ترجمه فارسی عنوان مقاله
تأثیر ریسک سیاسی در حوزه بینالمللی شرکتهای کنترلی: بینشهایی از یک نمونه اسپانیایی
عنوان انگلیسی
The influence of political risk on the scope of internationalization of regulated companies: Insights from a Spanish sample
کد مقاله | سال انتشار | تعداد صفحات مقاله انگلیسی |
---|---|---|
11457 | 2013 | 11 صفحه PDF |
منبع

Publisher : Elsevier - Science Direct (الزویر - ساینس دایرکت)
Journal : Journal of World Business, Available online 28 June 2013
فهرست مطالب ترجمه فارسی
چکیده
واژگان کلیدی
۱. مقدمه
۲. بررسی آثار و فرضیه
۲.۱ ریسک سیاسی، قابلیتهای سیاسی و حوزه بینالمللی
۲.۲ ریسک سیاسی، قابلیتهای سیاسی و وسعت بینالمللی کردن در صنایع کنترلی
۳. روشها
۳.۱ نمونه
۳.۲ متغیرهای وابسته و مدل
۳.۳ متغیرهای مستقل
۳.۴ متغیرهای کنترل
۳.۵ تشخیص همخطی
۴. نتایج و بحث
۵. نتیجهگیری و ارتباط مدیریتی
۵.۱ ارتباط مدیریتی
۵.۲ محدودیتها
واژگان کلیدی
۱. مقدمه
۲. بررسی آثار و فرضیه
۲.۱ ریسک سیاسی، قابلیتهای سیاسی و حوزه بینالمللی
۲.۲ ریسک سیاسی، قابلیتهای سیاسی و وسعت بینالمللی کردن در صنایع کنترلی
۳. روشها
۳.۱ نمونه
۳.۲ متغیرهای وابسته و مدل
۳.۳ متغیرهای مستقل
۳.۴ متغیرهای کنترل
۳.۵ تشخیص همخطی
۴. نتایج و بحث
۵. نتیجهگیری و ارتباط مدیریتی
۵.۱ ارتباط مدیریتی
۵.۲ محدودیتها
ترجمه کلمات کلیدی
خطر سیاسی - شرکت های چند ملیتی - تجربه - توانایی های سیاسی - سرمایه گذاری مستقیم خارجی - دامنه بین المللی
کلمات کلیدی انگلیسی
Political risk, Multinational enterprise, Experience, Political capabilities, Foreign direct investment, Scope of internationalization
ترجمه چکیده
ریسک سیاسی فقط تهدیدی برای شرکت های چندملیتی نیست بلکه میتواند منبعی از فرصتها باشد. قرارگیری در معرض و اندوختن تجربه برخورد با ریسک سیاسی به شرکتها اجازه میدهد مجموعه گستردهای از اقدامات سیاسی مانند مذاکره شرایط ورود، اعمال نفوذ، منازعه، شرکت در کمپین و تشکیل ائتلاف داشته، به شرایط ترجیحی منتهی شده، عدم اطمینان محیطی را کاهش داده، هزینههای معامله را کاهش داده و پایداری دراز مدت شرکت را افزایش میدهد. این مزایا سرمایهگذاری را در کشورهای با سطوح بالاتر و متنوعتر ریسک را تسهیل کرده و ریسک سیاسی را به طور مثبت با حوزه بینالمللی شرکت مرتبط میکند. این اثر در سراسر شرکت همگن نیست. با ترسیمی از یک نمونه ۱۶۴ شرکت اسپانیایی که در ۱۱۹ کشور سرمایهگذاری کردهاند، دریافتیم که تأثیر برای شرکتهای بخش صنعتی بزرگتر است چرا که مقررات دولتی بزرگتری برای آنان وضع شده است تا شرکتهایی که در بخشهای صنعتی غیر آییننامه یا خدمات کار میکنند که تعامل مکرر کمتری با نهادهای وطن و کشور میزبان دارند.
ترجمه مقدمه
در آپریل ۲۰۱۲ خانم کریستینا فرناندز دی کیرشنر، رئیس جمهور آرژانتین، سلب مالکیت ۵۱٪ از شرکت نفتی YPT، تحت مالکیت شرکت رپسول در آن زمان را اعلام کرد. چند روز بعد، رئیس جمهور بولیویا، آقای ایو مورالس، ملی شدن شرکت تابعه یک شرکت چندملیتی دیگر اسپانیایی، رد الکترا دی اسپانا را اعلام کرد. ریسک سیاسی اخیراً به یک روش غیرمستقیم - ولی به همان اندازه زیانآور – از طریق تحمیل مذاکره مجدد در مورد شرایط پذیرفته پیشین، جامه عمل به خود پوشیده است.۳ البته اخیراً برخی دولتهای خارجی به اقدامات مستقیم، به شکل ملیسازی یا سلب مالکیت بازگشتهاند که ارتباط خاص ریسک سیاسی را نه فقط در کشور موطن بلکه همچنین در تمامی مکانهای کشور میزبان که شرکتها سرمایهگذاری مستقیم خارجی (FDI) را برعهده گرفتهاند برجسته میکند.
ریسک سیاسی بطور سنتی به عنوان تهدیدی برای شرکتهای چندملیتی (MNEs) به دلیل احتمال افزایش رفتار فرصتطلبانه بخش دولتی درک شده است (هنیسز، ۱۹۸۸؛ ویلیامسون، ۱۹۷۵، ۱۹۸۵؛ زلنر، ۱۹۹۹). با اتخاذ یک رویکرد قدرت چانهزنی (کوبرین، ۱۹۸۷؛ ورنون، ۱۹۷۱) نویسندگان چندی اشاره کردهاند که MNEs در برابر سلب مالکیت، ملیسازی، یا تغییر یکجانبه شرایط توافقشده آسیبپذیر هستند، هنگامی که جابهجایی در قدرت چانهزنی نسبی شرکت به دولت وجود دارد. این قدرت چانهزنی پایینتر میتواند در نتیجه فناوریهای از رده خارج یا وجود هزینههای نابرگشتنی بالا به وجود آمده باشد. بطور معکوس چشمانداز سیاسی نهادها (هنیسز و زلنر، ۲۰۰۱) نشان میدهد که ریسک سیاسی هنگامی بالا است که مقامات به دلیل نبود محدودیت رفتاری، تصمیمات سیاسی اختیاری بزرگتری میگیرند.
به تازگی ادعا شده است که ریسک سیاسی، یک متغیر منحصرا خارجی نیست – و حداقل بخشی از آن – داخلی است. از اینرو MNEs میتواند استراتژیهایی را نه فقط به محیط بازار بلکه همچنین به محیط غیر-بازار، با افزایش توجه به محتوای سیاسی پیادهسازی کند (بوناردی، هولبورن، و وان دن برگ، ۲۰۰۶؛ هیلمن و هیت، ۱۹۹۹؛ هیلمن، کیم، و شولر، ۲۰۰۴؛ هولترو اگ، برگ، و پوک، ۲۰۰۷؛ اولیور و هولزینبرگ، ۲۰۰۸). بر اساس منابع و دیدگاه قابلیت محور شرکت (بارنی، ۱۹۹۱؛ هلفت و پتراف، ۲۰۰۳؛ هلفت و همکاران، ۲۰۰۷؛ ورنرفلت، ۱۹۸۴) و آثار استراتژیک غیر-بازار (دوه، لاوتون، و راجوانی، ۲۰۱۲؛ هیلمن و همکاران، ۲۰۰۴)، MNEs میتوانند قابلیتهای سیاسیای را توسعه بدهند که به آنان اجازه میدهد با مقامات کشور میزبان در راههای مناسبتری تعامل داشته باشند تا به اهداف استراتژیک خود دستیابند (بودوین و برور، ۱۹۹۴؛ بارون، ۱۹۹۵؛ هیلمن و هیت، ۱۹۹۹؛ هولبورن، ۲۰۰۱؛ مکویلیام، فلیت، و کوری، ۲۰۰۲؛ وان، ۲۰۰۵؛ گارسیا-کانال و جولین، ۲۰۰۸). شواهد تجربی از مدیریت فعالانه ریسک سیاسی بوسیله شرکتهایی وجود دارد که قابلیت سیاسی بزرگتری دارند تا در مکانهای مشخص شده با سطوح بالاتر ریسک یا زمینههای سیاسی غیرقابل پیشبینی مزایایی به دست بیاورند. بخش برق آمریکا (هولبورن، ۲۰۰۱؛ هولبورن و زلنر، ۲۰۱۰)، بخش حمل و نقل هوایی اروپا (لاوتون و راجوانی، ۲۰۱۱؛ لاوتون، راجوانی، و دوه، ۲۰۱۳)، در اسپانیا MNEs (گارسیا-کانال و جولین، ۲۰۰۸؛ جیم نس، ۲۰۱۰) و در جریان FDI از جنوب اروپا به سمت شمال آفریقا و شرق اروپا (جیم نس، ۲۰۱۱) مواردی از این دست هستند. در نتیجه ما این مقاله را در درون استراتژی بینالمللی MNEs اسپانیا با توجه به ارتباط ثابت شده و تأثیر مثبت ریسک سیاسی، در محل شرکتها در صنایع کنترلی در سراسر آمریکای لاتین (گارسیا-کانال و جولین، ۲۰۰۸)، حوزه گسترش بینالمللی MNEs (جیم نز، ۲۰۱۰) و عملکرد صنفی (گارسیا-کانال و جولین، ۲۰۰۸) پی میگیریم.
با توجه به سهم این نویسندگان، هدف این مقاله تحلیل این موضوع است که آیا ریسک سیاسی، تأثیر متنوعی بر استراتژی بینالمللی وابسته به صنعت خاصی میگذارد که شرکت به آن تعلق دارد یا خیر. به طور ویژه، فرض میکنیم که تأثیر کلی ریسک سیاسی بر روی حوزه بینالمللی شرکت، هم از لحاظ سطح مطلق ریسک مکانهای مختلف و هم تنوع خطرات مجموعه FDI شرکت، مثبت خواهد بود. انتظار داریم که این تأثیر در شرکتهایی با صنایع کنترلی بزرگتر باشد، که امتیاز توسعه قابلیتهای سیاسی خود را در مقایسه با دیگر شرکتها دارند. دلیل آن این است که دولت نقش بسیار فعالی در تنظیم این شرکتها ایفا میکند. این امر عدم اطمینان و غیرقابل پیشبینی بودن زمینه سیاسی و مسائلی را افزایش میدهد که MNEs باید به آنها واکنش داده و به دفعات بسیار، چه از موطن و چه از کشرهای میزبان با دولت تعامل داشته باشد (دوه و پیرس، ۲۰۰۴؛ لاوتون و همکاران، ۲۰۱۳). این تجربه گستردهتر و در معرض دید قرار گرفتن، به شرکتها اجازه میدهد ارزیابی دقیقتری از ریسک سیاسی، افزایش مذاکره، مهارتهای دادخواهی و اعمال نفوذ به دست آورده، کمپینهای مشارکتی بهتری را انتخاب کرده، شبکههای ائتلافی و سیاسی شکل بدهند که دسترسی به اطلاعات، منابع و فرصتها را تسهیل کرده حتی از مزایای سیستمهای فاسد استفاده ببرند. این کارها به نوبه خود میتوانند شرایط ترجیحی را هنگام ورود به کشوری فراهم کرده، عدم اطمینان محیطی را کاهش داده، هزینههای معامله را کاهش داده و پایداری درازمدت شرکت را افزایش بدهد (هیلمن، زارخودی، و بیرمن، ۱۹۹۹). در مقابل، قابلیتهای سیاسی در شرکتهایی صنایع غیرکنترلی، که دولت نقش وابسته کمرنگتری ایفا میکند نسبتاً توسعه نیافته است، چون تعامل با نهادهای سیاسی وطن و کشورهای میزبان چندان مکرر نیست.
با ترکیب رویکرد نهادی با دیدگاه منبع محور شرکت و آثار استراتژیک غیر-بازار، این مقاله در آثار مربوط به محیط نهادی و تأثیر آن بر مدیریت کسب و کار مشارکت میکند. با توجه به یک نمونه ۱۶۴ شرکت اسپانیایی با سرمایهگذاری در ۱۱۹ کشور، دریافتیم که در معرض دید قرار گرفتن و تجارب پیشین برخورد با ریسک سیاسی و قابلیتهای سیاسی نفشی کلیدی در استراتژی بینالمللی ایفا میکند. با این حال، این تأثیر در صنایع مختلف متفاوت بوده، برای شرکتهایی که در بخش صنعتی و هدف مقررات دولتی بزرگتر هستند، بیشتر است تا شرکتهای بخشهای تولیدی غیرکنترلی یا خدمات، که تعامل مکرر کمتری با نهادهای وطن و کشورهای میزبان دارند. علاوه بر این، دومین مشارکت، در شواهد تجربی مکملی نهفته است که جمعآوری کردیم تا نشان بدهیم شرکت باید ریسک سیاسی و محیط سیاسی را به عنوان یک فرصت در نظر بگیرد تا اینکه فقط مجموعهای از محدودیتها و منبع تهدیدهای سیاسی بداند (اولیور و هولزینبرگ، ۲۰۰۸). در واقع شرکتها میتوانند از مزایای فرصتهای ناشی از همسطح ریسک خاص مکان و هم از مدیریت یک مجموعه مکان متنوع بهره ببرند.
باقیمانده مقاله به شرح زیر است: در بخش ۲، ما آثار متمرکز بر روی ریسک سیاسی و قابلیتهای سیاسی را بررسی کرده و فرضیه خود را شکل میدهیم. بخش ۳ نمونه، مدل، متغیرهای وابسته، غیروابسته و کنترل و تشخیص همخطی را توصیف میکند. بخش ۴ نتایج و آزمونهای نیرومندی را نشان میدهد. سرانجام، بخش ۵، نتیجهگیری اصلی، مشارکتهای مدیریتی، محدودیتها و خط آینده پژوهش را مطرح میکند.