتیجه برخلاف رفرنس ها و منابع علمی موجود توجیه کننده ی مالیات بندی سنگین بر روی کالاهایی است که در نسبت بالاتری توسط عواملی مصرف می شود که دارای ارزش گذاری اجتماعی پایینی هستند. این قانون جدیدی است که در رابطه با مالیات بر کالا نشات می گیرد، براساس این قانون کاهش انگیزه را به صورت مجموع دو اصلاح بیان می کنند: یک مولفه از قانون افراد بسیارِ رمزی و یک بخش باقیمانده که به کاهش محدودیت های انگیزشی اختصاص داده می شود. مولفه ی افراد بسیار رمزی از ناهمگنی موجود در گروه های درآمد منشا می گیرد. این مولفه پیش بینی می کند که مصرف این دسته از عوامل با استفاده از ارزش گذاری های اجتماعی پایین، حتی در حضور یک میزان مالیات بر درآمد غیرخطی عمومی، کاهش پیدا کند، و بدین ترتیب روند پیشرفت در سیستم مالیات تقویت و تسریع شود. یک تشریح عملی بر روی داده های فرانسوی نشان می دهد که مالیات بر مصرف در طول و دوره ی 2011-2010 بیشتر از آنکه متاثر از انگیزه ها باشد، تنها تحت تاثیر ملاحظات مربوط به قانون افراد بسیار رمزی قرار دارد. اما دو شاخه از سلایق را با تکیه بر سهم بودجه خانوار می توانیم تعیین کنیم: مورد نخست شامل افراد مسن با سطح تحصیلات پایین است که اغلب بازنشسته هستند و در شهرهایی با اندازه متوسط زندگی می کنند، درحالیکه شاخه دوم شامل افراد فعالی است که در شهرها زندگی می کنند. با اشاره به دسته بندی این افراد در گروه هایی با سطح درآمد پایین، متوسط و ثروتمند، ما درمی یابیم که ناهمگنی سلیقه در بین هر گروه درآمدی وجود دارد. با تکیه بر فرضیه ی مالیات های بهینه پیشنهاد می کنیم که تست عملی جدیدی برای شناسایی محدودیت های انگیزشی مربوطه انجام شود و ارزش گذاری های اجتماعی گروه های سلیقه ای برای هر گروه درآمدی محاسبه شوند. این روش سبب می-شود روش اولویت های اجتماعی توسط کریستانسن و جیسن (1978) گسترش یابد به طوریکه براساس آن محدودیت های انگیزشی توسط مالیات بندی بر درآمد غیرخطی اعمال شوند. ما شواهدی را برای توزیع دوباره ی مالیات در بین دو گروه در انتهای توزیع درآمد یافتیم اما این شواهد در بین خانوارهای ثروتمندتر مشاهده نشدند. توزیع دوباره ی مالیات در بین افراد فقیر به نفع بخش های انتهایی توزیع درآمد است، چرا که این گروه از افرادی با میزان تحصیلات کم تشکیل شده است. این الگوی توزیع، انعکاسی از بحث در مورد حقوق بین نسلی در فرانسه است که نشان می دهد سیستم مالیاتی کل می تواند از مزایای خانوارهای مسن تر بهره مند شود. نتایج ما نیز در این راستا قرار دارند اما وابستگی های مربوط به برابری افقی برای گروه با درآمد ضعیف را نیز محدود می کنند. سازماندهی این مقاله به شرح زیر است. بخش های 2 و3 به تشریح تنظیمات مربوط به عواملی می پردارند که در دو بعد و در تعداد محدودی از مشاغل با هم متفاوت هستند و در بخش 4 قانون بهینه ی ما در مورد مالیات بر کالاها ارائه شده است. بخش 5 به نمایش عملی میکروداده های مصرف فرانسه اختصاص داده شده است که اهمیت نسبی مولفه ی رمزی از مالیات بر کالاها را کمّی می کند.
پیش نمایش مقاله
پیش نمایش مقاله  مالیات بر کالا و ناهمگنی در سلیقه

چکیده انگلیسی

We study optimal linear commodity taxes in the presence of non-linear income taxes when agents differ in skills and tastes for consumption. We show that optimal commodity taxes are partly determined by a many-person Ramsey rule when there is taste heterogeneity within income classes. The usual role of commodity taxes in relaxing incentive constraints explains the remaining part of these taxes when there is taste heterogeneity between income classes. We quantify these two parts using French consumption microdata and find that commodities taxes are only shaped by many-person Ramsey considerations.