ترجمه فارسی عنوان مقاله
شکستهای ساختاری و همگرایی واقعی در کشورهای عضو پیمان اوپک
عنوان انگلیسی
STRUCTURAL BREAKS AND REAL CONVERGENCE IN OPEC COUNTRIES
کد مقاله | سال انتشار | تعداد صفحات مقاله انگلیسی |
---|---|---|
17364 | 2011 | 17 صفحه PDF |
منبع
Publisher : Elsevier - Science Direct (الزویر - ساینس دایرکت)
Journal : Journal of Applied Economics, Volume 14, Issue 1, May 2011, Pages 101–117
فهرست مطالب ترجمه فارسی
چکیده
واژههای کلیدی
1.مقدمه
2. آزمونهای همگرایی سریهای زمانی
3. تحلیلهای تجربی
4. نتیجهگیری
جدول ۱. نرخهای میانگین رشد (دورههای مختلف) و وابستگی به صادرات نفت
شکل ۱: سرانه واقعی تولید ناخالص ملی بین سالهای ۱۹۵۰ تا ۲۰۰۶
جدول ۲: آزمونهای ریشه واحد فرضیه صفر
جدول ۳. آزمونهای ریشه واحد فرضیه صفر برای تفاوتهای سرانه تولید ناخالص ملی
جدول ۴. آزمونهای ریشه واحد LM نسبت به اختلاف سرانه تولید ناخالص ملی
واژههای کلیدی
1.مقدمه
2. آزمونهای همگرایی سریهای زمانی
3. تحلیلهای تجربی
4. نتیجهگیری
جدول ۱. نرخهای میانگین رشد (دورههای مختلف) و وابستگی به صادرات نفت
شکل ۱: سرانه واقعی تولید ناخالص ملی بین سالهای ۱۹۵۰ تا ۲۰۰۶
جدول ۲: آزمونهای ریشه واحد فرضیه صفر
جدول ۳. آزمونهای ریشه واحد فرضیه صفر برای تفاوتهای سرانه تولید ناخالص ملی
جدول ۴. آزمونهای ریشه واحد LM نسبت به اختلاف سرانه تولید ناخالص ملی
ترجمه کلمات کلیدی
همگرایی واقعی - آزمون ریشه واحد - کشورهای عضو اوپک - معافیت های ساختاری -
کلمات کلیدی انگلیسی
real convergence, unit root tests, OPEC countries, structural breaks,
ترجمه چکیده
این مقاله فرضیه همگرایی واقعی در کشورهای عضو اوپک ( الجزایر، آنگولا، اکوادر، گابن، اندونزی، ایران، عراق، کویت، لیبی، نیجریه، قطر، عربستان سعودی، امارات متحده عربی، و ونزوئلا) را با استفاده از تکنیک سریهای زمانی و امکان شکستهای ساختاری مورد بررسی قرار میدهد. نتایج اصلی همگرایی درآمد در کشورهای اوپک را پشتیبانی نمیکند. ما تنها به نشانههایی دست یافتیم که ونزوئلا را در سطح ایالات متحده نشان میداد و برای نمونه سالهای گذشته آنگولا به ایالات متحده رسیده بود. این یافتهها با اصطلاح «منابع نفرینی» که بر اساس آن وابستگی به منابع طبیعی مانع رشد اقتصادی است مطابقت دارد. علاوه بر این، نتایج نشان میدهند که وابستگی به صادرات نفت با نرخ رشد سرانه تولید ناخالص ملی نسبت معکوس دارد.
ترجمه مقدمه
در سالهای اخیر مجموعهای از منابع تجربی در مورد همگرایی در تولید سرانه در بخشهای مختلف اقتصادی ظاهر شدهاند. علاقه به این موضوع، حداقل تا حدودی، به عنوان آزمونی برای پیشبینی الگوی نئوکلاسیک رشد (سولو ۱۹۵۶) در مقابل الگوهای «جدید» رشد درونزاد قابل توضیح است (برای مثال،رجوع شود به رومر ۱۹۸۶ و لوکاس ۱۹۸۸). همانطور که میدانیم، الگوی نئوکلاسیک (بر اساس چند فرضیه) پیشبینیمیکند که بدون در نظر گرفتن سطوح تولید سرانه اولیه، تولید سرانه یا به سمت حالت پایدار بعضی از کشورهای خاص گرایش پیدا میکند (همگرایی شرطی) یا به سمت حالت پایدار عمومی (همگرایی غیرشرطی). به عبارت دیگر، در الگوهای رشد درونزا هیچ تمایلی در همگرایی سطوح درآمد وجود ندارد، چون با متعادل ساختن بعضی از فرضیههای نئوکلاسیک واگرایی حاصل میشود ( به عنوان مثال غیرکوژیها در تابع تولید).
1. علاوه بر این، تاثیر مهم مشاهد شده در خروجی سرانه و نرخهای رشد کشورها تحقیقی عمیقتر در مورد همگرایی را میطلبد. با این وجود، در تعداد زیادی از مقالههای تجربی که به مطالعه همگرایی میپردازند هیچ توجهای به اوپک نشده است. سازمان کشورهای صادر کننده نفت (اوپک) در حال حاضر کارتلی است متشکل از ۱۲ کشور که عبارتند از الجزایر، آنگولا، اکوادر، ایران، عراق، کویت، لیبی، نیجریه، قطر، عربستان سعودی، امارات متحده عربی، و ونزوئلا.۱
کشورهای اوپک هنوز به عنوان صاحبان دو سوم ذخایر نفت جهان شناخته میشوند، و همانطور که در ماه مارس ۲۰۰۸، ۳۵.۶٪ تولید نفت جهان متعلق به این کشورها بودهاست، کنترل بازار نفت جهانی به نحو قابل ملاحظهای در دست آنها قرار میگیرد.
تا زمان جنگ دوم جهانی، منابع اقتصادی بر این باور بودند که منابع طبیعی عامل مهمی به نفع رشد است، در حالی که شواهد تازه حکایت از این واقعیت دارند که کشورهایی که از نظر منابع طبیعی ثروتمند هستند بطور میانگین در مقایسه با کشورهایی که از نظر منابع طبیعی فقیرند رشد کندتری دارند ( برای مثال رجوع شود به سالا-ای- مارتین ۱۹۹۷؛ ساکس و وارنر ۱۹۹۹، ۲۰۰۱؛ و مهلم و همکاران،۲۰۰۶). این مقاله فرضیههای همگرایی واقعی را در ۱۴ کشور اوپک برای نیمه دوم قرن بیستم مورد بررسی قرار میدهد.
با وجود اینکه تمام این کشورها از نظر منبع طبیعی نفت غنی هستند، تفاوتهای فاحشی بین آنها وجود دارد. اول اینکه، در میان ۱۴ کشور عضو اوپک، ۷ کشور در آسیا، ۵ کشور در آفریقا، و دو کشور در آمریکای جنوبی، قرار دارند. دوم اینکه، این کشورها در زمانهای مختلفی به اوپک پیوستند. سوم اینکه، وضعیت این کشورها از نظر مساحت با هم بسیار تفاوت دارد. چهارم اینکه، از نظر ظرفیت تولیدی هر یک از این کشورها با هم اختلاف بسیار زیادی دارند ( به عنوان مثال، عربستان سعودی روزانه ده میلیون بشکه نفت تولید میکند در حالی که اکوادر تنها ۵۰۰ هزار بشکه تولید میکند). پنجم اینکه، وابستگی به صادرات نفت در میان کشورهای اوپک متفاوت است ( به عنوان مثال، قطر و کویت به ترتیب با سرانه ناخالص ۲۶.۱۵۱ و ۱۹.۶۸۵ دلار آمریکا وابستهترین کشورها به تولید نفت هستند، در حالی که اندونزی، نیجریه و اکوادر کشورهایی هستند که کمترین وابستگی را به تولید نفت دارند).
افزایش تکاملی قیمت نفت در ۵۰ سال گذشته علت بسیاری از تحولات بوده است: بعد از بحران ۱۹۷۳ و ۱۹۷۹، قیمت نفت تا میانه دهه ۸۰ افزایش پیدا کرد، بعد از آن این قیمتها سیر نزولی یافت. همانطور که در جدول ۱ نشان داده شده است، میانگین نرخ رشد کشورهایی که مورد تحلیل قرار گرفتهاند به نظر میرسد که به تکامل قیمت نفت ارتباط داشته است. با این وجود، تفاوت قابل ملاحظهای بین این کشورها مشاهده میشود (رجوع شود به جدول ۱). همانطور که در این جدول نشان داده شده است، با وجود اینکه تناوب نرخ میانگین رشد به نسبت سرانه برای بسیاری از کشورهای اوپک در طول دوره بین سالهای ۱۹۷۱ تا ۱۹۹۰ منفی بوده است، نرخ میانگین رشد برای اندونزی ۳.۷ ٪ و این ارقام برای اکوادر و الجزایر به ترتیب عبارتند از ۱.۶٪ و ۱.۴٪. ولی، نرخ رشد میانگین برای آخرین دوره این نمونه (۲.۵٪ نرخ میانگین رشد آنگولا، ۳.۲٪ برای اندونزی، ۳.۵٪ برای ایران، ۳.۷ درصد برای قطر و غیره) بالاتر است. قابل توجه اینکه (رجوع شود به جدول ۱) کشورهایی که پایینترین نرخ رشد را برای تمام دوره داشتند ( قطر،کویت، امارات متحده عربی) وابستهترین کشورها به صادرات نفت بودند.۲
تفاوت نرخهای رشد این کشورها، مشکلات ایشان در همگرا کردن سطوح سرانه واقعی تولید ناخالص ملی با کشورهای توسعه یافته و تحقیقهای محدود در ارتباط با این گروه از کشورها محرک تحلیل همگرایی واقعی در این مقاله است. ما همگرایی واقعی را نسبت به دو اقتصاد متفاوت مرجع مورد مطالعه قرار دادیم. ابتدا و به عنوان یک مرجع جهانی فرضیههای همگرایی واقعی را نسبت به اقتصاد ایالات متحده مورد بررسی قرار دادیم. دوم اینکه، مراجع منطقهای متقابل را با استفاده از میانگین سرانه تولید ناخالص ملی منطقه (آفریقا، آمریکای لاتین، آسیای شرقی و آسیای غربی) تعریف کردیم.
آزمون تجربی فرضیههای همگرایی چندین تعریف از همگرایی و در نتیجه شیوهشناسیهای مختلف برای آزمون آن به دست میدهد. با یک رویکرد تقاطعی، همبستگی معکوس (تا حدودی) بین نرخهای رشد و درآمد اولیه به عنوان نشانه همگرایی بتا از نوع غیرشرطی (شرطی) تعریف میشود. در این قالب، یکی از نتایجی که بیشترین مقبولیت عمومی را دارد این است که وقتی نشانهای برای همگرایی غیرشرطی در میان الگوی وسیعی از کشورها وجود ندارد، در بررسی گروه کشورها یا (مناطق) همگراتر یا در مشروط کردن به متغیرهای تبیینی بیشتر، فرضیههای همگرایی شرطی پذیرفته خواهد بود. نمونهها در این قالب عبارتند از بامول (۱۹۸۶)، دی لانگ (۱۹۸۸)، دووریک و نگوین (۱۹۸۹)، گریر و تولاک (۱۹۸۹)، بارو و سالا-ای-مارتین (۱۹۹۲)، و غیره.
در یک رویکرد سری زمانی، همگرایی اتفاقی به دنبال این است که آیا تحرکهای پایدار در خروجی سرانه یک کشور با تحرکهای پایدار در خروجی کشور دیگر دارای ارتباط است. یعنی، به این ترتیب بررسی میشود که آیا عناصر اتفاقی به حساب میآیند، و در ضمن تفاوت میان کشورها تا چه اندازه پایدار است. در نتیجه همگرایی اتفاقی حکایت از این دارد که تفاوت خروجی در میان اقتصادهای مختلف نمیتواند ریشههای واحدی داشته باشد. آزمونهای تجربی روی این فرضیهها توسط کامپبل و مانکایو (۱۹۸۹)، کارلیون و میلس (۱۹۹۳)، برنارد و دارلاف (۱۹۹۵) صورت گرفته است، و در کل آنها نشانهای برای همگرایی پیدا نکردهاند.
با این وجود، وقتی که آزمونهای همگرایی امکان شکستهای ساختاری را در نظر میگیرند، نشانه همگرایی تقویت میشود. گریزیلی و اوکسلی (۱۹۹۷) بین بلژیک و هلند، فرانسه و ایتالیا، استرالیا و انگلستان، و سوئد و دانمارک نشانه همگرایی زوجی پیدا کردند. آوبین (۱۹۹۹) با استفاده از شیوه شناسی فیلتر کالمان، بین ایالات متحده و هر از یک کشورهای انگلستان، استرالیا و ژاپن نشانه همگرایی پیدا کرد. سلینی و اسکورکو (۲۰۰۰) با ایجاد امکان شکستهای ساختاری، تنها برای ایالات متحده و کانادا، و ایالات متحده و انگلستان همگرایی اتفاقی تشخیص دادند. استرازیکیچ و همکاران (۲۰۰۳) تفاوتهای درآمد سرانه را در بین ۱۵ کشور اوپک با ایالات متحده بین سالهای ۱۹۷۰ تا ۱۹۹۴ و با استفاده از دو شکست ساختاری، مورد بررسی قرار میدهند و فرضیه صفر در ۱۱ کشور را رد میکنند، در نتیجه برای این دوره بعد از شکست دوم فرضیه همگرایی اتفاقی پشتیبانی میشود.
ما در این مقاله،برای ۱۴ کشور عضو اوپک، از آزمونهای همگرایی سری زمانی و امکان شکستهای ساختاری برای تفاوتها در خروجی سرانه استفاده میکنیم و دادههایی که مورد استفاده قرار میدهیم مربوط به دوره زمانی بین سال ۱۹۵۰ تا ۲۰۰۶ است. خروجی مقاله به ترتیب زیر است: بخش II شیوهشناسی مقاله در آزمون همگرایی را تشریح میکند. بخش III تحلیل تجربی و بخش IV شامل چند نتیجه گیری خواهد بود.